دِلِس در قِیدِ حالُم نی ، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی :
سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۴۹ ب.ظ
غزل شماره ۱۴۱
وزن/ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
دِلِس در قِیدِ حالُم نی ، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
غَمِس هم بی خیالُم نی،مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
اگُم جویـایِ حـالُـم بو ، اِگُم مُردُم ، رِگـالُم بو
اِگو وَخت و مَجالُم نی، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
اِگُم داغِـت بَـلالُـم کِ ، اِگُـم خالِـت شِکالُـم کِ
اِگو تَخصیرِ خـالُـم نی ، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
اِگُم گُل سیچه دَم سَردی،دلُم بُردی و دِلبَردی
اِگو حَـقِ سـوالُــم نی ، مُ بالُم نی ، مُ بالُم نی
اِگُم نیگُم مو ناشُرگُم، مُنُم میشِت، تُنی گُرگُم
اِگو خینِت حَـلالُـم نی ، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
اِگُم هوشُم زِ جا جَسته،خَوَر داری کُجه وَسته
اگو کـــارِ گُــلالُــم نی ، مُ بالُـم نی ، مُ بالُم نی
اِگُم کـالِـت فِـریـوُم دا ، دلُـم بُــرد و نِهیـوُم دا
اِگو دَنگی به کـالُـم نی ، مُ بالُم نی، مُ بالُم نی
مجموعه غزلیاتِ لُری بختیاری شادان شَهرو
۱... دل اش در قید حالم نیست ، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست. غم اش هم بی خیالم نیست ، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۲... می گویم جویای حالم باش ، می گویم مُردم ، کنارم باش ، می گوید وقت و مجال ندارم ، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۳... می گویم داغ تو مرا برشته کرد ، می گویم خال تو مرا شکار کرد ، می گوید تقصیر خال من نیست ، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۴... می گویم ای گل چرا دم سرد هستی، دلم را بُردی ولی دل سنگ هستی، می گوید حق سوالم نیست، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۵... می گویم نمیگویم که ناشُکرم ، منم میش تو و تو گرگ من هستی ، می گوید خون ات حلالم نیست ، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۶... می گویم حواسم از جا جسته (گُریخته) خبر داری کجا افتاده است ، می گوید کار گُلالِ من ( موی جلو سرم ) نیست، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
۷... می گویم چشم کال تو فریبم داد ، دلم را بُرد و نهیبم داد ، می گوید این مسخره بازیها کار چشم کالم نیست، قابل قبولم نیست ، قابل قبولم نیست.
معنی لغات :
دِلِس ... دل اش
مُ بالُم نی ... من قبول ندارم ، قابل قبولم نیست . نمی پذیرم
غَمِس ... غم اش
نی ... نیست
اگُم ... می گویم
جویـایِ حـالُـم بو ... جویای حالم باش
اِرِگـالُم بو ... کنارم باش
اِگو ... می گوید
وَخت و مَجالُم نی ... وقت و مجالم نیست
بَـلالُـم کِ ... سوزاندم ، بِرشته ام کرد
خالِـت... خال ات
شِکالُـم کِ ... شکارم کرد
اتَخصیرِ ... تقصیرِ
اِگُم گُل ... می گویم ای گُل
سیچه ... برای چه
دَم سَردی ... دم سرد هستی
دِلبَردی ... دل سنگی
اِگُم نیگُم ... می گویم نمیگویم
مو ناشُرگُم ... من ناشکر هستم
مُنُم میشِت ... منم میش تو
تُنی گُرگُم ... تو گرگم هستی
اخینِت ... خون ات
حَـلالُـم نی... حالم نیست
اِزِ جا جَسته ... از جا جسته ، گریخته
خَوَر داری ... خبر داری
کُجه ... کجا
وَسته ... افتاده
اگُــلالُــم ... کاکُلم ، موی جلو سرم
کـالِـت ... کال تو ، منظور چشم کال هست
فِـریـوُم دا ... فریبم داد
نِهیـوُم دا ... نهیبم داد
ادَنگی ... تمسخری