شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

دلـی بـه ایـــل نَمَـنـدِه  ،  نَـبـو دُچــــارِ پَلِت

مَـیَـر خُـدا  بِـدِرارِه ؛  سَـری  زِ کـــارِ پَلِت


شِکالِ کـالِ تو وابی،لُری که دل به تو بَست

تو خُت سِکو چه کِشی دل، زِ خُرزُمارِ پَلِت


زِ دالِ بُـرگِ تـو بُـردُم , پَنَـه بـه جُفـتِ تیات

نَگو ..! دو گُـسنِـه پَلَنـگِـن ، مِـنِـه کَـلارِ پَلِت


به مَشک و تـولِ اَویـن بـو کُنِن زِ کارون تا  

وَلـی مُحــالِ گُـــدَردِن ، گُـل اِز  گُــدارِ پَلِت


دلی که گَـل گِرِه وا زُلـف و کَـل وَنِـه وا مو

بـه اِختـیــارِ مُــنِـه.. !؟ یـا بـه اختیــارِ پَلِت؟


عِجیـو نــی کــه مِــنه ئـی کَسـادییِـه بـــازار

هِــنـی کـَـســاد نَـوابـیــده کــار و بـــار پَلِت


میونِ لَـردِ دو بُرگِت ، زِ تَـرسِ کالَلِ گُرگِت 

به هَر طَرف که کُنُم رَو ، خُرُم به مـارِ پَلِت


خُمـارِ خــالِ لَـواتُـم ، مِرِنگِ مَـرزه یِ میت

بِکُــن سَفـــارِشِ مــانــه ، بـه هُـمـتَـوارِ پَلِت


۱_ دلی در ایل نمانده که دچار گیسویت نشده باشد ، مگر خدا سری از کار گیسویت در بیاورد .


۲_ لری که دل به تو بست ، شکار چشم کال تو شد ، تو خودت نگاه کن که دل از خویشاوند گیسویت چه کشید.

بختیاریها به خاله زاده میگویند خورزُمار ، ولی بصورت عُرف به هر کسی که با او احساس همدلی داشته باشند هم خورزُمار می گویند . یعنی او را مثل خویشاوند نزدیک خود محسوب می کنند .


۳_ از عقاب ابروی تو به جفت چشمهایت پناه بردن ، حالا نگو که دو گرسنه پلنگ اند در کوه کلار گیسویت .


۴_ به مَشک و تولِ اَوین می شود از کارون عبور کرد ، ولی گذشتن از گدار گیسویت محال است .

تول اَوین ، بختیاریها برای عبور از رودخانه ها در مسیر کوچ ، با بستن چند مشک باد کرده نوعی کلک درست میکردند و به کمک آن عرض رودخانه را طی میکردند .


۵_ دلی که با زلف تو رفاقت بکند و با من سرشاخ بشود ، آیا به اختیار من است یا با اختیار گیسوی تو


۶_ عجیب نیست که در این کسادی بازار ، هنوز کار و بار گیسویت کساد نشده است . 


۷_  وسط بیابان دو ابرویت ، از ترس دو گُرگ چشمهایت ، به هر طرف که رو می کنم به مار گیسویت برخورد می کنم.


۸_ خُمار خال لب و مریض مَرزنجوش مویت هستم . سفارش ما را به همتبار گیسویت بکن.



معنی لغات :


نَمَـنـدِه  ... نمانده 


نَبـو ... نباشد


دُچــــارِ پَلِت ... اسیر گیسویت


مَـیَـر خُــدا ... مگر خدا 


بِــدِرارِه ... در بیاورد 


سَـری  زِ کــارِ پَلِت ... سری از کار گیسویت


شِکالِ ... شکارِ


کالِ تو وابی ... کال تو شد . کال استعاره برای چشم هایی با رنگ سبز و آبی و غیرمتعارف


تو خُت سِکو ... تو خودت نگاه کن


چه کِشی دل... دل چه کشید 


زِ ... از


خُرزُمارِ ... خاله زاده ، در عُرف بصورت یک عبارت محترمانه برای دیگران هم بکار می رود  


زِ دالِ بُـرگِ تـو... از عقاب ابروی تو


بُــردُم پَنَـه ... پناه بردم


بـه جُفـتِ تیات... به جفت چشمهایت


نَگو ..! ... حالا نگو


دو گُـسنِـه پَلَنـگِـن... دو گرسنه پلنگ هستند  


مِـنِه... تویِ 


کَـلارِ پَلِافزودن خطت ...  کلار گیسویت ، کلار نام کوهی در شهرستان بروجن در چهارمحال بختیا ی ست. 


تـولِ اَویـن ...  سیله ای برای عبور از عرض رودخانه ، که از متصل کردن چند مشک باد کرده ساخته می شود و قدمت چند هزار ساله دارد .


بـو ... می شود


کُنِن ... بکنند


زِ کارون تا  ... از کارون عبور


وَلـی مُحــالِ گُـــدَردِن ... ولی محال است گذشتن


گُــدارِ پَلِت ... گُدار گیسویت، 


گُدار ... به جایی از رودخانه که کم عمق است و سرعت عبور آب کمتر است گُدار می گویند.


گَـل گِرِه ... همراهی می کند ، رفاقت می کند 


وا زُلـف ... با زلف 


کَـل وَنِه ... کَل می اندازد ، سرشاخ می شود


وا مو ... با من


بـه اِختیــارِ مُــنِـه.. !؟ ... آیا به اختیار من است؟


یـا بـه اختیــارِ پَلِت؟... یا آیا به اختیار گیسوی تو


عِجیو نــی ... عجیب نیست


کــه مِــنه ... که تویِ 


ئـی کَسـادییِه بــازار... این کسادی بازار


هِــنـی ... هنوز


کـَـســاد نَـوابیــده ... کساد نشده است


کــار و بــار پَلِت... کار و بار گیسوی تو


میونِ ... میانِ


لَــردِ دو بُرگِت... بیابان دو ابرویت 


زِ تَـرسِ... از ترسِ


کالَلِ گُرگِت ... چشمان گُرگ ات


به هَر طَرف که کُنُم رَو... به هر طرف که حرکت می کنم


خُرُم ... می خورم


به مـارِ پَلِت ...به مار گیسویت


خُمــارِ خــالِ لَـواتُـم ... خمار خال لبهایت هستم


مِرِنگِ ... مریضِ


مَـرزه یِ میت ... مرزنجوش مویت


بِکُـن سَفـــارِشِ مــانــه  ... سفارش ما را بکن


بـه هُـمـتَـوارِ پَلِت ... به همتبار گیسویت




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
http://www.shereno.com/9986/