شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

منظومه ی ( اسکندر و نوش آفرین ) قسمت 23:

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۰۸ ق.ظ

( 29 )

روانه شدن حبیب الله خان بابادی  

از قلعه ی سینی خانمیرزا به قلعه ی امام قیس گندمان 

برای سرکشی از رُعایا و دلجویی از اسکندرخان

از آنسـوی؛ خـــانِ پـدر ، دل غمین

پُــرانــدیـشه بِنشَسـت , در شَهنشیـن


چـنیـن گفـت بـا پیشـکـــار رکــــاب

شــــرارِ غمی , کـــرده قلبــم کبـاب


نـدانـــم چــــرا , دل بـه دیــــدارِ من

نبستست فـــرزنــــــدِ ســــــالار مـن


سکنـــدر , چـــرا چهره کرده نهــان

نیـــایــــد بــه سیــنی هم از گندُمــان


چو از او شنیـد این سخـن , پیشکـار

بگفتـــا : کـــه ای خــــانِ والا تبـــار


سکنـــدر جـوان است و جویــای کام

جـوانــــان نگــــردنــد بـا پَنـــد ، رام


بــه کـــوه صراط  و بــه دشت گُــدار

سرش گـــرم باشد  به کبک و شکــار


مُجـــــاور شُده در امــــامـــزاده قِیس

بخــوانــد فَلکـنـــاز و رامین و وِیـس


جـوانــی ، جُنـونی ست : مَقبــولِ دل 

بمــانـــد جنــون در جــوان تـــا چِهل 


همــان بِــه کُنـــون دل دَوانـــی کُـنــد

کــه در پیــرســـالــــی جـــوانی کنــد


پس از او به خان، لطفعلی خان بگفت

کـه در شـوره نرگـس نخـواهد شکفت


تـو خـود واقـفــــی ، خـان والانَـسـب

سکــنــدر نـدانــــــد , رُســــــومِ ادب


نـدیــــدی سَــرِ ســــال از گنــدمـــان 

بـه خدمـت نیـــامد شـرفیـــابِ خـــان


سکــنـــدر کتــانــی ست پوسیـده پود

هــم از کــودکـــی نـور در وی نبود


به غفلـت کُنــد عُمـــرِ خود را تبـــاه

نـــدارد سکنـــدر سَــری سـر به راه


سکــنـــدر سَرش پنـــد آمــوز نیست

که این,  نقـلِ امروز و دیروز نیست


زِ روزی کـه آمـــد هــم از گرمسیـر

به فرمـــان نبـودست فرمـــان پذیـــر


ز شــاهی دژ آمـــد، دلـش بار داشت 

شکــایت هـــم از سوءِ رفتــار داشت


به اصـلان ، اُجــاقِ تو افروخته ست

نه با این که چون حاصلی سوخته ست


چو بشنیــد خــان ، بـا بـــرادر بگُفت

جنون در جوان , با خرد نیست جُفت


گمـانــم سکنــدر ز من دلخــور است

وَگرنه,  بـرای چـه : توپش پــُراست


نبــایـد بـه تشـویش ، دل کــرد ریـش

چه بهتــر ، به سَمتِ رُعایـایِ خویش


سَحـر جُملگی اسـب هــا زیـن کُنیــم

یک امشب , همه خواب بالیــن کُنیم


بفــرمــود آنگــــــــاه :  تــا پیشکــار

تــدارک ببینــد همـــه کــــار و بـــار


***

سپیده چو زد،مَرق شُد چون عروس

ز هــر خانه برخاست بانگِ خُروس


ز سیـنی ، ســواره شُــدنـــدی رَوان

ســواران گـــاشَه ، به همــراهِ خــان


چو خورشید بر تخـتِ زرین نشست

گــذشـتنــد , از دَرّه یِ کَـــرِه بَـسـت


چو با هـــم بکـــردنـــد اندیــشه گِرد

دَرنگـــی بکـــردنـد در بیـشه گِـــرد


چو برخــاست از نَعلِ اسبــــان غُبار

زِ کـــوهِ نظامــی , به سَمـتِ گُــــدار


همــه اسب هـا را بکــردنــــد هِـــی

چو قِیقــاج ســرمستِ کـــاووس کِی


چـو خـورشیــد بــر تـارکِ آسمـــان

بــه رویِ زمیـن گـشت پَرتــوفِشــان


درنگــی بکـــردنـد بـــا خوش دِلــی

لـبِ چـشـمــه ی آبِ گــوشِنــگِـــلـی


بفــرمــود خـــان ، تـا سَواری جوان

بگـــردد بــه سَمــتِ سِکـنـــدر روان


به پــا خــاست از جـای خود پیشکار

گُـــزیــدی یکـی پیکِ چابـُک سَــوار


گرفتنــد تـــا کـوهه ی زین به  دست

به چُستی , جوانی به زین بر نشست


شَـراکی بــه زیــرش ,همی یوز تــاز

بــه قلعــه روانـــه شُـــد از لَـــه دراز

ادامه در قسمت بعد ...

توضیحات:


گندمان ... نام یک آبادی و نام یک بخش در شهرستان بروجن 

کوه صراط ... نام یک کوه ، در دامنه ی آن  روستای امام قیس در بخش گندمان بروجن قرار دارد 

امامزاده قیس ( امام قیس ) ... نام یک آبادی و نام یک امامزاده در بخش گندمان بروجن . یکی از قلعه های خوانین بابادی در آنجا قرار دارد

لطفعلی خان ... برادر حبیب الله خان بابادی و عموی اسکندرخان

دژِ شَهی ( شاهی دژ ) ... نام مکانی در گرمسیر بختیاری در خوزستان

سینی ... نام یک آبادی در خانمیرزا که مقر و قلعه ی اصلی خوانین بابادی گاشه در آنجا قرار داشت ، امروزه تبدیل به خرابه شده است

مَرق ... مرقِ خانمیرزا ( امروزه بیشتر آن تبدیل به زمین کشاورزی شده است )

گِردبیشه ( بیشه گِرد ) ... نام یک بیشه ی سرسبز و یک آبادی که از مقرهای خوانین بابادی در مسیر خانمیرزا به گندمان بوده است 

کَرِه بَست ... نام یک دره در مسیر خانمیرزا به گندمان

گُدار ( گُدارکبک ) ... نام یک محل و آبادی در مسیر خانمیرزا به گندمان

قِیقاج ... سواره تیراندازی کردن را قیقاج گویند

کوه نظامی ... نام یک کوه که به خاطر شباهتش به قشون نظامی آنرا کوه نظامی می گویند

گوشِنگِلی ... نام یک گردنه برفگیر در مسیر خانمیرزا به گندمان و بروجن

شَراک ... به اسب سرکش شَراک می گویند

لَه دراز ... نام مکان و یک آبادی در بخش گندمان در نزدیکی گوشِنگِلی 

تمام مکانهایی که نام برده شد امروز در جاده ی اصفهان به خوزستان قرار دارند .  ولی در زمان وقوع داستان که مربوط به اواخر قاجار هست مسیر یاد شده بصورت مال رو بوده و قلعه هایی که نام برده شد امروزه فقط خرابه های آنها باقی مانده است. 



نظرات (۲)

  • سپیده طالبی
  • درود مجدد

     

    و سپاس از توضیحات روشنگرتان

    بی صبرانه منتظر ادامه این منظومه زیبا و به قطع آموزنده و البته جذاب هستم

    سپاس فراوان

    پاسخ:
    سلام و سپاس
    که به لطف می خوانید
    و به مهر
    امید می بخشید

  • سپیده طالبی
  • کـه در شـوره نرگـس نخـواهد شکفت
     

    بسیار زیبا👌

     

    سلام و عرض ادب و احترام

    تقدیم حضور شما

    جناب استاد شهرو بختیاری گران ارج

     

    بسیار زیبا بود و گیرا 

    دلچسب و خواندنی، منتظر باقی داستان هستم

    و سپاس برای انتشار این بخش از این منظومه دلنشین

     

    شاد‌ و تندرست باشید

    پاسخ:
    درود بر مهربانو طالبی گران ارج
    ممنونم از نظر لطف و بزرگواری همیشگیتون
    به مهر خوانده اید

    ( که در شوره نرگس نخواهد شکفت ) یک مثل رایج هست که آنرا مدیون شاعران سبک خراسانی هستیم . و شاعران سبک خراسانی بارها و به طرق مختلف از اون استفاده کردن . و در این منظومه , ما این مثل قدیمی را از زبان لطفعلی خان عموی اسکندرخان بیان کردیم . 
    در سرودن این منظومه , بنده به هیچ وجه دست در اصل داستان نبردم , ولی در دیالوگ ها , سعی کرده ام با توجه به  تیپ شخصیتی هر فرد با توجه به نوشته های اسکندرخان , دیالوگ در دهان آنها بگذارم طوری که در راستای همان تیپ شخصیتی باشد . لطفعلی خان کسی هست که از مخالفان سرسخت این ازدواج ( ازدواج اسکندر با نوش آفرین ) می باشد . در قسمت های بعدی , مخالفت های او را بیشتر خواهیم دید . و منطق او این است که مگر ما خودمان در بابادی دختر نداریم که اسکندر می خواهد از طایفه ی ایگدر قشقایی زن بگیرد . و جالب اینجاست که همین شخص که از عاملان اولیه ی بهم خوردن این ازدواج هست , سالها بعد , با فوت همسرش , از ایل قشقایی زن می گیرد . 

    هنوز ما در ابتدای منظومه هستیم
    هنوز به قسمت های مهیج منظومه نرسیده ایم
    در برخی قسمت ها هیچ تضمینی به خوانندگان نمیدهم که اشک از چشم هایشان جاری نشود .  

    این منظومه روایت گر اشک ها و لبخندهاست .
    علاوه بر اینها
    این منظومه دارای زیرخاکی هم هست
    یعنی در اون , دفینه هایی جاسازی شده ( دفینه یعنی پنهان کردن ابیانی در دل ابیاتی دیگر )
    دفینه ها بیشتر در دل نامه نگاریهای بین این دو دلداده جاسازی شده اند . بدون اینکه به ساختار و مفهوم  اون ابیات آسیبی وارد کنند . 

    خود اسکندرخان در نوشته هایش که شرح داستان عشق اش را روایت می کند به دیدارهای مخفیانه خودش با معشوقه اش در دوران نامزدی شان  اشاره می کند . مثلا اسکندرخان به بهانه شکار کبک به کوه مشرف بر احشام عباس کیخا ( پدر نوش آفرین ) می رفت و نوش آفرین به بهانه ی چیدن گیاهان خوراکی کوهی به همان کوه عازم می شد و کلفت آنها هم صحنه گردان این دیدارهای عاشقانه بود . ولی اسکندرخان  از باز کردن مطلب و اینکه در این دیدارها چه حرفهایی زده می شد عذر میخواهد . در این قسمت ها سعی کردم با توجه به روحیه ی این دو شخصیت دیالوگ خلق و صحنه پردازی کنم . 

    هنوز تا رسیدن به این قسمت ها خیلی راه مانده .
    در آینده ( که امیدوارم زیاد دور نباشد ) سعی می کنم تمام متن نوشتاری که اسکندرخان در آن داستان عشق اش را روایت کرده ( که در حدود 20 صحفه بیشتر هم نیست ) را جداگانه منتشر کنم . 

    این اتفاق در زمان سلطنت ناصرالدین شاه رخ داده است . .
    و مربوط به دوران جوانی اسکندرخان هست . 
    اسکندرخانی که بعدها در زمان انقلاب مشروطه و فتح تهران , از طرف حکومت مرکزی حاکم ابرقو می شود . و اولین اقدام اش سرکوب دزدان و گردنه بگیران و اشرار آن منطقه است . 





    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/