گَرت لیله وابـی و وُرکَـند ویـرِت ، مِن سَـرُم :
گَرت لیله وابی و وُرکَند ویـرِت ، مِن سَرُم
کَوگِ سُوزو بی دِلُـم ، چَکنید مَندیرِت پَرُم
بالِ بَرم تیت ، کِردِه مَرزِه یِ مِرزِنگ سَوز
نیـد بـالُـم ،.. اَر نَبـالُـم بِت ، گُلِ بَـرزیـیَـرُم
تـا چَکِت بینُـم ، اِچُهرِه اِز لَوُم بِیت و غَزل
خُـرزُمـارِ حافِـظُم ، خُـرزایِ داراب اَفسرُم
دَردُمـه وا بِیـت بَفـتُـم ، تـا بِشینـه مِن دِلِـت
حَرفُـمه وا طَهـنِه زِیدُم تا نَگُن کور و کَرُم
دَورِ مالِ ما به غِیرا غم ، کسی پِـر نیـزَنـه
غَم نَـدارُم اَر نَـدارُم غَمخوری دَور و وَرُم
نازِ نَشمین بَفت دانِت، بُم رِسی ری دِر نَده
دَستِ کَم مُهلُم بِدِه ؛ مِن تیت ، تیگُم بِنیَـرُم
یک سَرِ سیزن خُدا سَر شاهِـده ناشُرگ نیم
شُرگِ یَزدان، نامُسَلمونتَر زِ کالِـت، کافَرُم
گَرتلیله ... گردباد
وابـی ... شد
وُرکَـند ... پای کوبی کرد
ویـرِت ... خیالت
مِن سَـرُم ... توی سرم
کَوگِ سُوزو ... کبک سبزکوه
بی ... بود
چَکنید ... چکاند ، قیچی کرد
مَندیرِت ... انتظارت
پَرُم ... پَرم را
بالِ ... کنارِ ( بال در گویش بختیاری معانی متعددی دارد ، شامل؛ کنار ، قبول، بال، افتخار )
بَـرم تیت ... چشمه ی چشمت
کِردِه ... کرده است
مَـرزِه یِ مِرزِنگ ... مرزنگوش مژگان
سَوز ... سبز
نیـد بـالُـم... قبولم نیست ، برایم قابل پذیرش نیست
اَر نَبـالُـم ... اگر افتخار نکنم
بِت ... بهت ، به تو
گُـلِ بَـرزیـیَـرُم ... گُلِ کشاورز من ، زیباروی کشاورز من
تـا چَکِت بینُـم ... تا موهای قیچی شده ی جلو پیشانی ات را می بینم ( چَک ... به موی قیچی شده جلو پیشانی چَک می گویند
اِچُهرِه ... جاری می شود
اِز لَوُم ... از لبم
خُـرزُمــارِ حافِـظُم ... پسرخاله ی حافظ هستم ،
خُـرزایِ داراب اَفسرُم ... خواهرزاده ی داراب افسر می باشم
دَردُمه ... دردم را
وا بِیت ... با شعر ( بختیاریها به شعر میگویند بیت و به شاعر میگویند بیت بند )
بَفـتُـم ... بافتم
تـا بِشینه ... تا بنشیند
مِن دِلِـت ... تویِ دلت
حَرفُـمه... حرفم را
وا طَـهـنِه ... با طعنه
زِیدُم ... زدم
تا نَگُن ... تا نگویند
کور و کَرُم ... کور کر می باشم
دَورِ مـالِ مـا ... دور منزل ما
به غِیرا غم ... به جز غم
کسی پِـر نیـزَنـه ... کسی گذارش نمی افتد .
دَور و وَرُم ... دور و بَرم
نازِ نَشمین بَفت ... ناز زیبا بافت
دانِت ... دادنت
بُم رِسی ... به من می رسی
ری دِر نَده ... صورتت را برنگردان
دَستِ کَم ... لااقل
مُهلُم بِدِه ... مهلتم بده
مِن تیت ... توی چشمت
تیگُم ... پیشانی ام را
بِنیَرُم ... نگاه کنم
یک سَرِ سیزن ... یک سر سوزن
ناشُرگ ... ناشُکر
نیم ... نیستم
شُرگِ یَـزدان ... شُکر یزدان
نامُسَلمونتَر زِ کالِـت ...نامسلمان تر از کالت ( از چشمت)
کافَرُم ... کافر هستم
