هیچ هوشِت هِده وَختی ایـدِراهی از مال :
هیــچ هـوشِت هِـده وَختـی ایـدِراهـی از مــــال
چندتــا چی مُنِه دامُـرده ایـرِن از حس و حـــال
هیچ دونی که تو وَختی به خَوی شَو تـــا صُو
چی کموتــر دل ِ مو سیت ایزَنِــه هِی پَر و بال
هیچ وابیـده کُنی پُـرس کـــــه آخـر دَمه حَـوش
سی دِلِ کینِـه کــه دارِن ایکُنِن هِی جَر و قـال
وَختـی خـواهـی بِـدِراهــی زِ مِنـه مــال بـگـو
تــا بیــارُم دَمِه حَوشِـت بِـزَنِـه سیـت تُشمــال
اَر دِلِـت وامُـنِـه ای رِکِـه کِشیــدن , چِـنِــه پَ
بَعد از او روز که وَنـدی مِنِه رو سیم دَسمال
بی وفـایی زِ تُنِه , وَرنَـه تــو خُت سِیـل بِـکُن
چــارده سـالـه کــه دَسمـالِتـه دارُم پَــرِه شـال
بُردی شَهرونِه زِ ویرِت,ولی کاشکی ایدیدیس
هِنی اَم , هِی گُلُمی هِی ایخُــوِه سی تیـه کـــال
۱- هیچ حواست هست وقتی از خانه بیرون می آیی / چند نفر مثل من ِ مادر مرده از حس و حال می روند
2- هیچ میدانی که تو وقتی شب تا صبح به خواب هستی / مثل کبوتر دل من برایت پر و بال میزند
3- هیچ شده است که به پرسی که آخر دم حیاط / برای دل کیست که جنگ و دعوا می کنند
4- وقتی میخواهی از خانه ات بیرون بیایی بگو / تا تُشمال ( نوازنده ی سُرنا و دهل ) بیاورم دم ِ حیاطت بیاورم و برایت بنوازد
5- اگر دلت با من هست این لج کشیدن دیگر چیست / بعد از آن روز که دستمالت را برایم در رودخانه انداختی
6- بی وفایی از توست . وگرنه تو خودت نگاه بکن / چهارده سال هست که دستمال تو را پر شال گذاشته ام
7- شهرو را از یادت برده ای , ولی ای کاش او را میدیدی که هنوز هم برای آن چشم کال ( هِی گُلُمی ) می خواند
معنی برخی لغات:
وَختی = وقتی
ایدراهی = در می آیی . بیرون می آیی
مال = به معنی خانه ( در زندگی عشایری معنای دیگری هم دارد و آن اطلاق می شود به چندین بُهون یا همان سیاه چادر که متعلق باشد به افرادی که پیوند نسبی با هم دارند . مثلآ وقتی می گویند مال آشهباز یعنی محلی که شهباز و بستگان نسبی و سببی اش در آن زندگی می کنند )
چی = مثل ِ
چی مُنِه = مانند من
ایرِن = می روند
شَو = شب
صُو = صبح
چی کموتر = مثل ِ کبوتر
سیت = برایت
وابیده = شده است
کُنی پُرس = پُرس کُنی ( بپرسی )
حَوش havsh = حیاط . دمِ حَوش یعنی در ِ حیاط
سی دل ِ کینِه = برای دل کیست که
جَر و قال = دعوا , داد و بیداد کردن
تُشمال = نوازنده ی ساز و دهل
ار دلت وامُنه = اگر دلت با من هست
ای = این
رِکِه reke = لج , رکه کشیدن یعنی لج کشیدن
چِنه پَ = چه است پس ( پس چیست )
مِنِه = توی ِ
رو roo = رود , رودخانه
سیم = برایم
دسمال = دستمال
سیل seyl = نگاه کردن را گویند
سیل بکن = نگاه بکن
دسمالِتِه = دستمالت را
ویرت viret= یادت , خاطرت
ایدیدیس = می دیدی اش
هِنی اَم = هنوز هم
هِی گُلُمی = یک از آهنگهای معروف و محلی ایل بختیاری
ایخُوِه = می خواند
سی = برای
تیه کال ( تی یِه کال ) = چشم کال .... بختیاری ها به چشمی که رنگ معمول را ندارد کال ( نارس ) می گویند . مثل رنگ آبی و سبز و دیگر رنگها ...