دُهدَر اَر کِلمِن سیا بو هوش و اقبالِس خُوِه :
دُهدَر اَر کـِلمِن سیا بو,هوش و اقبالِس خُوِه
نَرگسِ شَهلا چِنِه ..!! نرگس فقط کالِس خُوِه
تـالِ اُو زُلفـا ِکـِرِنجِس تا که یوفتِن سَر تیاس
گیلِ لَو هرکس نِیَشتِس, بُم گُدک خالِس خُوِه
مَر نه که شیـرین زِ حال کوهکن بی با خَوَر
سیچه نیپُرسه, بینه, مُـرده یـــا حالِـس خُوِه
کُر وضو داری وُری فالی زِ حافـظ سیم بِگِر
چُن اِگـُن هُمسایِ شیــرازی ِ مــا فـالِس خُوِه
تُن خُدا, سازی وُری سُرناته وُردار و بیار
پَل بُریـدا خُوو اِبـازِن تـا که تُشمالِـس خُوِه
ای دُوَر, هرکس تُنِه دی , دی خُدانِه بنده نی
دُنگُـلی کـه کافــرا یوفتِـن به دُنبالِـس ، خُوِه
اَر پَلنگ تیس , رِکنی قَلبُمه شاکی نی یُــم
مُن جَهَندَم ,هُن بپُرسین دست و پِنگالِس خُوِه
سی دِلِت ، چوقامه تَش نام و وَرُم کِردُم کفن
تُن خُدا سِیـلُم بِکُـن ,.. بنیَر که متقالِس خُوِه
دوش رَهدُم تا بِپُـرسُم حالِسه , ری زُم گِرهد
زیرِ لَوو رَهد و گُدَک شَهرو فقـط لالِس خُوِه
1- زیبا رو اگرموهایش سیاه باشد هوش و اقبالش خوب است / نرگس شهلا دیگر چیست !! نرگس فقط کال آن خوب است ( نرگس کال = چشم )
2- تار زلفهای مجعدش تا که روی چشمهایش می افتد / به گوشه ی لبش هرکس نگاه کرد به من گفت که خالش خوب است
3- مگر نه که شیرین از حال کوهکن باخبر بود / برای چه نمی پرسد ببیند مرده است یا حالش خوب است
4- ای پسر اگر وضو داری برخیز و فالی از حافظ برایم بگیر / چون می گویند همسایه ی شیرازی ما فالش خوب است
5-تو را به خدا ای سازی برخیز و سُرنایت را بیاور / این گیسو بریده ها خوب می رقصند وقتی که تشمالش ( نوازنده اش) خوب است( خوب می نوازد )
6- ای دختر هر کس تو را دید دیگر خدا را بنده نمی باشد / زیبارویی که کافرها به دنبالش بیفتند خوب است
7- برای خاطر تو چوقایم را آتش زدم و کفن به تن کردم / تو را خدا نگاهش بکن, ببین آیا متقالش خوب است
8 - شاکی نیستم اگر پلنگ چشمش قلبم را خراشانده/ مرا به جهندم, او را بپرسید که آیا دست و پنجه اش خوب است
9- دیروز رفتم تا حالش را بپرسم . رو از من گرفت / زیر لب میرفت و می گفت : شهرو فقط لالش خوب است
معنی برخی لغات :
دُنگُل= زیبارو
کِلمِن سیا = سیاه مو ( کلمن = زلف پُرپُشت )
خُوِه = خوب است
چِنِه = چی هست
نرگس کال = چشم کال ( کال = در بختیاری به چشمهای رنگین کال می گویند ) / کالِس = کالش , کال آن
تال = تار
زلفا کِرِنجِس = موی های مُجعدش
تا که یوفته = تا که می افتد
ری تیاس = روی چشم هایش
گیلِ لَو = گوشه ی لب
نِیَشتِس = نگاهش کرد - وراندازش کرد . بختیاری ها نگاه کردن با دقت را می گویند نی یشت یا نِیَشت / بنیر هم از همین ریشه است که در فارسی بنگر تلفظ می شود
بُم گُدَک = بهم گفت
پَل بُریدا = گیسو بریده ها
خُو اِبازِن = خوب می رقصند
تُشمالس = نوازنده اش
خَوَر = خبر
سیچه = برای چه ( سی = برای )
نیپُرسه = نمی پرسد حالِس = حالش
وُری = برخیز - پاشو -بلندشو
سیم = برایم
بِگِر = بگیر
ایگُن = می گویند
واتونوم = با تو هستم
پل بریدا = گیسو بریده ها -( پَل = مو ) در بختیاری واژه های زیادی به معنای مو بکار میرود . ( می = مو , پَل = مو , زلف = مو , کِلمِن = مو , طُرنه = مو ) هر کدام از این کلمات بستگی به جمله ی آن کاربرد دارد .
اِبازِن = می رقصند
تُشمال = نوازنده ی ساز و دُهُل
تونه = تو را
دی = دید ( با همین تلفظ به معناهای دیگری هم بکار میرود )
دی = دیگر
دی = دود
خُدانِه = خدا را (تلفظ ( نِ ) نِه = در اخر کلمات بختیاری به معنی ( را ) می باشد و حرف ربط است
نی = نیست
ای دُوَر= ای دختر
هرکس تُنِه دی = هر کس تو را دید
دی خُدانِه بنده نی = دیگر خدا را بنده نیست
دُنگُلی که = زیبارویی که کافرا = کافرها یوفتِن = بیفتند
به دُنبالِـس = به دنبالش
بوهه = باشد
اَر پَلنگ تیس = اگر پلنگ چشمش
رِکِنی = خراشاند
شاکی نی یُم = شاکی نیستم
مُن = مرا ( مو = من / مُن = مرا )
جَهَندَم = جهنم
هُن = او را ( هو = او/ هُن = او را )
پنگالس = پنجه اش ( انگشت هایش )
هِد = هست
به وَر = به تن ( پوشیدن منظور است )( ور = تن )
تُن خدا = تو را بخدا
سِیلِس بکُن = نگاهش بکن
بِنیَر= ببین ( دیدن با دقت ) ( نی یشت هم همین معنی را میدهد )
متقال = پارچه سفید معروف
رَهدُم = رفتم
ری زُم گِرذهد = رو از من گرفت
زیرِ لَو = زیر لب
رَهد و گُدَک = رفت و گفت که