سِلفی هایِ مُرده /شعرسپید/شادان شهرو:
سوشیال سُروده های سپید
( مَرثیه هایی بر عَصرِ دیجیتال )
شادان شَهرو
سِلفی هایِ مُرده
وقتی
قَلب هایِمان ، ..
(فایلِ زیپ) شُده ای از تمامی "من"هاست
و "سایه هایِمان"
از "تشنگی"
به خود میلرزند
و آیِنه ها ، ..
آرامگاه (سِلفی های) مُرده اند
هیچ پنجره ای
آغوشِ اش را
رو به "حیات"
باز نَخواهد کرد
وَقتی نُفوذپَذیری قَلب هایِمان
چِنان کم است
که : "خاطراتِمان" ،..
ترجیح میدهند ،
تَبخیر شوند
هیچ خُدائی ؛..
رویِ آرزوهایمان
(ریپلای) نَخواهد زد
و هیچ اَبری
به واسطه ی دُعاهایمان
پا به ماه ، نَخواهد شُد
وقتی
مُرتاض هایِ (دیجیتالی)
گیاهانِ (پیکسِلی) را
می رویانند
و مَدرسه ها
تالاب های خُشک شُده اند
و (هَشتَکِ ) #نجات_آب
زیرِ عکسِ( سِلفیِ)( سِلِبریتیها)
خفه می شَود
عجیب نیست اگر
(اَلگوریتمِ) هایِ ( کُد ) اَندودمان،..
کلماتِ حس کَبودمان را
دَرک نَکُنند
وقتی خُدا هم
یک (فایلِ رَمزگذاری شُده) را می ماند
که (پَسوُردِ )معنویت اش را
گُم کرده ایم
چرا فَریب مُنجی های (لایو مِنبری) را بخوریم
که با تاج هایی از خار
مَسیح می شَوند !!؟
تا کِی قیامتِ"آب" را
در لیوان های یکبار مصرف
مَزمَزه کنیم!!
بیا ، بی هیچ واهمه ای از " آببازانِ عَصرِ فولاد "
فریادهای مان را ..
( اِسکرین شات ) بگیریم.
و قدم های مان را
(کُپی پِیست) کُنیم
و "دادخواهی" ، رودها را ،..
در بَسترِ تَرَک خورده ای که
پُر است از "دَبه هایِ" گِرو داده به"باد"
جار بزنیم
بیا
به "چاه" بزنیم
تا آن آینه ای که
آخرین (سِلفیِ) اَبرها را
در تَهِ خُشک تَرین قَنات ها ،
قاب گرفته است
پیدا کُنیم
و اِنعکاسِ خاطرات آب را
در لیوان های خالی مان
سَر بکشیم
و قبول کنیم که ؛..
" با هیچ دُعایی"
نمی توان"اَبرها" را دوشید
بیا تا صدایِ تیکتاکِ قلب های مان را
(هایلایت) کُنیم
و (هَک) بکنیم
سیـاسَـت هـایی که ؛..
حافظه یِ مان را از "آب" ، پاک کرده اند
بیا ، ..
تا
"آرش" وار
با کَمان هایِ (هایپِرسونیک)مان
به جنگِ افراسیاب های "آب" بِرویم
بیا تا حُضورِ (بِلاک) شُده یِ مان را
از "لیستِ سیاهِ" چَشم های هم
در بیاوریم
و بودنِ بالغِ مان را
( آپلود ) کُنیم
بیا
به هم
"وَقت "
قَرض
بِدهیم
بیا تا "زبانِمان" ،..
زائده ای
در دهانمان نشده است
و تا (اِستیکر)های مُتخاصم
و (ایموجی های) مُتهاجم
کلماتمان را "نَسل کُشی" نکرده اند
با آخرین واژه های "زنده یِ مان"
به هَم
" سلام " کُنیم .
بیا به دور از "اِعلانهایِ عَجول"
به دُنبالِ آن روزهایی بگردیم ؛
که طَبیعی تَرین "پَیام رسانها"
چشم هایمان بود
بیا ، ..
دَست در دَستِ هَم
آن قَطاری بِشویم
که روزی، یکبار
"هِلهِله کُنان"
از "قلب شَهر" ،
می گُذرد
بیا "تا خواب هایمان" را
فَدایِ گَپِ نیمه شب کُنیم
و به دیدار ماه برویم
و قبول کنیم؛ ..
"مُحبت" هم
دوره یِ بازگشتِ خواهد داشت
بیا ؛ ..
شبی را با طبیعت
آشتی کُنیم
و نگُذاریم ؛ ..
ماهبانویِ بَدر نشین مان ،..
با آن همه (هایکو)های زیبای اش
در اِنـزِوا، ..
بِمیرد .
آری ،..
تَبخیر که می شَویم
غُبارمان را
باد
به هَوا بُلند می کُند
و هر تَبصره ای ، ..
یک "غرورِ قدیمی" را ..
به خاک می سِپارد .
.
.
.
*نَثرسُروده هایِ شادان شَهرو*
دفتر:( سوشیال سُروده های سِپید )
"مرثیه هایی بر عَصرِ دیجیتال"
تا کی قیامت آب را
در لیوان های یکبار مصرف
مزمزه کنیم!
فوق العاده ، پر مفهوم، و ستودنی
دست مریزاد استاد عزیز