ماراتُنِ تِشنگی / شعرسپید/ شادان شَهرو :
شعرسپید
( ماراتُنِ تِشنگی )
حالا که اَبرها
گوششان
پُر است
از دُعاهای "مُلاهایی" که؛.
لولههای آب مَساجدشان
برای عَطشِ مُسافران هم
باز نمیشود
حالا که
قانونگُذارانمان
هربار
یک قَناتِ قَدیمی را
با تَبصرهای
مُهرِ «مالکیت خُصوصی»
می زَنند
حالا که
آببازانِ عصرِ فولاد
هر روز
با افتتاحِ کارخانهای
یک رودخانه را
به «پسآبِ خاطرات» تبدیل میکنند
حالا که
خُشکسالی
تَنها خَبریست که
شَبکههای خَبر
با«تیزرِهایِ تبلیغاتیشان»
آن را
به گوشهی رینگ میرانند
حالا که
هر سال
میزهای "گِردی" که
چوبشان
از تَنهیِ درختانِ جَنگلهایِ بارانیست
میزبان سازمانهایی میشوند از کشورهای شُمال
تا سهمیهی اَشک را
با امضاء تفاهمنامهای
بینِ کشورهای جنوب تقسیم کُنند
حالا که
«دَوندگانِ ماراتُنِ تِشنگی»
جامهایِ طَلایِشان را
با «آبِ ذوبشُدهی یَخچالهایِ قُطبی»
پُر می کُنند...
و هوادارانشان
با بُطریهای خالی
پُرشورترین موجِ مکزیکی را
به نمایش می گُذارند
چرا زمین ،..
( این«مادرِ سالخوردهیِ تَبدار» )
به جای شیر
«نمک»مان نَدهد
وَقتی
کشاورزمان
«دستگاهِ آب و هواسازش» را
رویِ حالتِ «دَشتِ خیالی»
تنظیم میکُند
و جنوب
جایگاه مَردمیست که
هر روز
برای
بطریهای «آب مَعدنیِ صُلح»
صَف میکِشَند
آری
ما همان ملّتِ تشنهای هستیم
که با سَطلهایِ طَلا
چاههایمان را
با دُعا پُر میکُنیم
و نمازِ بارانمان
بیصَبرانه
چشم به «اِعلامِ وضعیتِ هوا» دارد
همان ملتی که
از یاد بُردهاست
«قداستِ آب» را
پُشتِ حِفاظِ شیشهایِ کُدامین "مُوزه"
حَبس کردهاست
حالا که
اُمیدهایمان روی "هُشدارِ قرمز" است
و داریم
به "اُفق رویداد مَرگ" نزدیک میشویم
و جایِ «آبهای از دسترفتهیمان» را
"سُرُمها"
( این"رودهای مَصنوعیِ رَگها")
گرفتهاند
کُجاست آن دُکتری که ؛
برای تَشخیص بی آبی مُزمِنِ"زمین"
روی پیشانیاش
"تبسنج"
بگُذارد
آری
با همین فَرمان
اگر به پیش بِرَویم
روزی
مریخ را
با آبهای دُزدیده شُده از چَشمانِ کودکانمان
آبیاری خواهیمکرد
و زمین
تنها
یک «استوریِ ۲۴ ساعته» خواهدبود
که خود به خود
"سر وقت"
مَحو خواهد شُد
آنهم
به دستِ دانشمندانی که
کلّ بشریت را
به چَشمِ یک «مَهدِکودکِ فَضایی» مینگرند
و « لیدرهایشان»
گردوغُبارِ مریخ را
پیشاپیش
به جای شیر
پیشفُروشِمان میکُنند
.
.
.
..........................................
شادان شَهرو
..........................................
دفتر : سوشیال سُرودههای سِپید
( مَرثیههایی بر عَصرِ دیجیتال )
..........................................
رَشتال* = در گویش لریبختیاری
یعنی؛ قشنگ و پُرجَذبه و دلفریب


شادان شهرو ✍️shadanblog.blog.ir