شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

هوشنمودها و هوش سایه ها در فرآیند سُرایش :

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ق.ظ


🔰🔰🔰

✳️ در همه ی هنرها و به ویژه در هنرهای گویشی , مانند:  هنر سُرایش - هنر داستان نویسی - هنر نمایشنامه نویسی و  دیگر هنرنوشتارهای ادبی , نخستین هوشنمودها ( تداعی ها ) که بانی نخستین نگاره ها و انگاره ها (تصاویر و تصورات) می شوند را ( نخستین برداشت ) می نامیم .


 این هوشنمودها( تداعی ها )  با اینکه که ریشه در کُنش های  هوشی نویسنده و سُراینده دارند , "سایه ای درست می کنند که به آن " سایه ی هوشی" یا " هوش سایه " ( کسوف مشاعیر ) میگوییم . .


* هرچه کُنش هوشی  بیشتر باشد . گستردگی "هوش سایه" بر هوشنمودها( تداعی ها ) بیشتر خواهد بود . 


 *هوش سایه ها , به همان اندازه که برای سُراینده و نویسنده دلپذیر و فرح بخش و شیرین  هستند , بهمان اندازه هم می توانند سد  یا دست اندازی در نگرش خردمندانه به خود و جهان پیرامون  بشوند  . 


✳️  هوش سایه ( یا کسوف مشاعیر )  چیست ؟؟


* "شعر " , فرازنشین هنرهای گویشی ست . 

* شاعر به کمک هوشنمودهایش هست که به سمت آفرینش یک شعر گام به گام  پیش می رود .و با  درجانگری اش ( تمرکزش ) در اندوخته های هوشی اش  , یکی یکی  نگاره ها و انگاره های سرودسازش را  بر می گزیند و بیرون می کشد .  این گزینش ها و  بیرون کشیدن ها همراه با سوخت و ساز بدنی ست .

* هوش سایه ها , کُنشی ست  برخاسته از فرآیند همزمان درجانگری  و سوخت و ساز بدنی . هوش سایه , برانگیختگی ای را در سُراینده ایجاد می کنند ,که  این برانگیختگی ,نمیگذارد  چهره ی روشنی از نگاره ها و انگاره ها را  آنطور که به آن نیاز دارد  را ببیند و آنچه می بیند یک دورنمای مات شده است . 
نگاه خردگرای سُراینده را  همین هوش سایه ها در هنگام درجانگری  پس میزند .  و زمانی این نگاه , پا پیش میگذارد که (هوش سایه) , پا پس کشیده باشد .  و این پا پس کشیدن روی نمی دهد مگر این که سراینده , زمانی را برای نفس چاق کردن به هوش سُرایشی  خسته اش بدهد . در آن هنگام است که  در شاعر , هوش خردمندانه آستین بالا میزند و کم و کاستی های آن نگاره ها و انگاره ها را راست و ریس می کند . 

نخستین درجانگری هایی که به آفرینش  نخستین نگاره ها و انگاره ها می انجامد را ( برداشت نخست ) میگوییم .


✳️  وقتی مدت زمانی از برداشت اول شعرمان  گذشت و از آن  حالت عارضی فاصله گرفتیم و هیجان ما فروکش کرد آن موقع می توانیم به برداشت اول نگاه دقیق تری بکنیم و ایرادات آن را شناسایی و  با تداعی های جدیدتر برای بهبود تصاویر بکوشیم که در این حالت شما در برداشت دوم از سرایش قرار دارید و چون باز  تمرکز شما روی تداعی های ذهنی هست دیگربار در حین رفع معایب تصویر اول از برداشت اول به سمت دومین کسوف مشاعیر در برداشت دوم قدم بر میدارید  و این فراز و فرود کسوف مشاعیر در تمام برداشت ها همراه شما خواهد بود . فقط برای اینکه بتوانیم فارغ از کسوف مشاعیر معایب شعرمان را تشخیص بدهیم باید بعد از هر برداشت از شعرمان فاصله بگیریم طوری که نتوانیم تمام آنچه سروده ایم را به خاطر بیاوریم .  وقتی این اتفاق افتاد به این معنی است که شما از هیجان سرایش که باعث کسوف مشاعیر می شود خارج شده اید . و در نگاه اول مثل نگاه یک منتقد به شعر تمام ایرادات فصاحتی و بلاغتی برای شما قابل مشاهده خواهد بود . به محض اینکه برای رفع آنها اقدام کنید , ذهن شما به آرامی با استارت مجدد تداعی های ذهنی دچار هیجان سرایش شده و به مرحله ی کسوف مشاعیر  نزدیک می شود  
✳️ در چنین موقعی , شاعر می کوشد تا ایراداتی را که مشاهده کرده است را برطرف کند . یعنی به سمت برداشت دوم و سوم و ... قدم بردارد . یعنی تداعی های جدیدی در ذهنش اتفاق می افتد که  به واسطه ی آن تداعی ها , برداشت قبلی اصلاح می شود و ایرادات بلاغتی و فصاحتی آن به حداقل می رسد . ولی رگه هایی از آن باقی می ماند که در برداشت های بعدی قابل شناسایی و  قابل رفع خواهند بود . 

🔰🔰🔰دوباره این فراز و فرود کسوف مشاعیر را در خلق تصاویر در برداشت های مختلف مرور می کنیم :

🔴 برداشت اول :

✔️( استارت تداعی های ذهنی برای خلق اولین تصاویر )  , 

✔️( هیجان سرایش بر روی ذهن شاعر بعد از خلق هر تصویر /حالت کسوف مشاعیر/ )

🔵اولین توقفگاه برای استراحت  دادن به ذهن بعد از برداشت اول با فاصله گرفتن از شعر برای  خروج از هیجان سرایش /کسوف مشاعیر /تا شاعر بتواند ایرادات  تصاویر برداشت اول را شناسایی کند .

 زمانی که ایرادات برداشت اول شناسایی شد به سراغ برداشت دوم میرویم.

🔴 برداشت دوم:

✔️( استارت تداعی های ذهنی برای خلق دومین تصاویر )  , 

✔️( هیجان سرایش بر روی ذهن شاعر بعد از خلق تصاویر  اصلاحی و یا جدیدتر/ فرو رفتن در حالت کسوف مشاعیر/ )

🔵 دومین توقفگاه برای استراحت  دادن به ذهن بعد از برداشت دوم که با فاصله گرفتن از شعر برای  خروج از هیجان سرایش /کسوف مشاعیر / همراه است تا شاعر بتواند ایرادات  تصویر دوم را هم  شناسایی کند . و در برداشت سوم به رفع آنها بپردازد.

این فرایند آنقدر تکرار می شود تا شاعر به ایده آل خود مطابق با باورمندی اش و معیارهای زیباشناختانه اش  برسد . 

✳️ برخی شاعران با کمترین برداشت به بهترین تصاویر میرسند و برخی با بیشترین برداشت ها . زیرا هنر از نسبیت تبعیت می کند و شخص هنرمند هم مثل بیشمار متغیرهای دیگر , موجودیست ساخته و پرداخته ی متغیرها و از نسبیت پیروی می کند . و از همه مهمتر خود زیبایی که  معیار خلق هنر هست هم از نسبیت پیروی می کند . 

✳️ یک شاعر متبحر  در سرایش شعر , به برداشت اول و دوم قناعت نمی کند . بلکه این برداشت ها را آنقدر ادامه میدهد تا به مطلوب طبع خودش که متناسب با عمق و بعد باورمندی اش هست و با ایده آل هایش مطابقت دارد  برسد . 

✳️ شما در حین سرایش در برداشت اول و  دوم و سوم و ... به عنوان شاعر حضور دارید و در توقفگاه ها که به شناسایی ایرادات هر برداشت مشغول هستید یک منتقد  . یعنی شما در خلق شعر بارها بین شاعربودن و منتقد بودن لباس عوض می کنید . و یادتان باشد که اولین و آخرین منتقد هر شعر , خود شخص شاعر هست . زیرا قرار هست شاعر , باورمندی هایش را به شعر تبدیل کند و هیچکس به غیر از خود او بر  بر جهان باورهایش اشراف ندارد . 

✳️ آنچه را که با نام الهام از آن یاد می کنند  چیزی جز  استارت اولیه ی تداعی های ذهنی در برداشت اول نیست . و چون در اوج هیجان اتفاق می افتد بسیار مطبوع هم هست .  اینکه ربطش میدهند به امورات ماورایی که توجیح علمی ندارد برای شخص بنده هیچ قابل اعتنا نیست .

✳️ خود شاعر بهتر میدانید که آنچه سروده است حاصل برداشت اول هست یا دوم و یا بیشتر . ولی آیا نیازی به برداشت های بعدی دارد یا خیر؟ پاسخ به این سوال در ذهنینی وجود دارد که شاعر در مقوله ی زیباشناسی به آن باورمند است . این سوال را خود شاعر باید با توجه به عمق و بعد باورمندی اش و ایده آل هایش  و آن معیار زیباشناسی که در ذهن دارد پاسخ بدهد . 

✳️ مهم این است که خود شاعر از آنچه آفریده است , اوج رضایتمندی را داشته باشد . به هر حال او میکوشد که به واسطه ی هنری بنام شعر , باورمندیهایش را به هنر تبدیل کند تا این هنر  جهان ناپیدای درون او را  در معرض دیگران به نمایش بگذارد . در اصل هر هنری معرف ذهنیت هنرمند خالق آن هنر هم هست .

✳️ و اما در مورد شعر , و اینکه شعر چیست ؟ و در میان هنرهای کلامی باید دارای کدام خصوصیات بارزی باشد که این خصوصیات معرف او باشند و  آنرا متمایز بکند از دیگر هنرهای کلامی که به مجموع آنها ادبیات میگوییم و ادبیات در نوک پیکان علومی قرار دارد که با نام علوم انسانی می شناسیم . بحث خودش را و مجال خودش را می طلبد  

✳️ متاسفانه در علوم انسانی ما بسیار ضعیف ظاهر شده ایم . چون یک جامعه ی آگاه نداریم .  زیرا یک جامعه ی قانونمدار نداریم . زیرا نظام اخلاقی ما در جامعه از هم پاشیده است . و صدمات زیادی به اخلاق ما وارد شده .  زیرا در نبود و یا کمرنگ شدن ارزشها و اخلاق و قانونمداری به انسانهایی تبدیل شده ایم  که زود عصبی می شویم و زود به قضاوت می نشینیم. و زود در مقام پاسخ  دادن بر می آییم ,  زیرا در ذهن همه ی ما مرغی لانه کرده است که آن مرغ فقط یک پا دارد , زیرا همه ی ما دچار عارضه ای شده ایم که خودمان را عقل کل میدانیم .  وقتی اخلاق در جامعه ای ضربه ببیند به تبع آن همه ضربه می خورد . وقتی قوانین ما ایراد داشته باشن و یا پشتوانه ی اجرایی شدن نداشته باشن کل جامعه به سمت بی قانونی کشیده می شود .

✳️ ادبیات ما سخت نیازمند بازنگریست .  ادبیات ما دچار آشفتگی ست . خیلی چیزها سر جای خودش قرار ندارد . امروزه هر اتفاقی که در زبان حادث می شود را  بدون درنگ //شعر// می نامیم و این درست نیست ولی همه داریم به این نادرستی ها دامن میزنیم  .  و گاه برای درست جلوه دادن اینکه آنچه نوشته ایم ( شعر ) است در معیارها و شاخصه های عرف شده مان دست می بریم و  دخل و تصرف می کنیم تا به تعریفی برسیم که این تعریف بتواند متن ما را در شمار  هنری بنام شعر قرار دهد .  از بعد از نیما که اقدامات او بصورت هدفمند  و در امتداد قوانین و معیارهای عرف شده در شعر سنتی و در تقویت آن برای خروج از محدودیت هایش بود ببینید این تعریف های نوظهور از شعر چقدر شاعران را بصورت آلاکلنگی بالا و پایین برده اند و  حکایت امروز  شعرفارسی که به اقتضای خصوصیات زبانشناختانه ی ( زبان فارسی ) شکل گرفته است یادآور حکایت تلخ شیر بی یال و دم و اشکم مولاناست . حکایتی آشنا که  مولانا در آخرش چنین می گوید :

شیر بی یال و دم و اشکم که دید
این چنین شیری خــدا کِی آفرید

✳️ در بیت بالا کافی ست بجای ( شیر ) , ( شعر ) را بگذاریم تا عمق فاجعه ای که گریبان شعر فارسی را دو دستی چسبیده است را به تمامی درک کنیم.

✳️ ادبیات ما نیازمند این هست که هر گونه ی ادبی در جایگاه خودش قرار بگیرد و معرفی شود . .  با ظهور شاملو ما شاهد ظهور یک گونه ی جدید ادبی بوده ایم که  جایگاه ادبی آن در ادبیات فارسی بین نثر و شعر قرار دارد .  خود احمد شاملو از این گونه ی ادبی با نام ( شعر منثور ) یاد می کند و  به خاطر قرابتی که با شعر فارسی دارد آنرا ( خواهرخوانده ی شعر ) می نامد .

✳️ ادبیات ما که پیش از شاملو , شامل دو بخش عمده شعر و نثر بود . با ظهور او یک بخش جدیدی هم به گونه های ادبی اش اضافه شد که آنرا به خاطر اینکه هم وامدار نثر هست و هم وامدار شعر , بین شعر و نثر یک جایگاهی برای آن اختصاص داده ایم بنام ( نثرسروده ها یا شعر منثور )

امروزه ادلبیات ما دارای سه بخش عمده هست که هر بخش دارای زیرمجموعه های خودش می باشد . 

✍️ ادبیات فارسی  امروز شامل :

🔵1- شعر :
- کلاسیک
-نیمایی

🔵2- شعرمنثور( نثرسروده):
-سپید
-حجم
-گفتار
و...

🔵3- نثر :
- داستان
-نمایشنامه
-نثرهای ادبی
-و....

هنرمندی که در حوزه ی ادبیات فعالیت می کند در ابتدا باید مشخص بکند که در کدام بخش از گونه های ادبی قصد فعالیت هنری دارد . اینکه گونه ای را  جدای از جایگاهش در جایگاه دیگری معرفی کنیم  باعث تشنج ادبی در جامعه می شود . ادبیات امروز ما به خاطر همین بد معرفی کردن گونه های ادبی یک ادبیات متشنج هست .

شعر با زیرمجموعه هایش که کلاسیک و نیمایی ست تعریف های خودش را دارد . همانطور که شعر منثور با توجه به گونه های زیرمجموعه ای اش  تعاریف خاص خودشان را دارند .  در نثر هم با توجه به شکل ادبی آن که رمان باشد یا نمایشنامه و یا چیز دیگر پارامترهای ادبی خودش  را می طلبد .

✍️ متاسفانه در دو سه دهه ی گذشته ما آمده ایم و دو گونه ی مستثنای ادبی را که ( شعر ) و ( شعر منثور )  نام دارند را  در یک طبقه بندی قرار داده ایم و یک سرگیجه ی ادبی را  به ادبا و شعرا  تزریق کرده ایم . در حالی که این دو گونه ی ادبی در شاخصه ها با هم متمایز هستند و به خاطر برخی اشتراکات نمی توان آنها را در یک طبقه بندی قرار داد  و قضاوت نمود .  فقط عمده ی نقطه ی اشتراکشان این است که  هر دو در طبقه بندی ادبیات  که این ادبیات  یکی از دانش های زیرمجموعه ای علوم انسانی هست واقع شده اند . 



  • ۹۷/۰۸/۱۹
  • شادان شهرو بختیاری

نظرات (۲)

سلام و عرض ادب و احترام استاد

خجسته زادروزتان فرخنده

انشاالله صد و بیست سالگی ، وجودتان نعمت بسیار بزرگی برای سایت شعر نو  است

کاش بیشتر حضور داشتید .

با تشکر

یک شاگرد

پاسخ:
سلام و سپاس بیکران خدمت شما دوست عزیز
افتخار تمام عمر ما هم به شاگردی کردن بوده است
اسمتون رو ننوشتید
ولی
بدون شک , قلب بزرگ و پُر از محبتی دارید
ممنونم از تبریکتان
به خاطر مشغله های کاری و ضعف بینایی نمی توانم مثل سالهای گذشته در سایت شعرنو ( تنها سایت ادبی که 11 سال در آن فعال بوده ام ) فعال باشم . ولی بصورت غیرمحسوس خواننده اشعار دوستان بوده و خواهم بود .. ارتباطم با سایت شعرنو , شاید کمرنگ شده باشد ولی قطع نخواهد شد . 

 باز هم ممنونم که سری زدید و  یادی کردید 
درود بر شما  و بر قلب مهربانتان 

  • وحیده پوربافرانی
  • سلام استاد گرامی

    بخش اول بحثتون همون بحث قرنطینه ی شعر هست که قبلا از شما فرا گرفته بودم

    بهره مند شدم
    زنده باشید و شاد
    پاسخ:
    سلام مهربانو
    بله همینطوره
    سرودن شعر یک فرایند ذهنی هست . و منظور ما هم از قرنطینه مدت زمانی هست  که شاعر روی یک شعر درنگ میکنه و برداشت های مختلفی را روی یک شعر امتحان میکنه تا به ایده آلش برسه  . این مدت زمان میتونه کوتاه و یا بلند مدت باشه . و گاه شاعر در برداشت دوم و سوم به نتیجه دلخواهش میرسه و گاه سالها بر روی یک شعر درنگ میکنه و در زمان های متناوب بارها برداشت های مختلفی را امتحان میکنه .

    اینکه یک شعر چقدر باید در قرنطینه ذهنی بمونه از لحاظ زمانی متغیره . شعر مثل ترشی ای میمونه که باید خوب برسه و جا بیفته . تعجیل در انتشار مساوی ست با ارائه دادن یک تصویر مات و کدر و دور از ذهن  . به هر حال شاعر دوست داره که باورمندی هایش را و ایده آلهایش را شفاف و رسا و جذاب در شعرش به تصویر بکشه و بیان کنه . هدف از قرنطینه ی شعر  رسیدن به این مهم هست .
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/