هرکه دل ایبَرِه از ما سیچه سُهره گُل ِ ریس :
هــرکــه دل ایبَرِه از مـا سیچه سُهره گُل ِ ریس
تُـن خـدا سِیـل کُنیـن , دلـبـری و عِشوه گِـریس
اَر بِخـا زُم کـــه بخـور زَهر ِ هلاهل اِخُورُم
چی عسـل مُهنه تُمِس ، قهوه ی تُهـل ِ قَجَـریس
مُـو وفـــــــادار ِ تُـنُـم , حـرف ِ دِلُــم بــاور کُـن
یَخُمِه دستِت اِدُم ، خای بِکِشیس ,خای بِدِریس
مَــردُم اَحتَـو اِگِـرِن زُم کــه دِلِت وَختی ایبُرد
کُـر چِقَـد لیـشی , نِشِستی , نَتـرِستـی بِگِــریـس
آخرین حرف ِ خدابَس که به لَو داشت , یو بیـد
عَبدِ مَمَد , تَـک ِ مِن عشـق , وا عِشق ِ لَلَـریـس
کُـر وُریستیـن کــه گُـلُـم دارِه اِیــاهه وازیــــر
رَهسِه جــارو بِزِنیــن , گَرت نَشینه بـه قِریس
پـازِن و کَــل همـه از بی علفی مُـــردِن پـاک
تا عَلَف هِـد بــه علفچَـر کـــه نَـوایَـد بِچِـریس
دی نی وُرگَرد ِ از او رَه کـه پُـر از چاله هِدِه
خَـر ِ وا تیگِسِه بوسیـد , وا ای هوش ِ خَریس
ای خُدا " هـر که گُلُم دی , چو شَهرو زی بَعد
نیکُنِه سِیـل بـه رضوان تــو و حـور و پَـریس
ایبَرِه eibare = می برد
سیچه = برای چه
سُهرِه = سرخ است
گُل ِ ریس = گل رویش
تُن خُدا = تورا به خدا
سِیل کُنین = نگاه کنید ( سیل = نگاه کردن )
اَر بِخواه زِم = اگر بخواهد از من ( زِم = از من )
ایخُرُم = می خورم
چی = مثل ِ
مَهنه = می ماند
سی مو = برای من
تُنُم = تو هستم ( مو وفادار تُنُم = من وفادار تو هستم )
یَخُمِه = یقه ام را
اِدُم = می دهم
خوای بِکِشیس = می خواهی بکشش
خوای بِدِریس= می خواهی چاره اش بکن
اَحتَو = ایراد , بهانه , عیب شمردن
ایگِرِن زِم = می گیرند از من
وَختی = وقتی
اِبُرد = می برد
کُر kor = پسر , ای پسر
لیشی lishi = بی عرضه ای ( لیش معانی متفاوتی دارد به معنی بد , زشت هم بکار می رود )
نَتَرِستی nataresti = نتوانستی
بِگِریسbegeris بگیری اش
خدابس = معشوقه ی عبدممد للری
لَو law = لب
یو بی = این بود
تَکِ take = تنها بی رغیب , یگانه , بی همتا
للریس = للری اش ( للر lalar = نام منطقه ای در بختیاری و محل تولد عبدممد )
وُریستین voristin = برخیزید ( کُر وُریستین = ای پسرها برخیزید )
اِیاهِه = می آید
وازیر = رو به پایین , سمت پایین
رَهسه rahse = راهش را
گَرت gart = گرد , گرد و خاک , غبار
قِریس = قری اش ( قری = نام دامن زنانه )
پازن و کل = کل و پازن , میش و قوچ کوهی
پاک pak = کُلآ
هِد hed = هست
عَلَفچَر = مرتع
نَواید = نباید ( مخفف آن " نَوا " می باشد )
بِچِریس = بچرانی اش
دی di = دیگر
نی وُرگَردِ nivorgarde = برنمی گردد
از او رَه = از آن راه
وا va = باید
تیگُسِه tigese = پیشانی اش را
هوش ِ خریس = هوش خری اش
دی di = دید ( با همین تلفظ به معنی دیگر هم بکار می رود )
زی بعد = از این به بعد
نیکُنه سِیل = نگاه نمی کند
حور و پریس = حور و پری اش
معنی ابیات :
__________
1- هرکه دل از ما می برد برای چه گل رویش سرخ است / تو را به خدا نگاه کنید دلبری و عشوه گری اش را
2- اگر از من بخواهد که زهر هلاهل بخور می خورم / مثل عسل می ماند برای من قهوه ی تلخ قجری اش
3- من وفادر تو هستم , حرف دلم را باور کن / یقه ام را به دستت میدهم , می خواهی بکشش ... می خواهی پاره اش کن
4- مردم ایراد از من می گیرند که دلت را وقتی داشت می برد / ای پسر چقدر بی عرضه هستی نشستی و نتوانستی بگیری اش
5- آخرین حرفی که خدابس به لب داشت این بود / عبدممد با عشق للری اش در عشق تک است
6- ای پسر " برخیزید که گلم دارد پایین می آید / راهش را جارو بزنید گرد به دامنش ننشیند
7- پازن و کل کلآ از بی علفی مردند / تا به مرتع علف هست که نباید آن را بچرانی
8- دیگر برنمی گردد از آن راه که پر از چاله هست / خر را باید پیشانی اش را بوسید با این هوش خری اش ...
9- ای خدا " همچون شهرو هرکسی گلم را دید از این به بعد / به رضوان تو و حور و پری اش نگاه نمی کند