رابطههای ( فَستفودی )/ نثرسروده/شادان شَهرو:
نَثرسُروده های شادان شَهرو
( حُضورِ بِلاک شُده )
نشسته ام به تماشای رابطههای ( فَستفودی )
به تَماشای خیابان هایی که ؛ ..
گُربه هایش ..
از تَنها شُدنِ ما انسانها ، میتَرسند .
نشسته ام به تماشای عابرانی که ؛ ..
با (ماسک) ، ..
نَفَس می کِشَند .
نشسته ام به تماشای پَنجره هایی که ؛ ..
پرده های شان
هم قَسم اند
تا نگاهِ هَمسایه ها
به هم ، قُفل نشود
نشسته ام به تَماشایِ
دَعواهایی که ؛
"مثلِ خَطاهایِ نَرماَفزاری"
با یک ( ریسِتِ ) ساده
حل میشود!
نشسته ام به تماشای
هنجارهایِ (پیکسلی)
به تماشای
( تِرِندها )یی که ..
دُکمه ی های( لایک ) دارند .
به تماشایِ (ویروس) هایی که
(ویروس کُش) ظاهر می شوند
رویِ کُدام ( اَپ App )
( کِراش ) کُند ،
نَسلی که ، ...
رَفیقِ پایه ی او
( فیلتِرینگ ) بوده است .
کُجاست ؟
مَرحَمتی که
( ویو ) از اَشک نگیرد
کُجاست ؟
فَهمی که
به پیشانی اش ، ..
( تیکِ آبی ) نباشد .
کُجاست !!
جاده ای که ، ..
(گاردریل) نَدارد
کجاست؟ نسلی که( error ) ندهد ؟!
بیا به تَماشایِ "قَلب" های زُلال بنشینیم
به تَماشایِ "عشق" ؛
که اگر ( تِرِند ) هم نَشَود
تَنها (لوگویی) ست که ،..
( بَرَند ) می ماند .
.
.
.
کجاست؟
فهمی که ...
بر پیشانی اش،...
(تیک آبی) نباشد.
سلام و عرض احترام استاد گرامی
بسیار عالی بود ، جالب و خواندنی
سپاس و
نبض قلب و قلمتان همواره پر تپش باد