خط فارسی , شاهکار است / بهرام فره وشی :
آقای فره وشی لطفاً در خصوص «خط فارسی» کمی حرف بزنید. خط ما چه ایرادهایی دارد و چه مزایایی و آیا خط ما در وقت آموختن برای نوسوادان و کودکان با خط لاتین فرقی دارد؟
خط ما یکی از خطهای خوب جهان است و اگر به این خط فقط چند نشانه افزوده شود که برخی از مشکلها را از میان بردارد دیگر کم و کاستی در آن وجود ندارد و آنچه را که برخی کم و کاست میپندارند اتفاقاً چیزی جز کمال خط نیست. یکی از آن موارد مشکل نبودن سه «وایل» در درون خط است و این را با نداشتن سه «وایل» نباید اشتباه کرد. در خط ما نشانههای پیش و زیر و زبر وجود دارد ولی این نشانهها در میان خط نیست بلکه در بالا و پایین آنست و اگر بخواهیم به کودکان خود خط را با همه «وایلهای» آن بیاموزیم، خط ما کمبودی از این جهت ندارد.
کودک باید بداند که این علامات هم جزو حرف است و این حرف مثل همه حرفها بعد از حرف دیگر قرار میگیرد و کرسی آن دنباله حرف پیشین است. این نکته دقیقی است و برای آموزش بسیار حائز اهمیت ـ که زبر بعد از حرف قرار گیرد نه بر فراز حرف زیرا وقتی بر فراز حرف قرار گرفت یک نشان اضافی برای حرف پیشین میشود در صورتی که اگر بعد از حرف قرار گیرد خودش هویت صوتی خاصی کسب میکند و به صورت یک «وایل» مستقل تلقی میگردد. پس میبینید که در هر حال خط ما برای نوسوادان و کودکان با خط لاتین هیچ فرقی ندارد و حالا اگر ما تنبلی میکنیم و سستی و کاهلی ـ و این سه نشانه زیر، زبر و پیش را در کتابهای کودکان نمیگذاریم، این دیگر به هیچ وجه تقصیر خط نیست، تقصیر از ماست. درست مثل اینست که بخواهیم «برادر» را به خط لاتین بنویسیم و بهجای «BARADAR» بنویسیم «BRAR» چطور است که این اهمال را در خط لاتین جایز نمیبینیم ولی در خط خودمان جایز میشماریم؟
پس شما معتقید هستید که گذاشتن «اعراب» بر روی کلمات را باید رعایت کرد تا هویت کلمات آشکار شود و همه مشکلات خط فارسی از میان برود؟
ما در نوشتن رعایت اعراب کلمات را نمیکنیم برای آن است که یک کودک ایرانی پس از آنکه خواندن و نوشتن را آموخت دیگر نیازی به گذاشتن اعراب روی کلمات احساس نمیکند و این اعرابگذاری را کاری بیهوده میداند. نگذاشتن اعراب بروی حرفها به خاطر کمال خط ماست زیرا خط فارسی که خوشبختانه تابع روش «چهارگوشگرایی» نشده است، هویت کلمهها را به طرز بارز و آشکاری روشن میسازد.
ممکن است در خصوص «چهارگوشگرایی» در خط بیشتر توضیح بدهید؟
«چهارگوشگرایی» در خط، شیوهای است که در خط لاتینی نو با تقلید از خط عبری ایجاد شده و رفتهرفته الفبای لاتینی بنا بر تمایلات مذهبی به شیوه «مربعنویسی» درآمده است. در این شیوه سعی میشود که شکل همه حروف به صورت دایره یا خط راست زاویهدار درآید و این از خصوصیات دورههای نخستین خطنویسی در تمدن بشری است و حاصل دورانی است که نوشتن به صورت ضربه زدن بر گل پدید میآمد.
در این نوع خطها که فرانسویان به آن روش «مربع» میگویند و من آن را «چهارگوشگرایی» مینامم، حرفها بیشتر به یکدیگر شبیه میشوند. دوره تکامل و انحطاط این نوع خط در خط گوئیک است که چون خواندن آن دچار اشکال شد جای خود را به خط معمولی لاتین داد. اما خط لاتینی کتابی هم چون تا اندازهای به روش چهارگوش گراییده هویت کلمهای خود را از دست داده و فقط هویت حرفی آن باقی مانده است. یعنی در یک سطر لاتین کلمه شکل خاص ندارد و فقط حرفهای داخل کلمه شکل ویژه خود را نگه داشتهاند. یک کلمه لاتین مخصوصاً وقتی از فاصله دورتری به آن نگاه شود، یک شکل مستطیل را مینمایاند و فقط این مستطیلها از نظر درازا با هم فرق دارند. یعنی هویت کلمه یک هویت کمی است و مستطیلها برای اینکه کلمه دیگری را بنمایانند از نظر طول بزرگتر و کوچکتر میشوند. و به همین جهت خود کلمه به طور کلی نمیتواند معنای مشخصی را در ذهن بیدار کند، بلکه باید بدون دریافت مقصود درون کلمه را شکاف و آن را از نظر آوایی تجزیه کرد و به تلفظ معینی رسید تا از آن تلفظ معنایی در ذهن ظاهر شود. این عیب بزرگ خطهای لاتینی است و این عیب، در خط لاتینی تحریری کمتر است. برخی از دانشمندان از نظر روانشناسی خط برآنند که خطهای «هیروگلیفی» و همانند آن مانند مصری کهن یا ژاپونی و چینی در هنگام خواندن سهولت بیشتری دارند، یعنی یک واسطه صوتی بین ذهن و نوشته قرار ندارد.
آقای فرهوشی، خط ما به نظر شما یک خط پیشرفته است؟
بله. خط ما عالی و پیشرفته است و از نظری که گفتم شاهکاری بزرگ به وجود آورده است و میتوان آن را تجزیه کرد و ویژگیهای خط شکلنگاری را هم دارد و هر کلمه با نقطهها و سرکشها و شکل معین و مشخصی که به خود میگیرد، نمودار شکل یک اندیشه است و هیچ شکی نیست که این نوع خط هنگامی که آموخته شود بسیار آسانتر و زودتر از خط فونتیکی لاتین خوانده و نوشته میشود.
لطفاً در خصوص ریشه خط فارسی حرف بزنید و اینکه آیا پیش از اسلام خط زبان فارسی چنین بوده که اکنون هست، یا نه؟
پیش از اسلام خط ایرانی به همین شیوه بود که امروز هست. اما از همان دوران گذشته هم همواره مشکلاتی در کار بوده و این مشکلات برای خواندن واژههای نامأنوسی به وجود میآمده که کمتر در زبان مردم جاری بوده است و جای آنها باید در واژهنامهها و فرهنگها باشد. در دوران کهن برای خواندن و نوشتن متون فراموش شده کهن خط اوستایی را اختراع کرده بودند که بتواند حتی کوتاه و بلندی واژهها را برساند، زیرا در دوران اشکانی و ساسانی زبان اوستایی فراموش شده بود.
خط فارسی مزایای بسیاری دارد. یکی از مزایا این است که کلمهها کوتاهتر نوشته میشود. به طوری که اگر یک صفحه مطلب فارسی را بخواهیم به خط لاتینی بنویسیم تقریباً یک صفحه و نیم جای میگیرد. در نتیجه خط ما طوری است که در مقایسه با کتابهایی که با حروف لاتین در دنیا چاپ میشوند یک سوم تا یک چهارم صفحه صرفهجویی در مصرف کاغذ در بردارد. از این رو حروفچینی یک کتاب خرج کمتری در بردارد و کتاب هم زودتر از چاپ خارج میشود و این صرفهجویی را وقتی به یک مقیاس کشوری در نظر بگیریم میبینیم که از نظر فرهنگی حائز کمال اهمیت است.
صرفهجویی دیگری که در خط ما مطرح است و میتوان آن را «اقتصاد مغزی» نامید این است که یک نفر در خواندن و نوشتن این خط به همان مقیاس «یک چهارم ـ یک سوم» کمتری کوشش ذهنی به کار میبرد. تحلیل کردن اجزاء صوتی کلمه گرچه به ظاهر زحمتی برای خواننده ندارد ولی در حقیقت متضمن کوشش ذهنی خواننده برای هر کلمه است و در این کوشش ذهنی مقداری نیروی چشم و مغز به کار میرود و در خط ما چون کلمات شکل معینی دارند تحلیل صوتی انجام نمیگیرد و به همین نسبت به فکر و ذهن خواننده و نویسنده کوشش کمتری تحمیل میشود.
- ۰۰/۰۸/۱۷