شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

بُرگِ چَوگِت ؛ دِلُمه ، کِرده زِ مِنجاس دو تَک :

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

غزل شماره  ۱۵۲

وزن/ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بُرگِ چَوگِت ؛ دِلُمه ، کِرده زِ مِنجاس دو تَک

وای اِز او روز که وا میت بِدِن دَست به یَک


تـا دو تـا کـالِ تُنِـه دیـم ، ..  تَکِ دل ، دَرنـام

چه کُـنُـم !؟ .. سَر وَرَقِ حُکم نَدارُم ، جُز تَک


کَـوگِ آمُـخـتـه بـه مــالِ تُـنُـم و سَـخت نَـگِـر

سی شِکالُم ، .. به خُدا ، نید نِیـازی بـه دَفَک


زَحمَتی نیـد اَیَر  ؛ .. خِفـت بِـزَن ، .. تُـرنـاتـه

یا نِهیوِس بِـدِه ، .. گِـرجُم نکُـنِه ،  زیـرِ لَچَک


اَر یِ وَخـتــا زِ پَلِـت خـاست دِلُـم  فِـر بِـگِــرِه

جورِ مِهلَو ؛ بِکووِس ،.. نات بِوَن ، جا میخَک


تَرکه بـازی اِکُـنه فِـرگ و خِیالت ، .. بـه سَرُم 

اِگُـشـی تـا پَلِت و نـی بـه پَـرِ نُـفـت ، .. پَـرَک


وا تو اِی دُنگُلِ کـارون ، .. سَـرِ خیشی دارم

جـورِ ئـی اَو  کـه سَرازیـر ابـوهِـه ، .. زِ وَنَـک



مجموعه غزلیاتِ لُری بختیاری شادان شَهرو 


 ۱ ... ابرویِ کشیده ات دلم را از وسط دو نیمه کرده است ، وای از آن روزی که با موی ات دست بهم بدهند.


۲ ... تا دو تا چشم کال تو را دیدم، تکِ دل را واگذار کردم ، چه کنم ؟ سر ورقِ حُکم به جز تَک ندارم.


۳ ... کبکِ آمخته ( معتاد) به خانه ی تو هستم ، سخت نگیر ، برای شکار من به خدا نیازی به دَفَک نیست.


۴ ... اگر زحمتی نیست موهایت را خِفت بزن، یا به او نهیب بزن که از زیر لچک پرخاش نکند.


۵ ... اگر دلم یک زمانی خواست از موی ات بِپَرد ، مثل مِهلب ( گیلاس وحشی ) آن را بکوب و به جای میخک آنرا به گردن ات بینداز.


۶ ... فکر و خیال تو در سرم تَرکه بازی می کند ، تا موی ات را می گُشایی و به لبه ی دماغ پَرَک می زنی .


۷ ... با تو ای دهان گُلِ کارون ، سِرِ خویشاوندی دارم ، همانند این آب که از وَنَک سَرازیر می شود. 


معنی لُغات :


بُرگِ چَوگِت ... ابروی کشیده ات


دِلُمه ... دلم را


زِ مِنجاس ... از وَسط اش


دو تَک ... دو نیمه، نصف


که وا میت ... که با موی ات


بِدِن ... بدهند


دَست به یَک ... دست بهم


تـا دو تـا کـالِ تُنِـه ... تا دوتا چشم کال تو را  


دیـم ...  دیدم 


تَکِ دل ... دل به تکِ دل در بازی حُکم در پاسور تشبیه شده است


دَرنـام ... در نهادم ، واگذار کردم


کَـوگِ ... کبکِ


آمُـخـتـه ... معتاد


بـه مــالِ تُـنُـم  ... به خانه تو هستم


سی شِکالُم ... برای شکارم


نید ... نیست


دَفَک ... برای شکار کبک ، تکه های پارچه های رنگین را بهم می دوزند و در پشت آن کمین می کنند ، کبک ها جذب تنوع رنگ پارچه شده و به سمت آن می آیند و در تیر رس شکارچی قرار می گیرند . به این پارچه های بهم دوخته شده دفک می گویند.


زَحمَتی نیـد اَیَر  ... زحمتی اگر نیست


خِفـت بِـزَن ... گِره بزن 


تُـرنـاتـه ... تُرنه هایت را ، به گیسوان بافته شده در دو سمت صورت تُرنه می گویند . 


یا نِهیوِس بِـدِه ... یا نهیب اش بده


گِـرجُم نکُـنِه ... دست به یقه نشود


لَچَک ... نیم کلاهی پولک دوزی شده که زنان و دختران ایل به سر گذاشته و مینا را به آن سنجاق می کنند ، در قدیم به جلوی آن اشرفی می دوختند و بعدها سکه های ریال جای آنرا گرفت و به لچک ریالی معروف شد


اَر یِ وَخـتــا ... اگر یک زمانی


زِ پَلِـت ... از موی ات


فِـر بِـگِــرِه ... پرواز کند ، بپرد


جورِ مِهلَو ... همانند مهلب ( به دانه ی گیلاس وحشی مهلب می گویند. به خاطر خوشبو بودن آنرا می کوبند و از خمیر آن دانه هایی مثل دانه ی تسبیح ساخته و از آن نخ رد می کنند و همراه با میخک به گردن می آویزند )


بِکووِس ... بکوب اش  


نات بِوَن ... به گردن ات بینداز


جا میخَک ... به جای میخک


تَرکه بـازی ... چوب بازی ، رقص رزمی با چوب همراه با ساز و دهل  ، از بازی های بسیار قدیمی و رزمی  ست که از کودکی یک ایلیاتی آموزش می دیده است تا ترس اش از نبرد تن به تن از بین برود و آمادگی دعاعی و حمله را پیدا کند .  البته همواره مصدومانی را در پی داشته و دارد 


اِکُـنه ... می کند


فِـرگ و خِیالت ... فکر و خیال ات


اِگُـشـی ... می گشایی


تـا پَلِت ... تا موی ات 


نـی ... می نهی


بـه پَـرِ نُـفـت ... به لبه ی دماغ


پَـرَک ... زیوری که زنان ایل به پره ی دماغ نصب می کنند


وا تو ... با تو


اِی دُنگُلِ کـارون ...  با تو ای دهان گُلِ کارون


سَـرِ خیشی دارُم ... سرِ خویشاوندی دارم


جـورِ ئـی اَو  ... همانند این آب


ابـوهِـه ... می شود


زِ وَنَـک ... از وَنَک ، وَنک نام منطقه ای هست از اصفهان در جوار شهرستان بروجن ، آب ونک از از چشمه های آن جاری شده و رودخانه درازرود را می سازند و این رودخانه در مسیر خود با رودهای دیگر یکی شده و بعنوان یکی از سرشاخه ها ، آخر سر به کارون بزرگ میریزد و رهسپار دشت خوزستان می شود 




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
http://www.shereno.com/9986/