حُضورِ بِلاک شُده/ شعرسپید/شادان شَهرو :
شعرسپید
( حُضورِ بِلاک شُده )
پِژواکم را ،..
پَس که میزَنی
خَندهام ، ..
"بی هیچ طَنینی"
(اِکو) میشَود
چَشمات
حُضورم را
(بِلاک) که میکُند
مِثلِ (خَطایِ ۴۰۴ )م
مِثلِ (کامنتِ ریپلای نَشُدهای ) در نَظرات
مثلِ (هَشتکی) که ؛ ..
(تِرِند) ، نمیشَود .
شاید ؛..
آن هَوایی که
" تو " را
نَفَس میکِشد، ..
از سُکوتِ " من "،..
سَبکتر است
شاید ؛..!!
این منم که( VPN ) م قطع است
باید
"خودم" را ، ..
رویِ (حالتِ پَرواز ) بُگذارم
باید " تو" را
در "خودم"
و "خودم" را
در "تو"
گُم بکُنم
باید فَرار کُنم از همهی (فِرکانس) ها و بروم
بروم
جایی که
با بُطری هم
نامهات
به ساحلام نَرسد .
باید "خودم"را (فُرمَت) کُنم
و به دُنبالِ خُدایی ( آنلاین ) بگردم

سلام و عرض ادب و احترام
تقدیم حضور جناب استاد شهرو بختیاری گران ارج
دست مریزاد بر شما و نثر سرودهی زیبایتان
شاید اولین نثرسروده ای باشد که در وب لاگ تان از شما میخوانم
ایجاد ارتباط با مخاطب با استفاده از فضای آشنایی که همه در آن سرگردان هستیم این نثر سروده را ملموس و البته به روز جلوه داده است.
درودتان باد و شاد و تندست باشید