شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................



عارف یعقوبی :

کتاب «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر»، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است. «یووال نوح هراری» که استاد تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم در اسراییل است، دو کتاب پرفروش دیگر نیز منتشر کرده: «انسان خداگونه» و «۲۱ درس برای قرن ۲۱». از سال ۲۰۱۱ که انسان خردمند برای اولین‌بار در زبان عبری چاپ شد، تا کنون میلیون‌ها نسخه از این کتاب‌های فروش رفته و به ده‌ها زبان ترجمه شده‌ است. انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر را از ۲/۵ میلیون سال پیش تا به حال به‌صورت گذرا بررسی می‌کند. نویسنده از منابع مختلف استفاده کرده و آمار و ارقام بسیار زیاد در سراسر کتاب موجود است. زبان کتاب بسیار ساده است، نظریه‌ها و احتمالات مختلف در مورد تاریخ بشر و چگونگی تکامل انسان به‌خوبی بیان شده‌اند. برخی منابع آکادمیک، سوال‌هایی را در مورد صحت و سقم منابع تاریخی استفاده‌شده در این کتاب مطرح کرده و در خصوص درستی برخی داده‌های آن تردید کرده اند؛ اما خواننده‌های معمولی و غیرآکادمیک، از این کتاب خیلی استقبال کرده‌اند. در این کتاب، آقای هراری تاریخ بشر را به چهار بخش عمده تقسیم‌بندی می‌کند و درباره‌ی هر کدام جزئیات ارایه می‌کند.

۱. انقلاب شناختی (cognitive revolution): حدود ۷۰ هزار سال پیش، انسان در حوزه‌ی شناخت و ظرفیت‌های معرفتی دچار تحول بزرگی‌ شد. از آن روزها بدین‌سو، استعداد و توانایی انسان، رشد و بالندگی فوق‌العاده‌ای داشته است. برای این‌که بهتر درک کنیم، انسان امروزی از کجا به این‌جا رسیده، باید به تفاوت‌های انسان با دیگر زنده‌جان‌ها توجه کنیم. چرا دیگر حیوانات نتوانستند مثل انسان‌ها تحول ایجاد کنند؛ جهان را تسخیرکنند و بتوانند دیگر زنده‌جان‌ها را برای بقا و منفعت خود مورد استفاده و بهره برداری قرار دهند؟ هراری می‌گوید، دلیل اصلی این جواب هنوز خیلی روشن نیست. این‌که بیش از دو میلیون سال پیش چه اتفاق افتاد که مغز انسان رشد کند، کسی چیزی خاصی نمی‌داند. اما یک سلسله تفاوت‌ها میان انسان و دیگر حیوانات وجود دارند که این موجود را از دیگران متمایز می‌کند. یکی از این تفاوت‌ها مغز بزرگ انسان ‌است: «انسان‌ها علی‌رغم تفاوت‌های زیادی که با هم دارند، چند خصوصیت مشترک دارند که آن‌ها را از دیگر حیوانات متمایز می‌کند. یک خصوصیت برجسته‌ی انسان این است که در مقایسه با دیگر حیوانات، مغز فوق‌العاده بزرگ‌‌تری دارد». داشتن مغز بزرگ‌تر انسان را کمک کرد تا به پیشرفت‌های قابل توجه برسد. مثلا موتر ساخت تا سریع‌تر راه برود؛ اسلحه ساخت تا دیگر حیوانات را ازفاصله‌های دور شکار کند؛ آتش در داد تا خود را گرم کند و غذا درست کند.

اما این بخش از نمودهای نسبتا مدرن کارکرد مغز انسان و انقلاب شناختی است. بخش دیگر و قابل تأمل انقلاب شناختی این است که انسان توانست «تخیل» کند. داشتن ظرفیت تخیل یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های انسان است که در رشد و تکامل جامعه‌ی انسانی نقش بسیار مهم و برجسته داشته است؛ ظرفیتی‌ که دیگر زنده‌جان‌ها فاقد آن است. به‌عنوان مثال، آدمی توانست قصه بسازد و به چیزهای باور پیدا کند که اصلا وجود ندارند. آقای هراری می‌گوید، اگر به تاریخ ادیان نگاه کنیم، به سرگذشت اعتبار شرکت‌های بزرگ تجارتی نظر بیندازیم و به وفاداری شهروندان کشورهای مختلف به قوانین و ارزش‌های‌ ملی دقت کنیم، یک امر نقش اساسی دارد: تخیل انسان. انسان می‌تواند خیال کند و براساس آن یک همکاری جمعی را بنیان گذارد و اعتبار خلق کند. هیچ زنده‌جان دیگر نمی‌تواند چنین کند. همچون ظرفیت و توانایی را ندارد. این قدرت خارق‌العاده‌ی انسان در حوزه‌ی شناخت باعث شده که انسان رشد کند و از دیگر زنده‌جان ها پیشی گیرد.

مثلا اگر شما به یک شادی بگویید که یک کیله را به شما بدهد و شما ده کیله دیگر ماه بعد به او‌ می‌دهید، قبول نمی‌کند. اما انسان براساس وعده و بر بنیاد چیزهای که وجود ندارند و فقط در خیال وجود دارند، اعتماد می‌کند. عقیده‌مند می‌شود و داد و گرفت می‌کند. این یک تحول بزرگ در حوزه‌ی شناخت است که انسان‌ها به آن دست یافتند و توانستند از این طریق به تمدن و پیشرفت و توسعه برسند. دیگر حیوانات چنین قابلیت را ندارند.


۲. انقلاب کشاورزی(agricultural revolution): دراین فصل، نویسنده یک روایت متفاوت از آنچه که شاید در ذهن خیلی‌های‌ ما درباره‌ی انقلاب کشاورزی وجود دارد، ارایه می‌کند. ممکن براساس برداشت کلیشه‌ای که از انقلاب کشاورزی داریم، آن را یک اتفاق «نیک» در تاریخ بشر بدانیم. اما یووال نوح هراری از انقلاب کشاورزی به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین «فریب»‌ها در تاریخ انسان یاد می‌کند؛ چیزی که در اول جذاب و خواستنی به‌نظر می‌رسید، اما یک «دام» بیش نبود. برداشت نویسنده این است که با انقلاب کشاورزی، انسان‌ها توان یافت تا زنده‌جان‌های دیگر را به قتل رسانده و طبیعت را نابود کنند؛ موردی که ممکن است در درازمدت باعث نابودی خود انسان‌ها شود. آقای هراری می‌گوید، پس از انقلاب کشاورزی که حدود نُه‌هزار و ۵۰۰ سال قبل از میلاد در جنوب شرق ترکیه، مناطق غربی ایران، به آرامی آغاز شد، انسان‌ها شروع کردند به اهلی‌کردن حیوانات. از آن‌ها برای غذا، مسافرت و انتقال وسایل استفاده می‌کردند. بخش از حیوانات همین‌گونه به مرور زمان منقرض شدند. علاوه بر این، انقلاب کشاورزی سبب شد که نفوس انسان‌ها زیاد شود؛ امری که نه‌تنها منابع طبیعی جهان را با تهدید نابودی مواجه می‌کند، بلکه باعث گرفتاری بیش از حد انسان‌ها به کار و درآمدزایی و پرداخت مصارف روزمره می‌شود. پس از انقلاب کشاورزی و افزایش نفوس، انسان‌ها مجبورند همیشه برای بقای خود و فرزندان خود شبیه «برده‌ها» کار کنند: «انسان‌ها توانستند شهرها بسازند و امپراتوری به پا کنند و نهادهای مهم تجارتی بسازند، اما نتوانسته‌اند از رنج و درد آدمی بکاهند و به شادی‌هایش بیفزایند. انقلاب کشاورزی بزرگ‌ترین فریب بود.»

۳. همکاری میان انسان‌ها: انسان‌ها به‌صورت خارق‌العاده می‌توانند با همدیگر همکاری کنند. این ویژگی باعث شده که انسان‌ها نسبت به دیگر زنده‌جان‌ها به‌مراتب قدرت بیش‌تر در اختیار داشته باشند. چون انسان‌ها قدرت تخیل دارند،‌ می‌توانند با هم دیگر کار کنند. دیگر حیوانات فاقد چنین قابلیت‌اند. آن‌ها می توانند در گروه‌های کوچک مثل نزدیکان‌شان کار کنند، اما قادر نیستند با بیگانه‌ها همکاری کنند. درحالی‌که انسان‌ها قادرند با بیگانه‌‌ها برای یک هدف مشترک کار کنند. توان قصه‌سازی انسان‌ها کمک کرده یک اسم که به‌صورت جمعی به‌عنوان یک «اعتبار» تصور شده، بتواند شبیه یک انسان عمل کند و در دادگاه حق و حقوق داشته باشد. همچنین مثل اسم یک شرکت که اصلا وجود خارجی ندارد، اما می تواند به‌عنوان یک انسان قابل اعتماد باشد؛ مورد پرسش قرار گیرد و فایده و ضرر واقعی داشته باشد: مثل شرکت گوگل. چیزی به اسم «گوگل» وجود خارجی ندارد، اما تصور و خیال انسان‌ها به این اسم یک اعتبار جهانی داده و میلیون‌ها انسان در سراسر جهان با این اعتبار، که زاده‌ی تخیل انسان‌هاست، کار می‌کنند.

به بیان دیگر، انسان‌ها می‌توانند با قدرت تخیل، محتواهای خیالی را درست کنند و از آن‌ها به‌عنوان موجود «عینی» بهره ببرند و برای یکدیگر بقبولانند: پدیده‌های که فقط زاده‌ی تصور و خیال‌شان‌ هستند، واقعی‌اند و مثل یک انسان عمل می‌کند و دارایی شخصیت حقوقی است. برای مثال «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر» توجه کنید. به گفته‌ی آقای هراری، «انسان‌ها از نظر طبیعی با هم برابر نیستند» اما همه باید باور کنند که انسان‌ها برابرند تا زنده بمانند. برابری انسان‌ها ریشه در دکترین دینی از جمله مسیحیت دارد: خداوند انسان‌ها را خلق کرده و برابرانه نیز خلق کرده، اما از نظر علم بیولوژیک اصل برابری انسان‌ها زیر سوال است. آدم‌ها از منظر علم بیولوژیک برابر نیستند، چون دی‌ان‌ای متفاوت دارند؛ در محیط متفاوت و شرایط متفاوت به‌دنیا می آیند و خصوصیات بیولوژیکی نابرابر دارند. یعنی انسان‌ها حقوق طبیعی برای برابری ندارند. آنچه ما به‌عنوان برابری انسان‌ها قبول داریم و قبول می‌کنیم، یک مفهوم خیالی است، زاده تخیل انسان است و واقعیتی عینی ندارد. یک مجموعه‌ی بزرگ انسانی باور دارند که چیزی به اسم حقوق طبیعی آدم‌ها به‌صورت برابر وجود دارد. پس چنین چیزی واقعا هست، چون میلیون‌ها انسان به آن باور دارند. اگر یک مجموعه بزرگ انسانی به این اعلامیه باور نداشته باشند، پس چیزی به اسم اعلامیه‌ی حقوق بشر اصلا وجود ندارد. بود و نبود آن یک اعتبار جمعی است که انسان‌ها ساخته و روی آن به توافق رسیده‌اند.

در مثال دیگر به ارزش و اعتبار«پول» توجه کنید. اگر میلیون‌ها انسان باور کنند که یک تکه کاغذ به اسم دالر ارزش ندارد، پس دالر دیگر نیست. این زاده‌ی تخیل و تصور انسان‌هاست که یک محتوا را خلق کرده و آن را شبیه یک موجود عینی نگاه می‌کنند و براساس آن معامله و داد و گرفت دارند و ‌ارتباط برقرار می‌کنند. اگر چنین باور نداشته باشند، نظم عمومی برهم می‌ریزد. زندگی نمی‌شود.

۴. انقلاب علمی (scientific revolution): در این بخش آقای هراری به تحولات علمی که در طول زندگی بشر اتفاق افتاده، می‌پردازد. انقلاب علمی که حدود ۵۰۰ سال پیش از امروز شروع شده، پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای را در متن تجربه‌ی تاریخی بشر، کلید زده است. به گفته نویسنده‌ی «انسان خردمند»، از آغاز انقلاب علمی تا کنون جمعیت روی کره زمین چندین مرتبه بیش‌تر شده است. حدود هزار و ۵۰۰ سال پیش در تمام روی زمین فقط ۵۰۰ میلیون نفوس وجود داشت، اما حالا به ۷ میلیارد انسان رسیده است. ساختار ارتباط انسان‌ها پیچیده شده و اختراعات جدید از جمله موتر و بانکداری و ماشین چاپ و طبابت و وسایل مدرن تکنولوژی، طی این سال‌ها در جهان اتفاق افتاده است که پیشرفت‌های خیره‌کننده در حوزه‌های مختلف زندگی انسان‌ها را نشان می‌دهند. اما آن‌گونه که آقای هراری می‌گوید، این دست‌آوردهای بزرگ علمی نتوانسته به سوال‌های مهم و بنیادی انسان‌ها جواب قانع‌کننده ارایه کنند و افق روشن برای آینده‌ی بشر ترسیم کند. به‌عنوان مثال، یووال نوح هراری می‌گوید،‌ خیلی‌ها زیر چتر نظام کاپیتالیستی و سیستم بازار آزاد، سرمایه‌اندوزی کردند. در بخش تکنولوژی پیشرفت‌های خیره‌کننده رونما شده است. اما این پیشرفت‌ها منجر به کاهش رنج و بی‌عدالتی و یا از بین‌بردن‌اش نشده است: «درسال ۲۰۱۴، کیک اقتصادی خیلی بزرگ‌تر از کیک هزار و ۵۰۰ سال پیش است؛ اما آنچنان نابرابر تقسیم شده که خیلی از کشاورزان آفریقا و کارگران اندونیزی بعد از یک روز کار دشوار، با غذای پیشینیان‌شان در ۵۰۰ سال پیش، به خانه‌های برمی‌گردند. امکان دارد که نتیجه‌ی پیشرفت اقتصاد مدرن هم شبیه انقلاب کشاورزی، یک فریب بسیار بزرگ باشد.»

.....................................................................................................................................

نگاهی به یک سه گانه پرفروش

یووال نوح هراری

 عبدالرضا دزفولی

پس از مطالعه هر سه کتاب «انسان خردمند»، «انسان خداگونه» و «۲۱ درس برای قرن ۲۱» اکنون بهتر می توان خط سیر فکری و دیدگاه های نوح هراری را بررسی کرد. استقبال فراوانی که از این کتاب ها در کشورهای مختلف و از جمله ایران شده و نیز فعالیت خود مولف در فضای مجازی (یوتیوب و غیره) نشان دهنده تازه و قابل تعمق بودن آثار و تاملات فکری اوست. البته در دنیای امروز رسانه ای شدن یک نگرش در دستگاه «صنعت فرهنگی» لزوما به معنای حقانیت و درستی آن نیست ولی می توان گفت موجب چالش های فکری می شود. برخورد با محتوای کتاب های فوق را می توان در دو راستا پیش برد: یکی بحث محتوایی و فنی در مورد موضوعات و زمینه های مختلف و وسیعی که در عرصه های علمی گوناگون (اعم از تاریخ، جانورشناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی، فناوری اطلاعات، بیوتکنولوژی، مهندسی سایبورگ، فلسفه، سیاست، اقتصاد، پزشکی و...) مطرح شده و قطعا در این جا به جز حوزه پزشکی قصد و توانایی پرداختن تخصصی به آن را در حوزه های دیگر کمتر می توانم داشته باشم و دوم نقد و بررسی شیوه و دستگاه فکری و روش شناسی هراری است. به طور کلی نکات مثبت و منفی این مجموعه را در راستای دوم می توان چنین خلاصه کرد:

نکات مثبت:

۱) همانطور که مولف اذعان دارد او برای اولین بار از خواننده می خواهد لحظه ای تمام پیش داوری های خود را کنار بگذارد و تاریخ را از منظر انسان به مثابه سوژه از ابتدا تا به حال و با توجه به نقش سازنده یا مخرب او روی کره زمین ببیند و در سیر نگارش خود به این نتیجه می رسد که اگر تلاش جمعی (بدون در نظر گرفتن چارچوب های فکری و ایدئولوژیکی انسان ها) برای رسیدن به یک زندگی شرافتمندانه برای همه انسان ها صورت نگیرد نمی توان به بقای حیات امیدوار بود و نابودی حیات در جهان، همچون پیدایش آن، یک تصادف کوچک و حقیر در هستی خواهد بود.

۲) انقلاب علمی و فنی عظیمی که در پنجاه سال اخیر رخ داده پدیده جدیدی به نام فناوری اطلاعات و بیوتکنولوژی خلق کرده که آبستن تحولات عظیمی برای حیات بشر خواهد بود و حتی تا آنجا پیش خواهد رفت که قانون «انتخاب طبیعی» داروین به دست بشر به نوعی قانون «انتخاب مصنوعی» دگردیسی یابد و با مهندسی سایبورگ اندام سازی انسان یا کپی برداری از او تا حد نامشخصی پیش برود. روند تمام این تغییرات به گونه ای است که باعث فروپاشی داستان های قدیمی اجتماعی- سیاسی و فرهنگی شده و هنوز هیچ داستان جدیدی جایگزین پدیدار نشده است.

۳) گرایش و روش حاکم بر سه کتاب در توضیح علل پدیده ها بر پایه «میان رشته گرایی» است. در سال های اخیر دامنه علم و دانش بشر چنان وسیع و پیچیده شده که دیگر نمی توان بر پایه یک تخصص در مورد جهان اندیشید. به عبارت دیگر، حل مسئله حتی در کاربردی ترین علوم مثل پزشکی یا مهندسی نیازمند طرح مسئله در ابعاد جامعه شناختی، روانشناختی، فلسفی، تکنولوژیکی و غیره است چه رسد به علومی همچون تاریخ و تکامل انسان و مباحثی همچون جامعه شناسی و اقتصاد توسعه. در ساختار شبکه ای علوم محقق مجبور می شود طرح مسائل مهمی همچون انسان خردمند یا انسان خداگونه و چالش های عظیم پیش روی بشر را در یک فضای بین رشته ای پیش ببرد. البته این کار مستلزم داشتن اطلاعات وسیع و به روز و قدرت بازآرایی یافته ها در یک دستگاه فکری است. به نظر می رسد نوح هراری تا حدودی در این کار موفق بوده است. منابع و مراجع مولف در هر سه کتاب (هر چند گزینشی بوده) نشان از تلاش اوست. البته اینجا «میان رشته گرایی» مثل چاقویی دو لبه عمل می کند، چون اگر از دستگاه فکری یا پارادایم اصلی محقق دور شود اثر به وجود آمده لاطائلاتی بیش نخواهد بود.

۴) پیدایش عنصر جدیدی به نام «دیکتاتوری دیجیتال» که بر بستر نابرابری های فعلی تکنولوژیکی شکل گرفته موجب بازآرایی مبارزات اجتماعی می شود که اشکال کلاسیک چالش هایی از این دست را پیچیده تر می کند. طبقات حاکم اکنون با دردست داشتن نرم افزارها، الگوریتم ها و کلیه دستاوردهای جدید فوق پیشرفته اقتصادی و علمی بهره کشی را پیچیده تر و محق تر جلوه می دهند. آنها اکنون می توانند شیوه زندگی و چگونگی الگوهای راه رفتن، کالری سوزی، نحوه زندگی، رابطه جنسی، هنر، اقتصاد توسعه، حکومت مداری، ترس، عشق، امید و خلاصه هر آنچه را در قالب مفهوم زندگی معنا دارد، به ما دیکته کنند یا اگر روایت بی. اس. چیمنی، استاد حقوق بین الملل، را معتبر بدانیم اکنون حتی در عرصه حقوق بین الملل یک «دولت بین الملل طبقاتی» شکل گرفته که مناسبات تعاملی بین المللی را برای کشورهای در حال توسعه و حتی برخی کشورهای جهان اول نیز می سازند و دیکته می کنند. به قول ژان بودریار، مفهومی به نام «حاد واقعیت» خلق می شود که هیچ چیز در جای واقعی خود نباشد. از دیدگاه بودریار امروزه دیگر هیچ چیز بر اثر مرگ یا پایان دوره فعالیتش از بین نمی رود، بلکه همه چیز از رهگذر تکثیر، آلوده سازی یا شبیه سازی نابود می شود.

۵) شکل و تدوین کتاب به گونه ای است که تاریخ تکامل بشریت و مسائل مختلفی که اکنون با آن درگیر است در قالبی روایی و روان بیان و تلاش شده دامنه مخاطبان کتاب ها وسیع تر شوند و هر کسی با اندکی سواد بتواند به مسائل مهم هستی و انسان بپردازد. هرچند مولف در گفتارهایی تصویری در فضای مجازی برای صدها هزار مخاطب چکیده مطالب خود را بیان کرده، به خصوص در مثال های متعددی (از فیلم ها، نرم افزارها و ابزار الکترونیکی روزمره) که از زندگی جاری به ویژه نسل جوان مطرح می کند. او سطح مخاطبان جوان را در منحنی مطالعه کنندگان گسترده تر می کند و این روایت پذیری ذهن انسان که نوح هراری به خوبی آن را در طی تاریخ زندگی بشری به صورت روایت های بین الاذهانی توصیف می کند، اعتبار نسبی واقعیت های روزمره را جاری می سازد. البته این نوع نگارش کتاب های علمی می تواند بعضا پاشنه آشیل کتاب های او نیز محسوب شود. چرا که ساده انگاری مسائل پیچیده علمی یا سیاسی (به خصوص در کتاب «۲۱ درس برای قرن ۲۱») کتاب را به نوشته های فانتزی یا فیس بوکی نزدیک تر می کند. ولی در کل هنر او در عمومی کردن مطالب مهم رو در روی بشر قابل ستایش است.

نکات منفی :

۱) دیدگاه کلی حاکم بر اندیشه نوح هراری نوعی دیدگاه پوزیتیویستی است، دیدگاهی که می کوشد تمام پدیده های موجود را که در حیات بشر رخ داده یا در حال وقوع است با مبانی پیشرفت فنی و تکنولوژیکی توضیح دهد و روشنگری خرد را نیز با پیشرفت و تکنولوژی یکی کند. به عبارت دیگر، تمام عناصر تصمیم گیری و خردورزی انسان را به کارکرد مکانیسم ها تحویل و تقلیل دهد. ولی به قول هابرماس، تصمیمات و ارزش های مرتبط با حیات اخلاقی و سیاسی را نمی توان با محاسبات علمی سودگرایانه کنار زد یا آنها را عقلانی ساخت. چون آنها می توانند اسیر ایدئولوژی ها شوند، یا می توان گفت تکنیک های ابزاری خود طرحی اجتماعی-تاریخی دارند که سلطه را ممکن می کنند. در دیدگاه هراری علم خود تبدیل به ایدئولوژی می شود و می کوشد تمامی ساختارها و هنجارهای بشری را از درون تلسکوپ آن توضیح دهد. این روش نمی تواند مکانیسم های سلطه و ساختارهای قدرت را به خوبی بیان کند که از عقلانیت ابزاری بهره می برند، عقلانیتی که به خصوص در جوامع سرمایه داری پیشرفته توسعه وحشتناکی یافته است. کشورهای پیشرفته صنعتی به نوعی به الگوهای کنترل رفتاری نزدیک شده اند که با محرک های بیرونی هدایت می شوند و نه با هنجارها. کنترل غیرمستقیم از طریق انگیزه های ساختگی به ویژه در مواردی که به آزادی های ذهنی شهرت یافته (مانند رفتار مربوط به انتخابات، مصرف، سرگرمی و غیره) یا هدایت کنترل شده در یافتن جواب پرسش ها در موتورهای جستجوگر اینترنتی مثل گوگل و غیره یا بهره برداری از شکاف بین نیاز (need) و طلب (want) در فروش بیشتر کالاهای مصرفی از طریق ایجاد الگوهای جدید مصرف یا سرگرمی های نوین روندی فزاینده یافته است. البته هراری با این پدیده برخورد می کند ولی کاری به رابطه آن با پدیده سلطه و قدرت ندارد. از زاویه ای دیگر، اگر با دید فوکویی به قدرت نگاه کنیم قدرت نه به عنوان دارایی بلکه به عنوان نوعی راهبرد به شمار می آید که لازم است پیوسته به اجرا درآید و در سراسر جامعه گسترده است. قدرت تنها شامل ابزار سرکوب و دستگاه های ایدئولوژیک نیست و حتی پنهانی ترین عناصر پیکره اجتماعی و خانوادگی را در بر می گیرد و اثرات خود را به جای می گذارد. به عبارت دیگر، مقوله قدرت را نمی توان فقط در هیات تکنولوژی توضیح داد.

پوزیتیویسم باعث می شود از پدیده تاویل یا هرمنوتیک دور و بیشتر به شیء شدگی انسان در مناسبات سرمایه داری نزدیک شویم و در این صورت روند سیاست زدایی توده ها آغاز می شود. شکی نیست تکنولوژی و علم به نیرویی شگرف و عظیم تبدیل شده ولی نمی توان ساحت انسانی را تنها از این منظر توضیح داد. هراری در بعضی قسمت ها تلاش کرده اسیر چنین دیدگاهی نباشد ولی نوسان و اغتشاش دارد. او صادقانه بر حقانیت نوعی سرمایه داری اذعان دارد ولی وقتی تلاش بشر برای زندگی بهتر را می شکافد و موانع موجود را نیز می بیند به نوعی به نظریات مارکس (به شیوه ای سلبی) در ایجاد برابری اجتماعی نزدیک می شود و ایده او را مقبول و موجه می داند. به عبارتی، او به جلو می اندیشد ولی نه به شیوه گادامر در برابر پوزیتیویست ها که اقتدار سنت تاریخی و فرهنگی را تنها رقیب نیرومند تفکر تکنولوژیک بداند. نوح هراری در نوعی پوزیتیویسم منطقی سرگردان است. مثلا او در کتاب «۲۱ درس برای قرن ۲۱» در موضوع پدیده مهاجرت، اساسا به درستی به علل مهم مهاجرت نمی پردازد و فقط به روند مهاجرت از دید مخالفان و موافقان می نگرد نه به نابرابری و خشونت وحشتناکی که در جهان امروزی عامل پدیده بی سابقه مهاجرت است. البته او در قسمت های دیگر کتاب می گوید که یک درصد ثروتمندترین مردم جهان صاحب نیمی از ثروت جهانند.

۲) نوح هراری نمی گوید چه باید کرد تا جهان چهره ای انسانی یابد و از شمشیر دموکلس خودویرانی بگریزد. هر چند در کتاب های اول و دوم خود از تلاش برای یک خرد جمعی سخن می گوید که ضامن خوشبختی همه مردم باشد. ولی همانطور که انتظار می رفت در پایان کتاب سوم به مراقبه رو می آورد: ویپاسانا (Vipassana) در آیین بودیسم. در واقع جان کلام مشخص می شود: جهان آنقدر پر از درد و رنج است که کنکاش و سرک کشیدن در آن رنج افزاست، هرچه بیشتر بدانی بیشتر رنج خواهی کشید. صرف نظر از ارزشگذاری درباره این پیشنهاد، روش های کاهش رنج و سردرگمی لزوما نباید به معنای رفتار منفعلانه تلقی شود و این با خواننده کتاب ها یا اندیشه های هراری است که بداند او مبشر چه نوع واکنش اجتماعی است. مبارزات اجتماعی که در طول تاریخ جریان داشته چه میزان در شکل گیری دستاوردهای فعلی بشریت موثر بوده اند و آیا صرفا پیشرفت تکنولوژی در مسیری درست ضامن تکامل و حفظ هنجارهای اجتماعی و اخلاقی انسانی است؟ ولی با وام گرفتن از خود هراری با قاطعیت می توان گفت: «... چگونه در عصری از سردرگمی زندگی می کنید، وقتی داستان های قدیمی فروپاشیده و هیچ داستان جدیدی هنوز برای جایگزینی آن ها پدیدار نشده است؟».

.....................................................................................................................................

منتقد هنری


دلیل پرفروش شدن آثار هراری چیست؟

پیش از پرفروش شدن آثار هراری در ایران، این آثار در جهان به زبان‌های مختلف ترجمه و پرفروش شده بود و کسانی چون بیل گیتس و باراک اوباما از آنها ستایش کرده بودند. این اقبال و فروش شگفت‌انگیز آثار هراری موجب شده که برخی از منتقدان این آثار را "عامه‌پسند" بدانند.

با این حال برخی نیز معتقدند که فروش بالای کتاب‌های این نویسنده، نشانه‌ای بر نیاز کتاب‌خوان‌های ایرانی به آثار علمی و حتی شبه‌علمی‌ است که در جست‌وجوی چشم‌اندازهای تازه‌ای در افق اندیشه می‌گردند.

بدون شک لحن روایی آثار هراری، عاملی مهم در موفقیت این آثار است. پیشتر نیز سابقه داشته که کتابی تاریخی و فلسفی که به شیوه روایی جذابی نوشته شده باشند، چه در جهان و چه در ایران با استقبال خوانندگان مواجه شود. یکی از نمونه‌های معروف، کتاب "دنیای سوفی" نوشته یوستین گردر نویسنده نروژی است که به ده‌‌ها زبان ترجمه شده و در ایران نیز پرفروش بوده است.

درست است که یووال نوح هراری می‌داند آنچه را که در ذهنش می‌گذرد چگونه به شیوه‌ای قابل فهم و حتی عامه‌پسند بیان کند، اما این شیوه روایی تنها عامل موفقیت آثار او نیست.

سخن گفتن از دغدغه‌های بزرگ انسان، پرسش‌های بنیادین بشر، نگاهی تاریخی به جهان، طرح موضوعات روز مثل "هوش مصنوعی" و شاید از همه جذاب‌تر پیشگویی و آینده‌نگری، آثار یووال نوح هراری را جذاب کرده است. اوج این "آینده‌پژوهی" را می‌توان در کتاب "بیست و یک آموزه برای قرن بیست و یکم" مشاهده کرد.

او مثلا در کتاب‌های "انسان خردمند" و "انسان خداگونه" می‌کوشد به این دو پرسش اساسی، جذاب و در عین حال بی‌انتها پاسخ بدهد که از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم.

این دو پرسش اصلی، پرسش‌های فرعی دیگر را می‌آفریند: "چه‌طور گونه ما در نبرد برای سلطه بر دیگران پیروز شد؟ چرا نیاکان شکارگر خوراک‌جوی ما اقدام به ساختن شهرها و برپایی پادشاهی‌‏ها کردند؟ چگونه به خدایان و ملت‏ها و حقوق بشر ایمان آوردیم، به پول و کتاب‏ها و قوانین اعتماد کردیم، و خود را برده بوروکراسی و مصرف‏گرایی و حرص ‏و آز برای خوشبختی ساختیم؟ دنیای ما در هزاره آینده چه شکلی به‏ خود خواهد گرفت؟ رابطه تاریخ و زیست‌شناسی چیست؟ آیا عدالتی در تاریخ یافت می‌شود؟ آیا در مسیر تاریخ مردمان سعادتمندتر شده‌اند؟"

در واقع، کتاب‌های یووال نوح هراری، با به چالش کشیدن نظراتی که برای بسیاری قطعی یا نسبتا قطعی است، تلنگری به باورهای انسان می‌زند و شوکی پرقدرت برای ایجاد یک "انقلاب شناختی" وارد می‌کند. به اعتقاد او، انسان آینده ناگزیر است خود را بازتعریف کند تا بتواند به شکل طبیعی به حیات ادامه دهد.





  • ۹۹/۰۲/۳۱
  • شادان شهرو بختیاری

نظرات (۱)

سلام خدا قوت 

ممنون بابت این متن

از بس در جاهای مختلف فقط تعریف کورکورانه از کتاب خردمند این صهیونیزم ضد اسلام شده بود که دیگه امیدی نداستم یک نفر به صورت علمی آن را لنتقاد کرده باشر

اجرتان با خدا

پاسخ:
درود بر شما آموزگار ارجمند
و سپاس از توجهتان
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
http://www.shereno.com/9986/