درس نوشتارهایی از شادروان ( استاد : محمد حسن صباغ کلات)
هر آوایی ، آهنگی دارد . فون . (فونتیک = آواشناسی ) ، در بیانش
اندام های صوتی شکلی به خود ، می گیرند .درتلفظ و ادای آن (رشدطی سنین )
برای یکی لب . برای دومی حلق ، یکی لب و دندان و یکی به کمک لب ودندان
و..و.. که در گویش های نقاظ مختلف دنیا ،
متقابلاً ، هر طرز گویشی ، فرمی خاص ، به اندام های صوتی اهالی اش ، دررشد می دهد .
و واج ، یا واژه ، که از این آواهای مختلف تلفیق شده … متفاوت بیان میشود
. که می شود لهجه در بیان
مثلاً : طرز ادای یک واژهء واحد . به کردی .پارسی. گیلکی .لری .آذری
واین ، طرز بیان در طی زمان ، لهجه در زبان را ، می سازد . همان کردی .
پارسی .گیلکی . آذری . می شود .
چو ….چئو….شو….و….رو .. = « رو » در پارسی امروز ، . باز هر یک ، با چند فون متفاوت ادایی
موج آوایی شان یکی نیست . پس ، هر صدا ، طول موجی دارد . و می گوییم
: موسیقیایی .است
وچون همه آواهایشان ، یک طول موج را ، ندارد.
باهم متفاوت می شوند . برای گوش … خوش آوا .. گوش نواز .. یا گوشخراش و. بالعکس
تفاوت تعداد ارتعاش ، بین دو نت ، بُعد موسیقیایی آن دو است .
و نت ، در (زمان ) اجرا می شود .یعنی : زمان دارد . موسیقی = ( صدا + زمان)
ومانند هجا ، در مکالمات روزمره نیست.که البته به زمان ربط دارد.ولی وابسته نیست
خلاصه :
موسیقی کلام : از موسیقی اجزاء تشکیل دهنده اش ،یعنی :
از واژه ها که جمله را، می سازد. و یا ساختمان مصرع . تشکیل می شود .
یعنی : موسیقی واژه ، شکل گرفته . از موسیقی حروف( آواها ) است .
که هرحرفی ، برای خروجی اش از مخرج صوتی خاصی استفاده می کند .. (فونتیک )
اندام های صوتی با همین آوا ها و طرز ادا ، یا تعیین مخرج ادا ، رشد می کنند .
آذری . اندامی متفاوت دارد ؛ با عرب . با کرد و پارسی …
این تفاوت را ، فونتیک برعهده ندارد . این مربوط به فونو لوژی است
از اسمش پیداست . که به همین تفاوت ادا ، در ملل مربوط است .
بمثل : حرف (ق) را پارسی . آذری . عرب. اروپایی ، یکسان تلفظ نمی کند
در عربی حروفی هم مخرج اند .یا قریب المخرج اند یا نه ؟ . در ترتیل و تجوید .
کاملاً روشن می شود .
فونتیک بررسی این را ، بر عهده دارد .
وچگونگی ومشخصات صوتی آن . با گوش را ، بیان می کند .
چرا ؟ از آوایی چند شکل داریم . برای این است که یکسان ادا نشوند . (قاف و غین ) دو آواست
و . حروف دیگر نیز ..
و این تلفیق اوایی و نحوه ء ترکیب با یکدیگر ، اگر زیبا شد ؛واژه زیبا می سازد
و در نتیجه ، ( نغمه ء شریف ) می سازد. نه جز آن .
یعنی : از این ترکیب ، واژه ء مناسبی ساخته می شود ؛ در صورتیکه. واژه ها
نیز ، اگر بهتر ترکیب شوند . با دیگری .موسیقی کلامی را پیداکرده ایم
. کارمان ، ردیف شده . البته ،ردیف موسیقی . نه ردیف در غزل و…
در موسیقی ، ردیف یا نغمه و یا همان لحن (که همه به کار می بریم برای هرکلامی)
مثلاً : می گوییم چی شد ؟ .. ( لحنت عوض شد ؟)
چیده شدن نت ها .و چگونه چیده شدن آن ها …دربین هر قومی را
موسیقی دان، «گوشه» می نامد ..
و هر دستگاه یا هر آوازی گوشه هایی دارد . که بسیار مفصل و متنوع است
فرض کنید ؛ شبیه به بحری که زحافاتی دارد .
همانطورکه در ذیل غزل (آب حوضی ) آمده بحر رمل با تغییر جای مصوت کوتاه
اش (هجای دوم ) تبدیل به بحر هزج و یا بعد ، بحر رجز می شود
بستگی دار ؛ به محل تنها هجای کوتاهش .
بحر هزج : (7 ـــ ــــ ـــ) بحر رمل : ( ـــ7 ـــ ـــ ) بحر رجز : ( ـــ ــــ 7 ــــ)
به خاطراینکه امواج موسیقیایی شون در یک مدار و یا حوزه اش را نامی می دهند .
این ها در دایره (مجتلبه)بودند
. تداخل امواج نت ها و آوای حاصل
مثلاً : در این بحر و وزن .هجای کوتاه میانی ، آهنگ و موسیقی وزن را مخدوش می کند
(7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ /7 /7ـــ7ـــ/7ـــ ـــ.)…. مفاعلن /مفاعیلُ / مفاعلن / فعو لن.. بحر هزج
یعنی : همان هجای میانی (7) را که می شود ؛ حذف کنیم. پس ، حذف هم می کنیم .
. تا وزن مان ، دَوری شود ؛ « 7»
( 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ/ …./ 7ـــ7ـــ/7ـــ ـــ)…مفاعلن / فعولن//
ویا ، حذف نمی کنیم . عین همان را هم . به اول وزن می افزاییم .
که به این شکل ( 7+ 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ /«7»/ 7ـــ7ـــ/7ـــ ـــ) می شود :
و بعد ، تقسیم به ارکان را عوض می کنیم . که وزن دوری بهتری می سازد
( 77ــــ7 / ــــ7ـــ ــــ // 77ـــ7/ ـــ7ـــ ـــ)……فعلاتُ / فاعلاتن
مثال مصرعی دیگر
سرای مـاست مهمـان ؛ کـرم خـدای امشب
7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ /« 7 » /7 ـــ7ـــ/7ـــ ـــ
مفاعلن / فعولن / ..7.. / مفاعلن / فعولن
که بازهم ، یا این هجا را برمی داریم . یا واژه ء ( به = 7 ) را(همان کوتاه) را ،
به واژهء ( سرا) اضافه می کنیم :
به سرای مـاست مهمـان ؛ کـرم خـدای امشب
« 7 » 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ / 7/ 7ـــ7ـــ/7ـــ ـــ…… « ب» + مفاعلن/ فعولن //
معادل : ( 77 ــــ 7 / ـــ7ـــ ــــ / 7 7ـــ 7 / ــــ 7 ـــ ـــ)……فعلاتً / فاعلاتن //
ببینید ؛ چقدر سلیس شد . خوش آهنگ شد .
لی لی موسیقیایی اش هم ، درست شد
در حالیکه ، هیچ یک از مصرع ها ، مشکل عروضی نداشتند .
یعنی : عروض صحیح …..ولی موسیقی الکن بود .
اما با این طرز ویرایش ، می بینیم . آن ایراد ، رفع می شود .
مثالی بود ؛ از تبدیل بحر هزج به بحر مشکول
در دستگاه ها .. می دانیم .دستگاه « شور» را ، می شود. چنین گفت.
چون به هر حال هر دستگاهی ، به شور، فرود می اید .
گوشه ، ملودی ، قطعه که بصورتی منطقی از لحاظ هماهنگی
ونسبت فواصل ملودی ها با یکدیگر
پشت سرهم ، اجرا و یا خوانده شود
دستمایه کارردیف است ؛ وهر چقدر دانش ساختارملودی ها بیشتر ودقیق
ترشود ؛ قدرت اجرایی هم بیشترمی شود
در بحری واحد دو شاعر..شعری ، سروده اند . هردو یک عروض را تبعیت کردهاند .
ولی یکسان خوانده نمی شوند .
موسیقی آن ها تفاوت دارد . چون کلمات ، که از آواهای زیبا (تلفیق شده )
وهمجوش بهره مند نیستند یا ترکیب واژه ها باهم .
وقتی گوشه ها توانستند ؛ یک دستگاه را بوجود آوردند (مجموعهء گوشه ها )
می شود ؛ ردیف ..آماده برای ردیف خوان
ردیف آوازی ، با شعرمعرفی می شود
مادر ، دارد با کسی صحبت می کند ..کلامش عادی است . نه ریتمی دارد .نه
آهنگی و …. قطع می کند .. تا طفلش را بخواباند
صدایش نرم . لطیف . آهنگین . می شود . تا شعری را ترنم کند . عروضی ِ آن
را نجوا می کند ..نت هایش را .. لالا لا … لالایی و …
برهمین ریتم که ساخت . کلمه ، جانشین می کند . ولی، هرکلمه ای که با « لا
لا …لا » هماوایی ندارد . ذهنش بسرعت ، هی ..می پردازد . می یابد .
لالا لالا گل زیره …. که این ، دو رکن هزج میشود . تا بقیه را، بتواند ؛ بسازد
یا بیابد . با « لالا ها » پر می کند .
می بینیم اولینش « لَلا » ست( در بخش هفتم ، مفصل نوشته ام چرا؟ ) . که هزج درست می کند .
و هرجا ، هم که کم آورد…. به ترنم .می شود : هییییی هیییییی هیییی … یعنی: کشش نت ..
این کار ها ، یعنی : چه ؟ ..
1 – عروض و موسیقی توأمان اند ..
2 – هرگاه عروض (موسیقی کلامی ) ، ایستاد . وتوقف کرد؛ موسیقی
ادامه می دهد . (موسیقی آوایی …نت ها )
3 – موسیقی ، با هفت نت اش ، تمام آواهای تمام زبانهای دنیا را بیان می کند .و با آوازها و
موسیقی شان سنخیت نشان می دهد .
چهچه …و..دل ایدل .. حبیب من …. ای داد بیداد . ای امید من و….محبوب من ..و ههه هههی
و…و.. همه آواهای پرکننده جای خالی موضعی موسیقی کلامی است
در واقع این کار همان دریبل ، در ورزش است . مثلاً : فوتبال . بسکتبال و.. …بازی بازی
تا کار اصلی … هاهاهاه …تا خود کلمات اصلی بیاید . (آهنگ به هم نخورد )
4 – هجا کوتاه ، بلند دارد (دو مانوره است ) . نت ،.کشش ، می پذیرد .پس، غنی تر است
صدای زنانه ، خاصه تهران ، تبریز ، اصفهان و…و… موسیقیایی تره …چون هجاها
کشش دارند . (موسیقی = هجا + زمان )
چگونه ؟ زن ها ، صدایشان موسیقیایی تر می شود . . یا خوانندگان .زیباتر ادا می کنند ؟
استاد که شدند . می فهمند . که الان باید چه کنند . ؟ .در حنجره ، تغییراتی میدهد . با عضلاتش
تنگتر برای نازکتر شدن . یا کج وکوله کردن صورت و دهان و لب و لوچه و کج و راست کردن گردن
حتی ، کمر و قامت و فشردن شکم و شش و.. و.. که همه تجربی و مقداری علمی و تمرین
آن نت را دقیقتر و زیباتر اجرا می کند
می بینیم با یک ویولون . یک آهنگ را چند نفر نواخته اند . یکی زیباترین است . او دریافت بهتری از نحوه پردازش نت ها ها با حرکات اندام ها و عضلات خود دارد . . صورت چاق و لاغر یکسان نیست ادایشان .
عضلاتشان یک اندازه شکل نمی گیرد . برای ادایی واحد .
همین مسایل برای سرایش صادق است . دونفر یک مطلب را در یک بحر و وزن یکسان نمی سرایند
جون هنوز مهارت نیافته اند . که چگونه جای سازی کنند . ؟
اگر شعری بد آهنگ بود . به کلماتش دقت می کنیم . .تعویض واژه یا ، جا به جایی واژه لازم دارد
(درمقاله ویرایش.وزن با پیراستن نوشته ام. در بخش قبلی هم نمونه دادم . بازهم … )
پس ، نمی شود بگوییم : این واژه به درد شعر نمی خورد . من معتقدم . کلمه، یک (قطعه پازل) است .
مثلاً : کلمهء آذری شیشلیک را راحت نمی شود . در شعر براحتی ،جاسازی کرد .ببینید برنامه ریزی را
ای خوشـا ! لاهـور ، شهــر شاعران
زندگی ، بی اسـترس ، بی آنتـریک
هیچ شهری ، بهتـــر از دهلی ، نبود
اندکی،گیـــلان ، نکوتـر بود ؛ لیـک
لحظه ای ، از عمــر من ، باطل نشد
عین ساعت، نظم بود؛ و تاک و تیک
و ز راولـپندی چه گویم ؛ زان بهشت
فکر کن ؛ معشوقه بردی؛ پیک نیک
دلبــری فـتـــا نـه جـانـی ، داشتــم
هی غزل گفتی ؛ بگوشم جیک جیک
تیز هوشی، خوش لـقــا و خوش ادا
ذهن من ناخـوانده ؛ می فرمود تیک
گفته هایش،یک به یک ،دارم؛به یاد
پـارسـی ؛ زیبــا تـرین لحـن دریـک
ساری اش ، زیبا ، شبیه « بی نظیر »
بزم، زیبا ، جامه ، نیکو، ژست، شیک
یاد او ، هر لحظه ، روحم ، می کِشد
می کُشد ؛ هر شب مـرا ، بسیـار نیک
پس،چه سیب خورده،راندَم زانبهشت؟
چیست ؛آن اجبار و ظلم و تاکتیک؟
ناگهان، دانست ؛ ای ! ، بدبخت، من!
خورده ام؛هرشب،قنـاری، شیشلیک
«جیک جیک» در کشورهای شبه قاره و همسایه شرقی = معاشقه ….
باید جای مناسب واژ را ، بیابید .
یعنی : هر بحری از تکه هایی موسیقیایی ( اندام کوچکتر)درست می شود.
گوش باید بسنجد . هماوا شد یانه .
تکه های بحر هزج مانند رمل نیست .(سبب وتدهای موسیقی شون یکینیست )
درحالیکه مستخرج از یک محدوده موسیقی اند و خویشاوند
چون ، ارکان عروضى خود ، حاصلترکیب اندامهای کوچکتری(واحدکوچک) اند .
به نام سبب، وَتَد و فاصله.. وزن هر یک را ، با معادل آن دقت فرمایید . :
سبب : هَم . هَمه
وتد : چامه. .چمَن
فاصله : ببَرم . ببرَمش
فعولن: وتد ( فَعو ) + سبب ( لُن )
فاعلن: سبب خفیف ( فا ) + وتد مجموع ( عِلُنْ )
مفاعیلن: وتد مجموع ( مَفا ) + دو سبب خفیف ( عی و لُنْ )
مُزاحَف : در عروض کهن به هر گونه تغییری که در( سبب و وتد ) ارکان اصلى راهیابد
– اعم از حذف یا زیادت حرف یا حروفى، و اسکان متحرکى – زِحاف مىگویند
بحر رمل سالم» (فاعلاتن ) . بدون زحاف
تغییر در سبب ها و وتدها….. «فعلاتن» = مزاحف از فاعلاتن
عروض حمیدی . فقط براساس وتد و سبب و فاصله است .
دکترحمیدی می گوید این رکن ( متفاعلاتن ) .مادر ارکان است چون ، ساخته شده ، از هر سه
( سبب + وتد + فاصله)است . و مادر بحرها و کلید کل عروض . (با تعصب بسیارشدید )
مُتَ = سبب … فاعِ = وتد …… لاتن = فاصله … = متفاعلاتن = سبب . وتد . فاصله.
البته .من (فاصله) را نگفتم . چون ترکیبی از ( سبب و وتد ) می دانم و کش ندادم .همانطور که هجای کشیده
را هم ،حذف کردم .چون هجای ( کشیده = بلند +کوتاه ). وچیزی تازه ای ندارد .
برای سهولت در آموزش
این عروض ،کاملاً ، صحیح است . و جامع . . .و زمان و هوش سرشاری هم واضح است . صرفش شده
. اما تا، ذر ذهن تاریخ ثبت شود….. زمان ها …می برد .
و اما ، در عروض خانلری با( الگو آواهای ) (تن .ت ) (به جای افاعیل ) مقبول عام نشد .
(ضعف ضربآهنگ ) . چون به هجایبلند ختم نمی کند … این الزامی است .
ما در سرایش ، ضربآهنگ آخر را ، جور کش می دانیم . مثل پول جمع کردن در عروسی ها
بزگ حاندان را ،نگه میدارند برای پایان کار …
مثلا: از یک میلیون 150 تا کم اومد . او این مبلغ را میپردازد . تا،( رُند ) شود .
و همه بگویند یک میلیون جمع شد .
پس بایدهجای آخر بلند باشد . نه کوتاه . تا نقس خواننده براحتی بپایان برساند . کم نیاورد .
. عروض فرزاد هجای بلند در آخر مهمه ؛ مشاهدة هجای کوتاه در آخر رکن، در
صحت وزن شعر باید شک کرد.
اساس را بر (مفعولاتن = ـــ ـــ ـــ ـــ ) چهار بلند ، گذاشت .و پدر پدر بحرها نامید
. وهمه را ، مستخرج از آن .مثلاً : ( فاعلن و فاعلات ) و آخرین جز ء اش « لا» زحافات آنند .
عروض نجفى ضمن تأکید بر ضرورت طبقهبندی علمى ، به نقد شیوههای
طبقهبندی بحور خانلری و فرزاد مىپردازد
عروض کابلى علاوه بر طبقهبندی اوزان، نامگذاریهای تازه : به [بحر و سخنموزون،«رشتة نظم ، ]
به[ رکن، «ریسة تکرار شونده»]، به[ هجای بلند، «دانه»،] و به [ هجای کوتاه، نیم دانه»] و…و.شیوه ای خاص
عروض وزیری . شبیه جدول مندلی اف است . پیش بینی بحر های دیدهنشده را هم می دهد .
که شاعری بیابد و با آن بسراید .
واصولاً ، ذهن هر عروض دان مصوت کوتاه در پایان مصراع را، یک نشانه درخطای وزن می داند
(غلط بودن وزن مصرع)
تکیه ام بر عروض نوین برای این است . که بر اساس آواشناسی (فونتیک)است
با تکیه بر .مصوت و صامت . که حتی گفتم . دو هجا ، کافی است کوتاه . بلند
چون ، هجای کشیده ترکیب این دو است
و همیشه .بنایم ، بر ساده تر شدن یاد گیری بوده است
و واقعاً در عمل هم ، دیدیم .کار ساده تر شد (شاهد : سرعت درمهارت عزیزان ). هرچند
که از مهارت در اموزش موسیقی باز می دارد .
پس ، دقت در واژه ما را راهنمایی میکند (ذهنی) که در این بحر چه کلماتی ؟مناسب اند .
و اگر . کلمه ای جانیفتد در بحری . محکوم نیستیم . فقط در همان بحر و وزن خاص بگذاریم .
بحر سرایش تون را عوض کنید . برای اینکه ، اون تابع شماست .
در ویرایش وزن .با (پیراستن ) . گفتم که مثلاً : رمل را مشکول کنید . با یک هجا
در یک جابه جایی ساده ( دربخش یک)
کلمات . تناسب هایی با بحر و وزن دارند . (موسیقی اندام ریز با قطعه )
فی المثل : در بحر متقارب جالب نمی شود . یک واژه بیگانه،( قلنبه ) بکارببریم .
در مضارع می شود. ولی می دانیم که این همسازی صحیح و همنشینی زیبای واج ها ست.
کهزیبایی واژه ها را می سازد .
و بعد .. این همنشیینی زیبای واژه ها . موسیقی کلام را
یعنی : ضرب آهنگ را.
از ترکیب آنها ، ارکان و در نتیجه مصراع …و بیت و سپس ، غزلی… شعری .
پس ، موسیقی . یعنی : ایجاد ضرب آهنگ بوسیلهء ترکیب واژه های مناسب و خوشترکیب. همخوان .
واژه دارای حرف و مصوت = هجا » از هر هجا . تا ، مصوت بعدی ، یک هجا ست . یعنی : تلفظ مهم است .
تعداد فرکانس های تولیدی از هر تلفظ .
مثلاً : در بحر هزج شکل رکن متشکل از چهارهجای یکی کوتاه سه تا بلند ،( مفاعیلن ) می شود ..
این تعداد فرکانس تلفظ. در اصوات ( مَ فا عی لن .) در فعولن و فاعلاتن ، جا نمی یابد . منطبق .نمی شود . شماره هابسیار متفاوتند .
این جدا سازی اصوات و ترکیب آنها را ، از هم . تقطیع می گوییم .
علم بیان ، و شعر ، و رقص ، و دستور زبان را ، علم زیبایی شناسی . جزو موزیک ،می داند
اگر نغمات شبیه به هم را ، باهم دیگر بخوانیم . می شود . دستگاه…
( دستگاه = مجموعه نغمات شبیه و نزدیک به هم )
در عروض مجموعه ارکان متناسب سازنده آهنگ می شود بحر . درموسیقی دستگاه .
موسیقی . به روح ، تناسب جهات می دهد .
به فکر . به خیال . به تصور . و…پر و بال می دهد . جهش می دهد . و نیز غم و شادی را . القا یا ملغی می کند .
تصنیف و نوحه هر دو ، شبیه هم هستند .
برای تطبیقش باموسیقی . حدوداً ، نه دقیق .
[می شود ؛ هر مصوت را ، یک چنگ حساب کرد . ]
نو جوان اکبرمن ! ….و … فاعلاتن / فعلاتن ….
یا …گویُ به من ؛ گوی ُبه من ….اکبر من در کجاست ؟ ای عقاب ..
سی لا دو دو ……. دو سی دو رِ ….. دوسی لا …. سی لاسل
یا در زهره ء ربیعی .
این چنین عا شق نباشد ؛ هیچ ! در عا لم… فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتاتن /
یا در ترانه ملاممدجان .
بیا بریم به مزار ملاممدجان……. سیلی گل و لاله زار وا ما دلبر جان
ر.می . ر.می .دو. ر.می . ر. ر .د .د .سی ……سی .ر.دو .ر.سی .دو .ر .دو .دو.سی.سی. لا
بستگی به کوک ساز هم ،دارد. و اینکه یک پرده بالاتر یا .. ..
آهنگ را که شناختیم (باتمرین زیاد ) یک ملودی داریم . وتوی ذهنمان می ماند .
و این فرق را ، موسیقی، با شعر دارد .
که موسیقی شمولی برتر دارد . یعنی : برای یک آهنگ شما، شعری با ضرب آهنگ های مناسب آن می سرایید .
اما ملودی را ، بهر شعری که دردسترس است . یا دوست دارید . می توانید قرار بدهید .
هم نوحه هم تصنیف هم هر نوع دیگر
چون« کشش نت » این میدان را باز می کند . در هجا ها ، مواردکمی داریم که چنین می شوند و محدود . که« اختیارات » نام دارند.
ولی در موسیقی . همه نت ها . به اندازه های متعدد . از چنگ -دولا چنگ – و..تا …. گرد ..گرد سفید و سیاه و…
برای همین است .که هر مادری می تواند؛ لالایی بخواند .
ملودی را، از قبل در ذهن خود دارد . از مادرش آموخته و ذاتی شده
شاید بشود گفت : درناموس خلقت او است
او یا هر موسیقی دانی . یک متن حتی روزنامه ای را ، تقسیم بندی می کند .
به واژه هایی و. نظمی می دهد .
و موسیقیایی می کند . (مصراع ساخت )
که با کشش و مکث ..و اوج و فرودها ست
برخلاف این مطلب ست که..می بینیم در انواع نو سعی بر رد آهنگ است . یا نفی سجع و قافیه .ممکن نیست
مگر آنقدر توانمند و استاد و جامع موسقی و عروض و ادبیات باشد .که بتواند . از عهده بر آید .
( که نیما تصور می کرد ؛ شاملو ، تواناست . که در عمل ، چنگی به پوست کشیدهء دل ها نکشید . )
توجه فرمایید گفتم .مادر ، در ذهن خود دارد . و هرکس وقتی در جوش قرار بگیرد . چنین می شود . مثلاً :
گاه می بینید . در اجرای بیان یک مطلب مثلاً : برروی منبر .. با آهنگی خاص .. مطلبی ، خارج از متن را .
(البته ،مجبور می شود ) نیز با همان ملودی بیان کند .بدنبال بیان مطلب اصلی ….می گوید : (هوا….. سرد !!!!! است . د..ر …را… ببندید ..و.)
در قد و قامت خواننده ، توجه فرمایید .در موقع اجرای یک ترانه یا .. ؟
در واقع ، از حرکات سرو گردن و تغییر در اندام صوتی (تارهای حنجره ) خود ایجادکردن .
آهنگ را متفاوت می کند .
وقتی سرش را پایین میگیرد . یا بالا . یا کج ..می کند .و … دارد ساز حنجره اش را ،کوک می کند .
تا اون موسیقی صحیح اجرا شود .
چرا همه نمی توانند خوب بخوانند . درحالیکه آهنگ را می دانند. و شعرش را حفظ اند .
نمی تواند اندامهای صوتی خود را کوک کنند . زمان می برد .
کج وکوله کردن شمایل .. یعنی : دارد کلید را عوض می کند . مثلاً : کوک را ، از کوکی خاص . به سل ..
دارد حماسه می خواند … خب ! نمی شود . با همان لحن حماسی و یا. با همان حالات که در غم ،
شکلش را تشکیل داده ؛ بخواند .باید عوض کند .
موسیقی در شعر : شکل گرفته است از :
1 – واژه هایی که از آوا های مناسب مرکب شده باشند .
2- واژه های همخوان . با هم دیگر چیده شوند (.با پس و پیش کردن همخوان کنیم) .
[ تو ، خوب تر زماهی . من اشتباه کردم ]
می شد ؛ به جای (من اشتباه کردم )
…من خطا کردم …. باشد … .
….من بد کردم … باشد …
اولاً .. هجای اول ؛ (کوتاه ). از کوتاه به بلند بدل می شود .
( م َ / نش ) می شود (من / خَ ) ..به ریخت ؛ و موسیقی ندارد .
(مَ .نش )… در بیان . زیباست آهنگین است . ( من . خَ ) … خیر….. این تطبیق فرکانس هجاها ست
.یعنی یک طول موجی با دیگری تداخل می کند . و موجی تازه می سازد .
( (نون من ) به (همزه اشتباه داده شد ) ادغام شد ترکیب شد
بسا زیباتر از دوتای قبل . هنر شاعر دریافتن این موارد است .
و خواننده با تغییرات ادای آن . این زیبایی را حفظ می کند .
3 – ردیفی که انتخاب می شود . مناسب کلمات باشد .تا مجبور نشویم. برای تناسب معنا . به تکلف روی بیاوریم .
ردیف وادار می کند . شاعر را ، که زمینه را فراهم کند . به دقت ، برای منطبق شدن این پازل معنایی .
باید منتظر باشیم .و در پایان مصراع محتاج او کلمه ردیف باشیم .
از نـگاهـش ، می چکانیـدم ؛ هــوس
بـل ،کــه ملموسش کنم ؛ [رویم نشد]
[ رویم نشد ] . یک ردیف چند هجایی است . در این جمله . گزاره شده . ودرست است جمله ها
در بیت بعدی . باید . طوری مطلب در نظر گرفته شود. که این ردیف بتواند گزاره اش بشود ؛ عین قبلی
. و هجا ها طوری تلفیق شوند .که وزن و موسیقی هم ، حفظ شود .( سه نظامه )
پس ، ردیف . کار را کمی دشوار می کند .علاوه بر گوش و بینایی . باید درک هم ، قانع شود .
قافیه هم چنین است . با این آوانس که ، یک واژه است . و کلمات مشابه زیادند . تا ، با یکی ، جورشود .
اما ردیف اولاً .. عیناً ، خودش ثابت است . نه یک واژه مشابه دیگر . در ثانی .بیش از یک کلمه است .مثل احتمال.
در اعداد یک رقمی و دو رقمی و سه رقمی که قابل قیاس باهم نیستند در تعدد .
بود ؛ و بود؛ این، تا ،شبی تاریک و تک
خواسـتم ، بـوسش کنـم ؛[ رویم ، نشد]
در یک شب . تاریکی . تنهایی . جور شده . ولی باز برای بوسیدن . رویش نشده .
حـس پنـهـــا نـی ، ز ژرفـا ، ز ا ر ز د
خُفیـه، مـحسوسش کنـم ؛[ رویم نشـد]
از درون به من القاشد؛ که حس پنهان ات را، به احساس ش ارائه بده .باز…
4- قافیه ها .(پایانی . میانی ) ..بیشترین سهم را در موسیقی دارد .
( حذف قافیه ، لطمه بزرگ به موسیقی شعر است )
و بعلاوه ، در امر تداعی نقش مهمی دارد ( قرینه آفرینی)
الف =
اسـترون خودکامی ، خوشتر ؛ که خموش افتد
چاپار، چه بی چاره ست ! چَروا ،که چموش افتد
استر و…خوشتر .–..خود .و..خوش ..– ..خوش و خوشتر—چاپار و بی چار
–خموش ..و چموش .—(واج …خ ) ..( واج…چ . )
ب =
شور، بپاش اند شاه ؛ شاهد و شعر و شعور
دراین مورد واج آرایی با (ش ) است .
ج =
آنشب ، آن دلدار بود؛ آنجا، سبو هم ، بود ؛ نیز
عید بود ؛ افطار بود ؛ آن ! تنگلو هم ، بود ؛ نیـز
دلدار . افطار . در جایی قرینه با هم …. (بود …درمیانه و پایان ). . ( آنجا سبو = آن تنگلو ) ( ار سور و سات )
د =
ا رزان ، بـه اهتزازان ؛ باد فرح وزان ؛ زان
آ . مم گران ،گریزان ؛ گرگ حرم ،نداریم
قافیه های… ارزان .اهتزازان . وزان . زان .گران .گریزان. …
واج آرایی ..« ن» « ز» « گ»
پاچال دکه ، پـاتیـل ؛ پاک ست؛ بنـده زنبیـل
پف کـرده؛ پـوزچرچیـل؛ ماکه ! ورم ! نداریم
قافیه : پاتیل .زنبیل . چرچیل.
واج آرایی : « چ» و « پ» و « ایـ» .. ( پاچال عشرت آباد )
5 – بحر ،در وهله اول .
و وزن انتخابی در مرحله دوم. …مثل : سبک کردن وزن . شکستن رکن و بحر .
متناسب بودن موسیقی آن با موضوع بیان .مرحله سوم
مثلاً : (بحر منسرح و سریع ، برای غم و ماتم و… نمی شود . برای شادی است )
مانند : (مفتعلن /مفتعلن / رقص پا ).
برای همین است .که هر واژه ای را ، درهر شعری نمی توان به کاربست .
و هر واژه با هر واژه ای همنشینی متناسب ندارد
حروفی ، باهم خوب ترکیب می شوند. و حروفی ، بد ترکیب می شوند
معیر الممالک با لسان الغیب …با .خوبرویان . .. شاه خوبان . …یکی نیستند .
با حرف (چ) ، نباید ؛ حرف ( س ) بیاید . هماوایی زشتی می سازد .
حرف (ک ) با حروف (یاء و…و… )
جنبه هنری قضیه :
یکم – در شعر ، انتخاب واژه ، هنر شاعر است . .
دوم – این که گوش او چقدر موسیقی شناس است .؟ اما تمام کار این ، نیست . ترکیب کلمات ، هنری برتر است .
سوم – سجع ها ، توازنی ایجاد می کنند . و در شکل هم ، تشابهی . واین ، غنی سازی با امواج موسیقیای سجع ها
چهارم .- وزن شعر ، موسیقی اش را ، تضمین می کند . و یا تکمیل .
یعنی : از چه وزنی ؟ استفاده می کنید . ( سلیقهء نظامی « شادسبک » . یا ناصر خسرو « سنگین مهجور »؟ )
ارزش ترکیب یا تلفیق – همان طور که یک نت موسیقی به تنهایی ارزشی ندارد
و هرچند زیبا و خوش صدا باشد ؛ نمیتواند آهنگ جالبی ایجاد کند.
و دلیلی هم ندارد ؛ که موسیقی نامیده شود
پس ، یک هجـا هم ، به تنهایی نمی تواند ؛ شعری بشود .
دارای موسیقی دلکش ( نبض سعییک واژه ای کردن شعر ، در آمریکا می تپد ! )
سه کلمه اسراف است . = ( نردبان ، پنجره ، آسمان ) که توضیحش می آید .
و درست کردن افاعیل . همان چیدن نتهای موسیقی متناسب باهم است .
و وقتی دست به دست هم بدهند، میتوانند آهنگ زیبایی را ایجاد نمایند.
مشروط بر آنکه در یک ارتباط منظم و منطقی با هم باشند.
و نیز ، هرگز ! نمیتوانیم ؛ چند نت را بدون هیچ معیاری کنار هم قرار دهیم. و انتظار داشته باشیم
آهنگ زیبایی خلق شود.
که اگر چنین بود ! نه تنها همهی انسانها ، بلکه رایانهها و حتی حیوانات هم آهنگ میساختند
معیار منطقی برای تشکیل آهنگ زیبا یا ملودی چیست؟ ملودی چشم و چراغ هر قطعهی موسیقی است
و سهم آن در بیان مطلب از دیگر اجزاء آهنگ (ریتم و هارمونی) بیشتر است.
به همین دلیل نتهای یک ملودی باید طوری تنظیم شوند .
که نهایتاً ، گوش شنونده ، در (مجموع ) یک موضوع و یا احساس خاصی بگیرد
مثل غم، شادی، ترس، عشق، نفرت، شوخی، قدرت، تفکر، تعجب، بندگی،
آوارگی، حماسه، شجاعت و…در واقع ملودی بزبانی این حس را برایتان تعریف کرده .. منتقل کرده
وهمین یعنی : بحری برای شادی بحری برای غم تناسب دارد
دوبیتی های باباطاهر . … بخشی از زیبایی اش متعلق به وزن هزج …و مسدس بودن هزج …و محذوف بودن
و مسدس ش بودنش است .
آهنگ ترانه های اصیل ایرانی .حتی باستان . بسیاری معتقدند .که عرب موسیقی را و عروض را
هم مثل : صرف و نحو و همه موارد دیگر ، از ایرانی ها گرفته است .
درخت اسوریک نمونه متقنی است
مناظره بزو نخل و هزجی بودن ترانه .( در مقالهء عروض … و روز ) مفصل نوشته ام .
دوبیتی را ، با رباعی بسنجیم . موسیقی برتر و شاخصی دارد .
دوبیتی، برای شور و هیجان عشقی است … می طلبد . یک آهنگ شاد و سبک و زیبا را ..
اما رباعی ، یک حالت فلسفی غم انگیز تلخ . دور از هر حس عاطفی و عشقی و..
واغلب ، در هر مصرع ارکان متفاوت اند . یعنی: غالباً . از اختیار وزنی استفاده می شود
می دانیم .: که وزن های (فعلاتن 77ــ ـــ ) و ( مستفعلُ ــــ ــــ 77 ) و(فاعلاتُ ــــ7ـــ 7) و
(مفاعلن 7ـــ7 ـــ ) .با وزن ( مفعولن ــــ ـــ ــــ ) برابر است . مساوی سه هجای بلند .
وهمین استفاده از این اختیار است .که موسیقی شعر را . درهم می ریزد .
درعروض ، موسیقی . زمانی دست نمی خورد . که هجا ها ی ایقاعات متقارن باشند.
که سبب با سبب . .وتد با وتد و فاصله با فاصله قرینه بشود.
ولی وقتی . یک رکن مفعولن است یکی مفاعلن و یکی مستفعلُ یا فعلاتن . این تقارن را دیگر ، نداریم .
مرغی دیدم نشسته بر بارهء توس (ـــ ــــ ــــ/ ـــ 7ــــ7/ ـــ ـــ 77 / ـــ ..مفعولن /فاعلاتُ/مستفعلُ/ …)
درپیش نهاده ؛ کله ء کیکاووس ( ـــ ـــ 77/ ـــ 7ـــ 7/ ـــ ـــ ـــ / ــــ …مستفعلُ/ فاعلاتُ / مفعولن / …..)
جای رکن مفعولن برعکس هم قرار دارد . شما در رکن اول مصرع اول هجای بلند دارید .
در قرینه دو هجای کوتاه مسلم است که تغییر ایجاد می کند در لحن و بیان و موسیقی .
دیگر جایی نمی ماند ؛ برای موسیقی زیبا و آهنگ شور انگیز
البته که اختیار زبانی نیز مخدوش کننده موسیقی است . بخصوص چند باره اش .
توانا بود هرکه دانا بود… (7ـــ// ــــ )( 7 ــــ ــــ ) (7 ــــ ـــ ) (7 ـــ )
این مصرع سه فعولن داردو یک فعول .یعنی هرسه : (وتد + سبب) اند
زدانش ،دل پیر برنا بود . …( 7 ـــ ـــ ) درسته .. دل پیر …( 7 7 //ــــ ) 7 …ببینید دو ایراد دارد
. یکی وتد ، ندارد وسبب است . ما سبب را، می کشیمش ؛ تا وتد شود (77 « سبب» را 7ــــ « وتد» ) می کنیم .
و دوم اینکه ، مقایسه کنید با مصرع اول که همه هجا ها سالم ،و در خانه خود (رکن) قرار دارند
در دومی (ر ) از (پیر) می رود. به خانه یا رکن بعدی .(در ویراستن وزن گفته ایم )
پس ، این دو مصراع ، کاملاً یکسان و همآوا نیستند .
این دومورد داشت . زیاد تو ذوق نمی زند . ولی وقتی چندین هجای کوتاه را ، بلند می کنید .
چشمگیر می شود . (گوش ننواز ! !)
نیکوست رخت جفا نه نیکوست مکن … وان لایق دشمن است ؛ با دوست مکن
ـــ ــــ 7 /7 ــــ 7 ـــ /7 ــــ ــــ7/ 7ـــ ……ــــ ـــ 7/7 ــــ 7 ــــ/ 7 ــــ ـــ 7 /7 ــــ
مغعولُ /مفاعلن / فعو لان / فعل / .یا/ مفاعیلُ /
بحر رمل . از وزن های زیبایی برخوردار است . بخصوص محذوف مسدس یا مثمن اش .
از برت دامن کشان …. رفتم ؛ ای نامهربان !
از برت ، دا (فا/علا/تن / سبب + وتد + سبب ) من کشان (فا/ علا= لن ) …
وبعدی ..(رف /ت/م ای / نا /فاعلاتن )…مه/ر/ بان . فاعلن
تقارن سبب ها وتدها .مشهود است و موسیقی گوش نواز
وزن سالم ، سنگین می شود . و در هجای پایانی دست را ، تنگتر می کند .
ولی در محذوف ، جا باز است؛ برای کوتاه بلند کردن هجا(که لطمه به موسیقی نزند .فقط )
در بحر مضارع همه ارکان شکسته اند . نه فقط رکن آخر … می بینیم . متناسب است .
برای شعر غم انگیز . یا برعکس .
شعر بی وزن . از موسیقی هم ، برخوردار نیست . ودر خاطرها حک نمی شود .
و گوش نغمه شناس .آن را ، نمی پذیرد .
همانطور که شعر بی آهنگ و موسیقی . نه در خاطر می ماند . و نه ذهن ، مشغولش می شود .
در خاطراتمان نیز نداریم . مثَلی را بی وزن بی قافیه . بی سجع و یا ریتمیک . آنچه (در عالم است . در آدم ست)
موسیقی واژه ، را در واج آرایی ها ببینید . بسیار از واج ها در تکرار زیبایی می آفرینند
سجع ها ، دریایی از آهنگ ها یند.
......................................................................................
سی فراز،از استاد محمدحسن صباغ کلات:
اشاره به بعضی نکات مقاله زیبایی شناسی بخش 13 و 14
1- اختیارات شاعری . فقط تبصره ی حفظ زیبایی وزن و موسیقی اند . مانند : عینک = تبصره بینایی برای بهتر خواندن
2- بیش از دو سکون و یا متحرک ، خلاف موسیقی است . مانند : بیش از 4 رکنی هم خلاف آهنگ شریف یعنی : نوفه = خارج
3- بیشتر مواقع ، واژگان شروع شده با صداهای («ه» «ء» «ع» «ح» )در ترانه و محاوره ، مساوی (همزه ) فرض می شوند. ودرحرف ما قبل ادغام می شود .
چون ، اگر خط ، لاتین بود .بحث املاء قافیه هم منتفی بود. H = (« ها » + « حا» = تشدید )
4 – (« ت» و « ت») و ( «د» و « ت ») در واقع ، نمی افتند ؛ بلکه مشدد می شوند . پس وزن مخدوش نیست.
5 – در شعر می شود . واژهء پارسی اصیل را هم تشدید داد . مانند : چلّه . گلّه ، پرّه و بالعکس
6 – « یاء وقایه » در محاوره و ترانه ساقط است . وبه زیبایی موسیقی می انجامد. . مویش = موش ( اغلب به وزن زیباتری بدل می شود . مثل رمل سالم به مخبون و یا مخبون به مشکول
7 – اختیار شاعری وزن دوری بودن وزن را ، عوض نمی کند . اگر رمل سالم و مخبون دارید . همان مخبون حساب کنید . قشنگتر است
8 – وزن های متفق خم مانند مختلف الارکان ، زوج هم دوری اند چه سالم . و چه مزاحف .. اصل تقسیم بر دو ، بدون باقیمانده است
9 – استفاده از اختیار شاعری . به موسیقی لطمه می زند . مگر دوتایی و عین هم در دومصراع پیاپی باشد
10- چرا شعر نیمایی موسیقی زیبایی ندارد . مانند کلاسیک . به دلیل استفاده از اختیارات شاعری بیش از حد .(با هرمکث، یک بار استفاده می کند )
11- مانیفیست . های متعدد . دلیل بحران و در غایت ، بطلان اش هم هست. و شعر، بیشتر ، به غزل روی می کند . تا سپید .
12- ایجاد موج با تبلیغات . حرکات تبعی می سازد . و مستبدانه ،شخص مبتدی را ، پیرو خود می کند. مثالِ آب حوض راکد و سیب با نخ مرتبط…
13 – مانیفیست اغلب ، دابسمشی .است
14- نقد موقعیت نا مناسب، یا همان عدم مقتضای حال علم بیان ، با ردّ نوع ادبی ، منافات دارد . من در اصل مسأله حرفی ندارم . در زمانش دارم .
15 –باور نداشتن.نوع وسبک و طرز ادبی.مانع مطرحیت شاعریست مثل اکنون
16- مدرن : یعنی شکست سنن . ارزش ها . باور . ایمان . ادبیات و دین .
17 – پست مدرن . یعنی: تعدیل مدرن سر خورده . و دادن روح معنوی بر آن .
و اگر نمی آمد . مدرنیسم ، که از سنبولیسم امده بود . به سور رئالیسم . نهایتاً
اکسپرسیونیسم میکشید.هرچندکه اکنون خود پست مدرن در پی شه. در عمل،غالباً مدرنیته را،بکلی رها نمی کنند.یابرتر از مدرنیته حساب می کند
18 – تحول ، با پروژه ، مولود را ، ناقص می کند . باید ! پروسه اش طی شود
19 – موسیقی ، زیبایی است .و زیبایی شناسی ، فطری است . و انسان موسیقی فهم متولد می شود .تمرین ، تقویتش می کند
20 –پست مدرنی ها اغلب،بینابین مدرن و پست مدرنند. هیچ یک،ناب نیستند
21- جامعه ، شاعر را هدایت می کند . و شاعر ، در نهایت . جامعه را .(اولین رد یه ء پست مدرن ،به مدرنه که شما خلاف می اندیشید . )
22- غزل ، کم کم ، نو شده و می شود . و محبوب هم .. ولی سبک مدرن آن .که به سپید میل دارد ؛ مطرود است .زیرا ، سپید تصویر سازی را ،قادر نیست .و غزل ذاتاًتصویر ساز است .بخصوص با همراهی مثنوی و دوبیتی و روایتها
23 – شعر نو ، دنبالهء شعر کلاسیک است . با چراغ سبز نوع قالب مستزاد و پیش افتادن و عامه پسند شدن . قالب بحر طویل
24 – غرب به نیما آموخت . صورت خیال«تشخیص» را. جانشین . صورت خیال «استعاره» کند . که (ملکهء شهر شعر) نامیده بودم .
25- غرب ، موضع یا سوژه را ، که انسان و معنویاتش بود . و مشبه دراستدلال شعری . بود
.عوض کرد و. اشیاء سوژه شدند . و مشبه و انسان هم مشبه به.
26 –کلاسیک،به ترانه میل می کند.و ترانه،به محاوره ، و این، یعنی:
نئو کلاسیک.. به خاطر موسیقی شناس تر شدن عامه مردم جهان
27 – در پُست مُدرن . فُرم ، درغزل . زبان ، در غزل . صدا ها ، ( یک یاچند ) . روایی بودن ، در غزل . کلی گویی . نصیحت و.. متفاوت با کلاسیک است. نه که با هنجارشکنی و ایجاد تفاوت خودساز، طرز بسازیم .که مسخره می شویم.
28 – تشخیص وزن عروضی و رعایت اختیارات . و تا حدودی صناعات و قافیه ..یعنی : موسیقی شعر.. در هر نوع ادبی .از دوبیتی از اولین و تا سپید آخرین ها )
30 – بحران مخاطب . نباید خدشه به اصالت واردکند . مخاطب ، گاه ، تابع موج است.مرعوب شده منفعلانه با آن،راه میفتد.وموج، موجب و موجد دارد( غرض )
...............................................................................................