مَهـتــاو غَلـَـط کِـرده ، بِخــا کَل بِـوَنـه بـات :
غزل شماره : ۱۲۶
وزن / مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
مَهـتــاو غَلـَـط کِـرده ، بِخــا کَل بِـوَنـه بـات
نـازِس نَکَـشُم ؛ اَفـتَـو اَیَـر خـا ، بِـدِرا جـات
وَختی که اِقُتنـی بـه مو اِی سَـولِ هِـری باز
چی بَـرفَوِ سَردی ، مِنِه گَرمــا هِدِه حَرفات
وَختی ؛ اِگُـروسی زِ وَرُم ، .. چی کَلِ کِینو
هَرجا که اِری؛ ویرِ مو یا،جا وَنه مِن سات
دَردِت چِنِه؟مَرگِت چِنه؟وُشمارِس و بِشکار
تا نِشتَـرِ قَلبُم بِکـنُم ؛.. تَک تَکِ ،.. دَردات
وُلا که مُـنُـم راضـی و صَـد بـار ، اِیَــرزِه
اَر جونُمِـه جا میخَک و مِهلَـو، بِوَنِـن نـات
دونی که به شیرین چه گُدَک،خُسرَوِ پَرویز
دُنیـاتــه کُــنُــم جورِ پَلِـت نــاز بـه دِلخــات
حَسرَت اِخـورُم سی دلِ زاهِـد که نَفَهمِسـت
کُپ کِـرد به پا قِبله و،.. نِیــدی کَد و بالات
دینِشت
۱... مهتاب غلط کرده است که بخواهد با تو کَل بیندازد ، نازش را نخواهم کشید اگر آفتاب بخواهد بجای تو طلوع بکند.
۲... وقتی به من پرخاش می کنی و هری می رقصی ای گل سَولِ حرفهایت توی گرما مثل برفآب سرد هست. ( دلچسب است )
۳... وقتی که مثل کَلِ کوه کِینو از برابرم می گریزی ، هرجا که می روی خیال من می آید و در سایه ی تو جا پهن می کند.
۴... درد تو چیست؟ مرگ تو چیست ؟ آن را آشکارش کن و بشمارش، تا تک تک دردهایت را نشتر قلبم بکنم .
۵... به خدا ؛ صد بار می ارزد و من راضی ام ، اگر جانم را، به جای میخک و مِهلَو به گردنت بیاویزم.
۶... میدانی خسرو پرویز به شیرین چه چیزی گفت ؛ دُنیایت را مثل گیسوان نازت به دلخواهت خواهم کرد.
۷... برای دل عابد حسرت میخورم که نفهمید و به پای قبله نشست و قد و بالایت را ندید.