شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

خُدایانِ (اَلگوریتمی)/شعرسپید/شادان شهرو

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۲۴ ب.ظ


سوشیال سُروده های سپید

( مَرثیه هایی بر عَصرِ دیجیتال )

شادان شَهرو


خُدایانِ (اَلگوریتمی)

در عَصری که ؛

خُدایانِ (اَلگوریتمی)

حُکمرانان عَواطف اند

و شَیاطینِ شَریعت(تِریبون)

خَط دِهَندگانِ خُرافات 

هیچ فهمی

"با آخَرین نُسخه یِ به روز رسانی شُده اش "

در دَسترس ،.. 

نَخواهد بود .


در عَصری که ؛

با مرگ مان

(اِکانت)هایمان 

به صَفحات یادبودمان تبدیل می شَوند

و از زیرِ آخرین (پُست)هایمان

قلب هایی سیاه می چِکد 

و "زنان"  

در(مِنویِ)(سِلف سِرویسِِ)نگاه هایِ مُقَدّس نقاب

طَعمِ مَطبوعِ طَعامی زود هضم را دارند

چندان عجیب نیست 

اگر عشق هایِ" فِشُرده شُده" ی مان

در یک (وُویس ) جا نشود .

و (وُویس)هایِمان؛ ..

یورتمه ی "نَفس زَدن هایی باشَند "بی (ریتم)  

که در بَرزخِ " گُم حُضوری مان"

شیهِه می کشند


عجیب نیست اگر

(ایموجی ها) ، ..

جایِ "عاشقانه ها" را بگیرند

و مِنبر ها

به (اِستوری‌)های ۱۵ ثانیه‌ای تَبدیل شَوند

و اعتراض ها ، .. 

لباسِ (هَشتگ)، بپوشند 

و مَرگ ها ،  ..

خَتم شان، 

در ( لایو)ها باشد


چرا عواطف مان ، 

نباید (error ) بِدِهد؟!!

وقتی قلب هایمان ،..

یک (فایلِ) آسیب دیده است


چرا خِرَدِمان 

نباید (ریپورت) بِشَود؟!!

وقتی جهان

با نَظمِ آشوبناک اش

شبیه (چَت لایوی) بی (اَدمین) است


چگونه نُسخهٔ فعلی مان، 

مُنقضی نشود؟!!

وقتی 

مرگ هم

یک (آپدِیتِ) اجباری ست 


آیا جُز این است 

که "خداکوتوله های" کِرِوات زده  

این اِسکلت‌های کُت‌وشَلوار پوش

با فَلس هایی از (لایک‌)های فُسیل‌شُده 

و جُمجُمه‌هایی که ؛ ..

موزه ای هستند از (توییت‌)های مُقدس!!

هَنوز هم

همان شُوالیه هایِ خون آشام اند!! 


چرا در زندگیِ مان

حوصله یِ بَستنِ (تب) های بِلااستفاده ی مُرورگرِ "ذِهنمان" را نَداریم!!


چرا "باورهایمان" پُر است از ( فولدِرهایی) که؛..

نه بازشان می کُنیم

نه به سَطل شان می اَندازیم 


چرا گلویِمان

پُر است از فریادهایِ ، ..

هَنگ شُده ؟

  

بیا تا کِرکِره ها را بالا بزنیم

تا قلب هایِمان

از "حبسِ خانگی" خَلاص شَوند


بیا تا ، دُزدهایِ "کِتاب" را

در مَخزنِ "کتابخانه" های شهرمان

پُست بدهیم

تا از "بیراهه ها"

"راه" بسازیم


کدام (فیلتر)

مَحدودمان تواند کرد

اگر "عشق" مان

از سدِ تفاوت هایِمان بُگذرد


چرا ؟ 

خوابِ نبینیم 

"خانه ای" را 

که در آن خانه

با همیم


بیا 

تا روحِ مان ،  ( رُبات ) نَشُده 

و تا ( بارکُد )هایِ اصالت سَنج

به پیشانیِ تَک تَک مان نخورده است

خودمان را از " باتلاقِ گوشی هایمان "

بالا بِکشیم

و به پیشوازِ آن درختِ رو به پَنجره ای برویم

که بی هیچ (هَشتَگی)

در اِنزوای غریبانه اش"

نَفَس هایمان را

با نَفَس هایش ، .. 

چاق می کند


بیا به کوهی که ، ..

کبک های اش ، بی(اِکانت) می خوانند 

کوچ کُنیم


بیا ؛ .. 

با هر بار (آپدِیت) شُدنمان

نُسخه یِ سازگارِ هَم ، بِمانیم

و برای اینکه ؛..

"حضور مان"  

یک (چَتِ) همیشه باز بماند

همدیگر را 

مِثلِ دو آینه 

چنان مُنعکس کُنیم

که جَهان ؛..

در تَصاویرِ بینهایت مان ، ..

گُم بِشَود.


بیا از (پَسامُدرن) ؛ ..

قَدمی را به عَقب بر داریم

تا آخرین (هَشتَک)مان

(#سَلام_زندگی) باشد

و آخرین ( توییت )مان

بِدرودی 

برایِ 

عَیادَتِ 

خودمان


آری

در عصر خُدایان اَلگوریتمی

و شَیاطینِ شَریعت(تِریبون)

حتی اگر 

( تیک آبیِ ) شیک مَزارِ این قبرستان هم باشی 

تنها 

چند روزی را 

در خاطره ها

(آنلاین) 

خواهی ماند 

.

.

.


*نَثرسُروده هایِ شادان شَهرو*


دفتر:( سوشیال سُروده های سِپید )

"مرثیه هایی بر عَصرِ دیجیتال"


نظرات (۳)

  • وحیده پوربافرانی
  • سلام و عرض ادب مجدد استاد گرانقدر

     

    آموختم و استفاده بردم از پاسخ روشن و کامل تان

    بحث جالب و دلچسبی بود

    ببخشید که باعث زحمت و دردسر شدم و وقتتان را گرفتم

    باز هم ممنونم از لطف شما

    در پناه مهر باشید

     

     

    پاسخ:
    سلام و ممنونم از توجهتون
    خواهش می کنم
    انجام وظیفه بود

    هم سپید
    و هم نیمایی

    گونه های بیناادبی محسوب میشن
    سپید یک گونه ی ادبی هست که بین نثر ادبی و شعر نیمایی قرار داره
    و نیمایی، یک گونه ی ادبی هست که بین سپید و شعر کلاسیک قرار گرفته

    گونه های ادبی ای که بیناادبی هستن، دارای پتانسیل هایی مشترک با گونه ی ادبی بالادست و پایین دست خودشون دارن

    همین اشتراکات در برخی پتانسیل ها علت اصلی تغییر قالب در حین سرایش هستن.


  • وحیده پوربافرانی
  • عرض ادب و ارادت استاد ارجمند

    بی نهایت بهره بردم از نثرسروده ی نغزتان و محتوا و زبان جالب آن که باعث می شد برای خوانش دوباره مدام به سطرهای پیشین بازگردم

    و چقدر قابل تأمل و وسیع بود این شعر.. و چه ترکیب های عمیقی داشت.. "خداکوتوله های کراوات زده" ،"توییت های مقدس" و.. و.. و ...

    و در ادامه.. پاسخ شما به مهربانو طالبی برایم جالب بود.. از این جهت که فرمودید نثرسرایی و سپیدسرایی در شما حس خوبی ایجاد کرده و این شعر نتیجه ی ویرایش نثر فشرده هایی بوده که برای سرودن نیمایی تدارک دیده بودید.. همین باعث شد یاد نکته ای بیفتم.. اینکه (نمی دانم چقدر درست است یا نه) اما احساس می کنم ارتباط گریزناپذیری میان کلمات و واژگان و مواد و ترکیبات شعر (با سبک های مختلف فارسی) و قالبی که ظرف اون شعر میشه هست. به این صورت که انگار بعضی شعرها و قالبشون مثل دو قطب مخالف همدیگر رو ناخودآگاه و بدون دخالت سلیقه ی شخصی سراینده، جذب می  کنند و تلاش منِ (سراینده ی نوعی) برای ریختن اون مظروف و واژگان و ترکیبات در ظرف و قالب دلخواه یا انتخابی خودم، محتوای خوشایند و پخته و دلپسندی رو  رقم نمیزنه.  انگار شعر خودش با توجه به واژگان و کلمات و موادش، قالبش رو خود به خود انتخاب می کنه و در قالب درستش می نشینه. این چیزی است که گاهی حس کرده ام. نمی دانم چقدر درست باشد یا نه!

    ببخشید بابت زیاده گویی

    سروده های شما در هر قالبی آموزنده و دلنشین و پر و پیمانند

    قلمتان همواره نویسا و پربار

     

    پاسخ:
    درود بر مهربانو پوربافرانی گرانقدر

    نکته‌سنجی تون عمیق و جالبه . بله ، کلمات و مفاهیم، مثل آب جاری شده ای می مانند که خودشون جوی  خودشون رو و اینکه در چه بستری جاری بشن پیدا می کنن . 

     شعر نیمایی از لحاظ فُرمی(ظرف و قالب)  ، جایگاهی بین کلاسیک و سپید داره،   
    و سپید از لحاظ فرمی جایگاهی بین نیمایی و نثر ادبی داره
    اما اشتراکات و تفاوت‌های ظریفی بینشون هست.

    اول اینکه: 
    از نظر کوتاه و بلندی مصراع ها ، هم نیمایی و هم سپید دارای نقطه ی اشتراک هستند. و حتی از نظر تقطیع مصراع ها به قسمت هایی که برای برجسته نشان دادن مکث ها در ارائه ی مفهوم انجام میشه و هم دارای نقطه ی اشتراک هستند البته با این تفاوت که ؛ در نیمایی آنرا تحت عنوان مصراع واشکن انجام می دیم و درصد بکار گیری این تکنیک در مقایسه با سپید بسیار پایین تر هست.
     
    دوم اینکه: 
    نیمایی با وجودی که مثل سپید دارای مصراع های کوتاه و بلند هست ولی مثل شعر کلاسیک تابع وزن عروضی ست ، یعنی از لحاظ بار موسیقایی علاوه بر اینکه دارای موسیقی درونی هست و بر حسب نیاز از قافیه بعنوان موسیقی کناری هم استفاده می کنه دارای یک بار موسیقایی دیگری بنام (موسیقی بیرونی) یا همون وزن عروضی هم هست که به واسطه ی اون با شعر کلاسیک نقطه ی اشتراک پیدا می کنه، ولی در سپید خبری از موسیقی بیرونی نیست ، چرا؟ چون مقید به وزن عروضی نیست ، پس سپید از لحاظ موسیقایی "در نگاه کلی" توان کمتری نسبت به نیمایی و کلاسیک داره ، یعنی از نظر موسیقی بیرونی ، کلاسیک و نیمایی دارای جایگاه هستند ولی سپید فاقد چنین جایگاهی ست.

    از لحاظ بکارگیری قافیه که( موسیقی کناری) را ایجاد می کند با اینکه سپید می تواند از آن بهره ببرد ولی در میزان بخدمت گرفتن آن ، دست پایین را در برابر کلاسیک و نیمایی دارد ، یعنی کلاسیک از نظر موسیقی کناری جایگاه نخست را دارد و نیمایی جایگاه دوم و سپید جایگاه آخر ، یا بهتر است بگویم با اینکه می تواند قافیه را به خدمت بگیرد ولی از آن طفره می رود.

    و اما از نظر موسیقی درونی ، هم کلاسیک و هم نیمایی و هم سپید ، هر سه از آن بهره می برند ، با این تفاوت که شعر کلاسیک به خاطر سابقه بیش از هزارسال" به زبان فارسی نو" پرونده ی پر باری از موسیقی درونی در چنته ی خودش دارد ، ولی ، نیمایی و سپید چنین سابقه ای ندارند .
     
     پس با این حساب ،  (سپید) به خاطر نداشتن موسیقی بیرونی و طفره رفتن از موسیقی کناری ، نزدیکترین جایگاه ادبی را به (نثر) دارد  .ولی نیمایی و کلاسیک دورترین جایگاه را

    یعنی چه؟ یعنی سپید از لحاظ به خدمت گرفتن کلمات آزادی عمل بیشتری دارد ، چرا؟ چون بیشترین نزدیکی را به نثر دارد . 

    پس شعر سپید ، از یکطرف با نثر فارسی همسایه دیوار به دیوار است و از طرف دیگر با شعر نیمایی همسایه است . و هیچ دیوار مشترکی با کلاسیک ندارد

    و اما شعر نیمایی ، از یکطرف همسایه ی دیوار به دیوار سپید است و از طرف دیگر همسایه ی دیوار به دیوار شعر کلاسیک


    و اما در مورد انتخاب قالب
    انتخاب قالب بر اساس شهود شاعرانه اتفاق می افتد ، ولی در این امر ، نزدیکی گونه های ادبی به همدیگر هم نقش کلیدی را بازی می کند. 

    مثلا شعر نیمایی که جایگاه ادبی اش بین کلاسیک و سپید هست ،( یعنی بین آندو قرار دارد )، بیشترین قدرت تصمیم گیری را برای انتخاب قالب در اختیار دارد، زیرا با تسلطی که بر عروض دارد ، هم می تواند قالبی از قالب های کلاسیک را انتخاب کند و هم به خاطر اشتراکاتی که با سپید دارد می تواند با نادیده گرفتن وزن در بیان نحوی،  سپید را بعنوان ظرف و قالب برای محتوایش برگزیند . 

    پس برای نیمایی سرایان انتخاب قالب و ظرفی که بخواهند محتوایشان را در آن بریزیند کار سختی نیست. چرا؟ چون به خاطر اشتراکاتی که نیمایی ، هم با کلاسیک و هم با سپید دارد ، به هر سمتی که گرایش کنید می تواند ورود نماید ، 

    در ضمن ، نیمایی سرایانی که سابقه ی طولانی در سرودن نیمایی دارند ، به محض ورود به سپید چنانچه آن تجارب را بخدمت بگیرند ،  می توانند به سپید جلای موسیقایی و فرم خاصی  بدهند،  

    این همون چیزیه که با تجربه و پختگی در شعر به دست میاد . هر چه شاعر بیشتر با کلمات و قالب‌ها سر و کله بزنه، بیشتر به این درک شهودی می‌رسه که کدوم ایده در کدوم ظرف، طعم بهتری پیدا می‌کنه.

    اینکه گاهی اوقات تلاش برای ریختن محتوا در قالبی که "دلخواه" ماست، نتیجه‌ی دلنشینی نمی‌ده، دقیقاً به همین نکته برمی‌گرده.

     شعر یک موجود زنده است و مثل هر موجود زنده‌ای، برای رشد و شکوفایی به محیط و بستر مناسب خودش نیاز داره.

    پس این حسی که شما دارید، 
    نه تنها کاملاً درسته، 
    بلکه نشونه‌ی یک درک عمیق از ماهیت شعر و فرآیند خلق هنریه که شما دارید . 
    این همون چیزیه که باعث می‌شه بعضی شعرها فارغ از اینکه چقدر قشنگن، 
    در جای درست خودشون نشسته
    و به دل مخاطب بنشینن.

  • سپیده طالبی
  • بیا به کوهی که ،

    کبک های اش ، بی (اِکانت) می خوانند 

    کوچ کُنیم

     

     

    درود و احترام تقدیم استاد گرامی ام

    و سپاس برای دلانه زیبایتان که با اصطلاحات متداول فضای مجازی مزین شده

    و به آنها رنگ دیگری داده است و به گوش ذهنمان لطیف تر و نیز دلچسب ترشان نموده است .

     

    دستمریزادتان باد و قلمتان همواره به زیبایی ها نویسا

    پاسخ:
    درود بر مهربانو طالبی گران ارج  
    ممنونم بابت حضور همیشه امیدبخش تان
    به لطف خوانده اید

    راستش را بخواهید ، بعد از سرودن شعر نیمایی خدای بی آنتن , به فکرم هیچ خطور نمیکرد که زمانی به شعرسپید ورود بکنم ، تمرکزم روی مدرن کردن زبان نیمایی های بعدی ام بود . در ضمن، سالها اینطور به ما القاء کرده بودند که شاعرانی که تمرکزشان روی شعر کلاسیک و نیمایی بوده باشد ، به خاطر ذهنیت عروضی که پیدا کرده اند به سختی می توانند از آن اعتیاد عروضی خارج بشوند و به سپید  ورود نمایند. و من هم فکرش را نمی کردم به این زودی چنین اتفاقی برای خودم بیفتد ، بصورت ناخواسته وقتی داشتم فیش های مطالبی که بصورت نثر فشرده برای سرودن شعر نیمایی تدارک دیده بودم را ویرایش می کردم دیدم حاصل کار ، آنها را تبدیل کرده است به بندهایی که حال و هوای شعر سپید را دارند ، تا چند روز به همان سبک , الباقی نوشته هایم را هم ، بدون درنظر گرفتن وزن عروضی  به همان شیوه ویرایش نمودم ، وقتی از آن حال و هوا خارج شدم ، آنها را به تناسب محوریت موضوعی که داشتند تفکیک نمودم ، 
    خلاصه بصورت غیر منتظره 
    اولین مجموعه شعر سپید آنهم در کمترین زمان
     از عدم
     پا به  عرصه ی وجود گذاشت . 
    شاید یکی دوتای دیگر از آنها را در سایت منتشر کنم و الباقی را در قرنطینه نگهدارم تا مورد بازنگریهای درازمدت تر  قرار بگیرند. 
    ولی چیزی که برایم هیجان انگیز بود ،
     آن حس و حالی بود که پیش از این ، آنرا تجربه نکرده بودم ،
     نمی دانستم سرودن سپید ، 
    آنهم با حذف وزن عروضی ( یا همان موسیقی بیرونی )
    و با تمرکز بر موسیقی درونی 
    می تواند چنین حس خوبی را ایجاد کند . 
    اگرچه سعی کردم , موسیقی درونی را چنان تقویت کنم 
    که جای خالی موسیقی بیرونی (یا همان وزن) را تا جایی که امکان دارد پُر کُند، 

    به هر حال
    تجربه ی خوبی برای بنده بود
    یا به نوعی ، قِلِق گیری زبانی بود تا با عزمی راسخ تر همین تجربه را در اشعار نیمایی ام  هم پیاده نمایم .

    باز هم ممنونم از محبت و حضور ارزشمندتان


    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/