نکتههایی درباره فعل مرکّب / دکتر عصمت خوئینی :
وجود فعل مرکّب و تعیین
ملاک هایی روشن برای تشخیص این نوع فعل از گروه های فعلی و افعال ساده یکی از
جنجال برانگیزترین مباحث دستور ؛ بخصوص در سال های اخیر بوده است. نویسنده ضمن
اشاره و پاسخگویی به برخی از شبهات موجود در ماهیت آن، کوشیده است دایره افعال
مرکب فارسی را از آنچه معتقدان عدم گسترش پذیری فعل مرکب بدان قایل اند، وسیع تر
گرداند و با تحلیل ساختار این نوع فعل از دیدگاه معنا وصرف، به شناسایی هر چه
بیشتر این واقعیت زبانی وچگونگی عملکرد آن در زبان مدد رساند.
مقدمه:
✳️ «فعل مرکب به فعلی گفته میشود که از پیوند یک فعل «همکرد» مانند: کردن، کشیدن، دادن، زدن، خوردن، بستن و... با یک اسم یا صفت یا قید و جز آن که «فعلیار» نامیده میشود، پدید میآید که ماحصل ترکیب یک فقرة واژگانی متفاوت با اجزاء ترکیب است که مفهوم فعلی تازهای را در زبان بهوجود میآورد. اینگونه ساختمان فعل که در بعضی زبانهای دیگر نیز مثالهای معدودی دارد، از مختصات زبان فارسی است» (خانلری، 1366: 2/127).
✳️ دربارة فعل مرکب در کتابها و مقالههای دستوری تعاریف مختلفی آمده است که همگی با اندکی اختلاف نشان دهندة تصویر واحدی از اینگونه افعال است. جز اینکه برخی از نویسندگان مانند خیامپور افعال پیشوندی را نیز در شمار فعلهای مرکب آوردهاند. ( خیامپور، 1375: 69)
✳️ فعل مرکب به واقعیتی زبانی و رو به گسترش است که طی چند دهة گذشته توجه نویسندگان کتابها و مقالات دستوری را به خود جلب کرده و آنان را وادار به تعیین ملاک ها و معیارهایی برای مرزبندی این نوع فعل و جداسازی محدودة صرفی آن از افعال ساده و گروه های فعلی نموده است. در سال های اخیر با کشیده شدن پای این سخن به کتاب های درسی و حوزة کار معلمان مدارس، بحث شدت گرفته و نظریات مختلف و مخالف بسیاری را پیرامون خود برانگیخته است.
✳️ اگربرخی شبهات مطرح شده دربارة وجود فعل مرکب در زبان فارسی را نادیده بگیریم 1، اکثریت قریب به اتفاق محققان به وجود این نوع فعل معتقدند. تعیین معیارهای دقیق برای تشخیص آن، علاوه بر این که می تواند به روشن شدن جنبه های صرفی زبان کمک کند، برای تعیین مدخل های فعلی در کار فرهنگنامه نویسی نیز حائز اهمیت فراوان است.
✳️ گروه یکی از اجزاء سازندة زبان است و عبارت است از مجموعه ای از کلمات که با یکدیگر می توانند نقش نحوی واحدی را بر روی زنجیرة همنشینی کلمات به عهده گیرند. گروه انواع گوناگونی نظیر گروه اسمی،گروه صفتی و گروه فعلی دارد. گاه ساختمان فعل مرکب چنان به ساختمان گروه فعلی نزدیک می شود که تشخیص آنها را از یکدیگر مشکل می سازد؛ زیرا این دو مقولة دستوری از نظر تکیه و درنگ و گسترش پذیری تفاوت چندانی با هم ندارند و تنها معیار معتبر در تشخیص آن دو، کوتاهی و بلندی مجموعة ترکیب ساز و کثرت استعمال است؛ مثلا غذا دادن و فریب دادن هر دو ساختمان واحدی دارند؛ اما اولی گروه فعلی و دومی فعل مرکب است (فرشید ورد،76:1373).
✳️ یکی از دیدگاه هایی که امروز در بارة تشخیص فعل مرکب مطرح است، اعتقاد به عدم گسترش پذیری فعل مرکب است. آنها میگویند: همان گونه که در سایر کلمات مرکب نمی توان میان اجزاء ترکیب، عناصر صرفی را جای داد و به عبارت دیگر معیار مرکب بودن آنها، عدم جای گیری تکواژهای صرفی در میانة ترکیب است، در فعل مرکب نیز میان فعلیار و همکرد نباید عناصری مانند "ی" نکره و صفت یا "تر" و "ترین " قرار گیرد؛ مثلاً در واژة دست کشید چون نمی توان گفت دست خوبی کشیدم یا از کاری دستی کشیدم؛ لذا باید گفت عمل ترکیب بر روی این دو واژه انجام شده و ماحصل آن یک فعل مرکب است؛ امّا در واژة "فریاد کشید " چون می توان عناصری مانند صفت (فریاد بلندی کشید )و "ی "نکره(فریادی کشید) را در میان آن جای داد؛ پس می توان گفت که ترکیب صورت نگرفته و کشید در این جا یک فعل ساده است.
✳️ این دیدگاه، مخالفان و موافقانی داشته وایشان را وادار به نوشتن مقالات و طرح نظراتی در رد و اثبات آن نموده است. 2 نویسندة مقالة حاضر معتقد است که تعیین هر گونه ملاک و معیاری برای بازشناسی فعل مرکب از سایر اقسام فعل، بدون وجود شناخت دقیق از ساختمان و کارکرد فعل مرکب ناممکن است؛ بدین جهت بر آن شده است که برای کمک به روشن شدن گوشههایی از این بحث، ساختمان فعل مرکب را از سه منظر متفاوت مورد بررسی قرار دهد و نکاتی را جهت شناسایی هر چه بیشتر این فقرة واژگانی مطرح نماید.
فعل مرکب چیست؟
✳️ پیش از آن که به طرح این سه دیدگاه بپردازیم، لازم است که با نقد مختصر نظریة عدم گسترش پذیری فعل مرکب به نکاتی اشاره کنیم تا معلوم گردد که منظور ما از فعل مرکب چیست.
1- نخست باید دانست که سابقة استعمال فعل مرکب در زبان های ایرانی بسیار طولانی است. این بهره جویی در طول تاریخ همواره در حال افزایش بوده است؛ نمونه های محدودی از کاربرد آن را میتوان در زبان اوستا و فارسی باستان یافت مانند
واژة "به کار بردن"در متن ذیل:
āat tā hazō nivarᵊzayᵊn daēva
"پس آن دیوها بر علیه آنها زور به کار بردند." (شین توک، 1363: 155)
اما در دورة میانه و زبان پهلوی استعمال فعل مرکب افزایش یافته است. نمونه هایی ازآن در مفهوم پیدا بودن، اسب افکندن و تیر زدن را می توان در این زبان دید 3 (همایونفرخ،525:1364) همین سیر در دورة دری نیز ادامةافته، به طوری که بیشترین بسامد استفاده از فعل مرکب متعلّق به دورة دری است؛ فعل هایی نظیر پخته کردن، پوشیده داشتن،پیوسته کردن، آگنده کردن، آزموده کردن، فرسوده کردن و... از این قبیلند (جلال متینی، 410:1347). به همین ترتیب هر چه از آغاز فارسی دری به زمان حال نزدیکتر می شویم، شاهد افزایش کاربرد آن نسبت به قرن های گذشته هستیم.
2- علل گرایش روزافزون فارسیزبانان به استفاده از «فعل مرکب» احتیاج به بررسیهای زبانشناختی بیشتری دارد؛ اما ساده ترین دلیل آن، افزایش نیاز اهل زبان به مفاهیم جدید فعلی است؛ چرا که داد و ستدهای علمی و فرهنگی میان ملتها، نیازهای زبانی فراوانی را در زبان گیرنده ایجاد میکند و هر زبان برای رفع این نیازها به گونههای متفاوت عمل میکند. یکی از این راهها وامگیری از زبان و فرهنگ دهنده است؛ اما می دانیم که از میان انواع کلمه تنها فعل است که نمیتواند به صورت مستقیم وارد زبان دیگر شود؛ بنابراین اهل زبان را بر آن میدارد که روشهای دیگری را برای تأمین مفاهیم فعلی جدید بیازمایند.
در برخی از زبان ها، مانند زبان انگلیسی ساختن فعل ساده از اسم یکی از راه های تأمین این نیاز است، اما زبان فارسی تمایلی به ساخت فعل ساده از خود نشان نمی دهد؛ بلکه با استفاده از خاصیت ترکیبی خود، برای القاء مفاهیم جدید فعلی از روش مرکبسازی بهره می جوید، چنانکه در سایر اقسام کلمه نیزاین امر دیده میشود مانند: هواپیما، دل نشین و.... زبان فارسی برای ساخت فعل های مرکب، به دو شیوه عمل کرده است:
الف. گاه از عناصر موجود در زبان استفاده کرده، از ترکیب آنها مفهوم جدیدی آفریده است؛ نظیر: فریاد کشیدن، نگاه کردن، پدید آمدن و...
ب. گاه از طریق اخذ عناصری از زبان بیگانه به عنوان «فعلیار» و ترکیب آن با افعال سادة فارسی به این مفهوم جدید دست یافته است که از میان این دو، نوع دوم بسیار جدیدتر از نوع نخست است. مانند: استارت زدن، کنترل کردن، تلفن زدن، ویزیت کردن و....
3- به نظر میرسدکه دیدگاه گسترش ناپذیری فعل مرکب در اثر مقایسة نادرست فعل با سایر اقسام کلمه مطرح شده باشد؛ زیرا پیداست که ساختمان «فعل مرکب» با ساختمان سایر کلمات مرکب متفاوت است؛ به عبارت دیگر، هر چند هدف از مرکبسازی در زبان، گسترش حوزة معنایی در تمام انواع کلمه بوده است، اما عملکرد زبان در ساخت آنها با هم تفاوت بسیار دارد. برای روشن شدن مطلب باید به چند نکته اشاره کرد:
- در ترکیبهای اسمی و صفتی معیار گسترشناپذیری جزءاول ترکیب، کاملاً صادق است؛ مثلاً در اسم مرکبِ «کتابخانه» نمیتوان گفت: «کتابهاخانه» یا «کتابیخانه» و باید تکواژ «ها» و «ی» نکره را به پایان ترکیب افزود و گفت: «کتابخانهها» یا «کتابخانهای» و در صفت مرکبی نظیر «خوشمزه» نمیتوان گفت: «خوشترمزه» یا «خوشترین مزه» و باید گفت: «خوشمزهتر» و «خوشمزهترین».
- چنانکه در مرکبهای اسمی و صفتی بالا دیدیم، برای آزمایش قدرت ترکیب در هر یک از نمونهها، تکواژهای مخصوص هر قسم کلمه را به میانة ترکیب افزودیم؛ مثلاً در ترکیب اسمی «کتابخانه» تکواژهای مخصوص اسم (ها و ی نکره) و در ترکیب صفتی «خوشمزه» تکواژهای مخصوص صفت (تر و ترین) را بدان افزودیم، بنابراین در ترکیبهای فعلی نیز باید تکواژهای مخصوص فعل را به میانة ترکیب بیفزاییم، نه تکواژهای مخصوص اسم و صفت را؛ اگر بدین گونه عمل کنیم،خواهیم دید که عناصر صرفی فعل مانند «می» استمرار و «ب» التزام و افعال کمکی در میان دو جزء فعل مرکب قرار میگیرد مانند(قسم خوردم قسم میخورمقسم بخورم قسم خواهم خورد )چنان که درمیان افعال پیشوندی نیز این عناصرواقع میشود مانند ( برگشتم برمیگشتم برخواهم گشت).بنابراین میتوان نتیجه گرفت که معیار گسترشناپذیری اجزای ترکیب، معیار درستی برای تشخیص فعل مرکب نیست.
- نکتة دوم این که، جزء غیر فعلی فعل مرکب (فعلیار) به جهت ماهیت صرفی خود (اسم یا صفت بودن) قابل گسترش با تکواژهای مناسب آن است؛ مثلاً در ترکیب «فریاد کشید» به دلیل آنکه فعلیار «اسم» است، میتواند «ی نکره» یا "های جمع" و...را بپذیرد؛ یعنی میتوان گفت: «فریادی کشید» یا «فریادها کشید» ویا در فعل «آگاه کرد» میتوان گفت: «آگاهتر کرد».
گسترش فعلیار به هیچرو ماهیت، معنا و کارکرد فعل مرکب را تغییر نمی دهد؛ چنانکه با بررسی متون فارسی دری از گذشتههای دور تا به حال میتوان نمونههای فراوانی یافت که عناصر مختلف صرفی و نحوی میان دو جزء فعل مرکب جایگیر شده است، بیآنکه نقش نحوی و کارکرد معنایی فعل را دگرگون کرده باشد مانند:
«یک شب تأمّل ایام گذشته میکردم» (گلستان)
ترکیب «ایّام گذشته» با آنکه به فعلیار (تأمل) اضافه شده است و مضافالیه آن به نظر میرسد؛ اما از حیث معنا، نقش نحوی دیگری دارد (نوبهار، 1372: 165).
گسترش ناپذیری فعل مرکب به قدرت ترکیب فعل واقتضائات خاص زبان فارسی به شرح ذیل بستگی دارد.
1- دراغلب فعل های مرکبی که ماحصل ترکیب، معنایی کنایی دارد، فعلیارگسترش پذیر نیست؛ مانند: تن دادن،چشم زدن،صورت بستن،دست دادن (حس خوبی به من دست داد) تاب آوردن، سرکردن، دست کشیدن،...
2- فعل های مرکب دو جزیی که یک حرف اضافه در معنایشان نهفته است، فعلیارشان اغلب گسترش پذیر نیست؛ مانند: هوش آوردن (به هوش آوردن)، راه افتادن،پا شدن، دار زدن،سر آمدن،یاد آوردن، کار بستن و...
3- هرگاه فعلیار(اعم از اسم و صفت ) کاربرد اسمی و صفتی زیادی در زبان نداشته باشد؛یعنی از اسم ها و صفت های رایج در زبان فارسی نباشد، معمولا گسترش پذیر نیست؛ مانند:پدید آمدن،نایل شدن،املا کردن، ساقط کردن و...
بررسی فعل مرکب از سه دیدگاه
خانلری افعال مرکب را بر اساس همکردهای مختلف به 23 مورد تقسیم کرده و به ترتیب حروف الفبا آورده است و ذیل هر کدام بة یک یا چند نکته از ویژگیهای آن اشاره کرده است (خانلری، 1366: 2/169 ، 168).
ما دراینجا برای بررسی افعال مرکب، سه دیدگاه را مطرح می کنیم، سپس افعال مرکب را از هر دیدگاه به انواعی تقسیم کرده، برخی ازویژگی های صرفی و معنایی هر یک را بیان خواهیم کرد.
الف- بررسی فعل مرکب از نظر فعلیار
فعل های سادة فارسی با اسم و صفت ترکیب می شوند و فعل های مرکب را می سازند.
1- در برخی از موارد فعلیار ممکن است، اسم مصدر و یا سایر اقسام اسم باشد؛ اسم مصدرها گاه کلمات فارسی هستند مانند:کوشش کرد و گاه مصدرهای عربی (که در صرف فارسی در حکم اسم مصدرند) مانند «ارائه کرد».
2- در برخی از موارد نیزممکن است، فعلیار صفت باشد؛ صفت ها گاه ممکن است، از واژه های فارسی و یا ازکلمات عربی باشد، مانند: پیداکرد و مخفی کرد؛ صفت های عربی(اسم فاعل و اسم مفعول) معمولاً به ترکیب با همکرد کرد و همکردهای هم معنایش تمایل نشان می دهند نظیر: حاضرکرد،منتفی کرد، ممنوع ساخت، منکوب کرد، مغلوب کرد، ساقط نمود و...
ب- بررسی فعل مرکّب از نظر همکرد
1. نقش معنایی همکرد
همکردهای فارسی را از نظر تأثیری که در ایجاد معنای جدید در فعل مرکب دارند، میتوان بر دو نوع تقسیم کرد:
1-1 همکردهای بیتأثیر در معنای فعل مرکّب
فعل «کرد» و فعلهای هممعنای آن نظیر: «نمود، ساخت، گردانید» با صفت، اسم و اسم مصدر ترکیب میشوند و فعل مرکب میسازند.
✳️ - دراین گونه فعل ها هرگاه فعلیار «اسم مصدر» باشد، همکرد معنای خاصی به ترکیب نمیافزاید و تنها جنبة صرفی فعل را تأمین میکند؛ مانند: ازدواج کرد، استراحت کرد، سرزنش کرد، ناله کرد.
در چنین ترکیبهایی بار اصلی معنا به دوش فعلیار است، تا جایی که برای دریافت معنی مصدر از این افعال میتوان همکرد را حذف نمود و معنای مصدری را از فعلیار آن دریافت کرد. مانند:
سرزنش کردن او بیفایده است. سرزنش او بیفایده است.
اعتماد کردن شرط دوستی است. اعتماد شرط دوستی است.
همکرد این نوع فعل ها از جهت بیتأثیربودن در معنای فعل، شباهت بسیاری به افعال ربطی دارد؛ بدین معنا که در جملههای اسمی نیز بار اصلی معنا به دوش «مسند» است و فعل ربطی فقط جنبة صرفی و ارتباطی جمله را تأمین میکند؛ اما برخلاف نظر برخی از نویسندگان، 4 این دوفقره بایکدیگر یکسان نیست؛ زیرا در جملههای اسمی، نهادانجامدهندة عمل فعل نیست، اما در جملههایی با افعال مرکبِ یاد شده، نهاد انجام دهندة عمل فعل است.
✳️ - هرگاه همکرد کرد و هم معناهایش با صفت یا سایر انواع اسم ترکیب شوند، بار معنایی فعل، میان دو جزءفعل مرکب تقسیم میشود. مانند( آگاه کرد، دیر کرد، یاد کرد، آشنا کرد و...)؛ باقی ماندن کرد در ساختهایی چون «یادْ کرد» و «دیرْ کرد» تأثیر معنایی «کرد» را در اینگونه ترکیبهای فعلی نشان میدهد.
2-1. همکردهای مؤثر در معنای فعل مرکّب
جزآنچه در شمارة 1-1 قسمت اول ذکر شد، در سایر افعال مرکب، معنای فعل میان دو جزء فعل (فعلیار و همکرد) تقسیم میشود؛ یعنی از ترکیب این دو، معنای سومی متولّد میشود که با معنای تکتک اجزای فعل متفاوت است مانند: فریاد کشید، قسم خورد، آتش زد، طلاق داد و...
- در چنین فعلهایی همکرد در معنای مصطلح خود به کار نمیرود؛ چنان که در نمونههای بالا «کشیدن»، «خوردن»، «زدن» و «دادن» در معنای سادة خود به کار نرفتهاند. ممکن است گفته شود که یک فعل ساده میتواند معانی مختلفی داشته باشد. مثلاً «خوردن» علاوه بر معنی «أکْلْ»به معنی «جور درآمدن و مناسب بودن» (این دگمه به لباس تو میخورد) یا به معنی «اصابت کردن» (سرش به دیوار خورد) نیز آمده است. گرچه ممکن است که یک فعل ساده معانی گوناگونی داشته باشد؛ اما آنچه به بحث ما مربوط میشود، این است که در فعل مرکب «همکرد» در معنی مصطلح و رایج خود به کار نمیرود. مثلاً «خوردن» در ترکیب «قسم خوردن» در معنای رایج خود یعنی «اکل» به کار نرفته است. بعلاوه بایدگفت که در این فعل بدون کلمة «قسم» مفهوم کلی فعل القاء نمیشود؛ به عبارت دیگر معنای فعل میان دو جزءآن تقسیم شده است؛ لذا فعل قسم خورد با وجود گسترش پذیری جزء نخست آن، یک فعل مرکّب است.
2. جنبههای صرفی همکرد
✳️ - از بررسی جنبههای صرفی همکرد در افعال مرکب میتوان فهمید که اغلب همکردها گذرا به مفعول یا متعدی هستند و تعداد کمتری از آنها ناگذر یا لازمند.
✳️ - نتیجة ترکیب با همکردهای لازم، فعلهای مرکب لازم است. مانند: رفتن (سر رفتن) آمدن (سرآمدن)، شدن (گم شدن)، افتادن (پس افتادن) و...
✳️ - نتیجة ترکیب باهمکردهای متعدی گاه افعال متعدی و گاه لازم است؛ در این گونه موارد به نظر میرسد که متعدی بودن همکرد، تأثیری در نتیجة ترکیب ندارد؛آنچه ماهیت فعل مرکب را از این نظر تعیین میکند، معنای فعلیار است به عبارت دیگر یک «همکرد» واحد با فعلیارهای مختلف میتواند گونههای متفاوت لازم یا متعدی بسازد. به نمونههای زیر نگاه کنید:
اعتمادکرد( لازم ) اخراج کرد (متعدی)
(آهن)زنگ زد (لازم) آتش زد( متعدی)
✳️ - برخی از همکردها با آنکه خود متعدی هستند؛ اما اغلب افعال مرکب لازم میسازند. مانند: «کشیدن» در فعلهای: فریاد کشید، طول کشید، دراز کشید، نفس کشید، داد کشید، خجالت کشید، خرناسه کشید، دست کشید و....
✳️ ـ در فعل های مرکب با همکرد «کرد» هرگاه فعلیار صفت باشد، حاصل ترکیب یک فعل متعدی است مانند: آزاد کرد،خالی کرد و...
3. جانشینی همکردها
✳️ چنانکه پیشتر نیز گفته شد، همکرد «کرد» در ترکیب با «صفت» فعل متعدی (گذرا به مفعول) میسازد؛ در اینگونه موارد برای تبدیل صورت متعدی به لازم میتوان به جای «کرد» همکرد «شد» گذاشت مانند: مغلوب کرد مغلوب شد/ باز کرد باز شد/ آباد کرد آباد شد/ آزاد کرد آزاد شد/ حاضر کرد حاضر شد/ آگاه کرد آگاه شد/ تهی کرد تهی شد/ ساقط کرد ساقط شد.
صورت ناگذر این فعلها علاوه براینکه میتواند ساخت مجهولِ صورتهای معلوم باشد، میتواند به عنوان یک فعل ربطی همراه با مسند نیز به شمار رود. مانند:
علی در را باز کرد در باز شد.
جملة دوم گرچه، صورت مجهول جملة نخست است؛ اما شباهت کاملی به جملههای اسنادی دارد؛ بهطوریکه تشخیص این دو فقره از یکدیگر غیرممکن مینماید.
✳️ ـ در افعال مرکب با همکرد «کرد» هرگاه فعلیار اسم مصدر باشد، حاصل ترکیب میتواند متعدی یا لازم باشد. آنچه در متعدی یا لازم بودن اینگونه افعال مؤثر است، مفهوم فعلیار است. مثلاً در فعلهای «ازدواج کرد»، «ورزش کرد» و «گریه کرد» مفهوم لازم بودن با جزء اول فعل (فعلیار) همراه است و در فعلهای: «اعلام کرد»، «استنباط کرد» و «اعطا کرد» فعلیار معنی متعدّی را با خود همراه دارد. برای ساخت صورت مجهول از اینگونه فعلها میتوان «شد» را جایگزین «کرد» نمود. صورت به دست آمده، در زبان فقط «فعل مجهول» شمرده میشود و قابل التباس با افعال ربطی و مسند در جملههای اسنادی نیست. به نمونههای زیر نگاه کنید:
معلوم مجهول
او خبر را اعلام کرد. خبر اعلام شد.
دانشمند فرضیهاش را اثبات کرد. فرضیه اثبات شد.
سازمان ملل جایزه را به او اعطا کرد. جایزه به او اعطا شد.
✳️ ـ در افعال مرکب با همکرد «کرد» هرگاه فعلیار، اسمی به جز اسم مصدر (و مصادر عربی) باشد، در صورت متعدی بودن فعل مرکب، اغلب نمیتوان آن را با «شد» مجهول کرد و گویا زبان تمایلی به استفاده از صورت مجهول این افعال ندارد مانند:
- علی او را صدا کرد
- او نام تو را فریاد کرد
در این مورد گاه استثنائاتی نیز وجود دارد نظیر «اتو کرد» که میتوان گفت «اتو شد» یا تا کرد که می توان گفت «تاشد».
✳️ ـ برخی ازافعال مرکب که با همکردی به جز «کرد» ساخته میشوند، هرگاه لازم باشند، صورت متعدی در زبان نخواهند داشت مانند: «فریاد کشید»، «قدم زد»، «تاب آورد»؛ امّا در برخی دیگراز این فعل ها با جایگزین کردن همکردهای دیگر میتوان صورت لازم ویا بالعکس صورت متعدی آن راساخت مانند:
متعدی لازم
نجات داد نجات یافت
انتشار داد انتشار یافت
پدید آورد پدید آمد
چشم زد چشم خورد
آتش زد آتش گرفت
ج – بررسی فعل مرکب از نظر ماحصل ترکیب
در قسمت الف و ب فعل مرکب از حیث اجزای سازندة آن مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت، مجموع ترکیب مورد بررسی قرار می گیرد.
✳️ - برخی از فعلهای مرکب همواره گذرا به متمم هستند؛ یعنی دارای متمم اجباریند. نظیر:
سر کردن با (کسی یا چیزی)/ چشم زدن به / اشاره کردن به/ اختلاط کردن با / اعتقاد داشتن به/ دست کشیدن از.
✳️ - بعضی از فعلهای مرکب در زبان به دو شکل عمل میکنند؛ یعنی هم میتوانند گذرا به مفعول باشند و هم به جای مفعول میتوانند به متمم گذر کنند. مانند:
استفاده کردن چیزی را استفاده کردن از چیزی
نگاه کردن کسی یا چیزی را نگاه کردن به چیزی
دست زدن، وعده دادن، پند دادن، سر زدن، چشم زدن از نظایر اینگونه فعلها محسوب میشوند.
✳️ - ساختار برخی از فعلهای مرکب با ساختمان رایج فعلهای مرکب دیگر اندکی متفاوت است؛ بدین معنا که در ساختمان آنها یک حرف اضافه نیز شرکت دارد. مانند:
به سر رسید، از پا افتاد، به سر برد، از سر گذشت، بر پا داشت، از دست رفت، به کار برد و... برخی از کتب دستور این نوع فعل را «عبارت فعلی» خواندهاند (انوری، 1375: 26) که گاه مانند نمونههای بالا سه جزئی است و گاه با افزایش یک پیشوند به اجزای آن چهارجزئی می شود. مانند: از کوره در رفتن، از پا درآمدن و....
✳️ - صورتهای سه جزئی اینگونه فعلها گاه در اثر کثرت استعمال در زبان، مشمول تخفیف میشود و با حذف تکواژ حرف اضافه و ابقای معنای آن در فعل، صورتهای کوتاهتری را بهوجود میآورد. مانند: پا شدن (برپا شدن)، سرآمدن (به سر آمدن)، زمین خوردن (به زمین خوردن)، یاد آوردن (به یاد آوردن)، خوش آمدن (به هوش آمدن) و...
برخی نیز در ساختهای غیر فعلی نظیر ساخت های مختلف اسمی مشمول تخفیف گشته و صورتهایی چون: سر رسید، کاربرد، سرگذشت و... را میسازند؛ به هر ترتیب صورتهای مفصلتر اینگونه افعال و به طریق اولی صورتهای تخفیف یافتة آن هارابهتر است جزو افعال مرکب به حساب آوریم.
نتیجهگیری:
1. تعیین هر گونه معیار برای تشخیص فعل مرکب به عنوان یک واقعیت زبانی رو به گسترش نیازمند بررسیهای دقیق دربارة ساخت فعل مرکب است.
2. فعل مرکب از سه دیدگاه «همکرد»، «همیار» و «ماحصل ترکیب» قابل بررسی است.
3. همکرد میتواند در معنای فعل مؤثر و یا بیتأثیر باشد.
4. در برخی از موارد فعلیار تعیینکنندة ویژگیهای معنایی و صرفی فعل است.
5. افعال مرکب ساختار فعل مجهول فارسی را دگرگون میکنند.
6. با فعلیارهای یکسان و همکردهای مختلف میتوان افعال مرکب هم معنا با ویژگیهای صرفی متفاوت ساخت.
پینوشتها
1. اشاره است به مقالة تقی وحیدیان کامیار با عنوان «در زبان فارسی فعل مرکب نیست» با آنکه نویسنده در نوشتة خود، وجود فعل مرکب را کاملاً نفی نمیکند، امّا نام مقاله شبههانگیز است.
2. برای آگاهی بیشتر در این باره علاوه برمنابع معرفی شده در منابع، به مقالات ذیل نیز می توان مراجعه کرد:
ـ اکرمی، علی،(1379)، «ساختمان فعل مرکب و معیار شناخت آن»، رشد آموزش زبان فارسی، سال پانزدهم، ش55.
ـ رحمانی خیاوی، صمد،(1380)، «فعل مرکب در زبان فارسی»، رشد آموزش زبان فارسی، سال پانزدهم، ش58.
_ زمردیان، رضا،(1349)، «ساختمان فعل در زبان فارسی کنونی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، دورة ششم، ش3،ص(554-560).
ـ عادل، محمدرضا،(1367)، «فعل در زبان فارسی»، رشد آموزش زبان فارسی، ش13،ص(46-52).
ـ کلباسی، ایران،(1368)، «شناسایی فعل مرکب در فارسی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دورة بیست و هفتم، ش3 و 4،ص (147-155).
ـ نوبهار، مهرانگیز،(1368)، «واژههای درونیشده در افعال مرکب و نقش دستوری آنها»، رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش19 و 20.
ـ مشکوةالدینی، مهدی، (1357)، «ویژگیهای نحوی و معنایی فعلهای مرکب در فارسی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال چهاردهم، ش 3،ص (559-581).
- وحیدیان کامیار،تقی، «در زبان فارسی فعل مرکب نیست»،مجموعة سخنرانی های دومین کنگرة تحقیقات ایرانی، دانشکدة ادبیات دانشگاه مشهد،ج 1،ص (264-268).
3.عبدالرحیم همایونفرخ در دستور جامع زبان فارسی می نویسد: "در این باب وقتی با ملک الشعرای بهار صحبت شد، او گفت: در زبان پهلوی چند فعل دیدهام که پیدا بودن، اسب افکندن، تیرزدن باشد؛ از این ملاحظه به نظر می رسد که این عمل (استفاده از فعل مرکب )در زبان فارسی سابقه و قدمت داشته باشد"(همایونفر، 1364: 525).
4.!دستور زبان فارسی (1)، تقی وحیدیان کامیار،ص 20 نوع دوم از جمله های چهار جزیی.
......................................................................................................................