🔰🔰🔰 ...................................... 💦 شادان شهرو بختیاری💦 ...................................... shadanblog74@gmail.com ......................................✍️ نقاشی ها و عکس هایی که در بالای اشعار استفاده شده از فضای نت ذخیره و با تصاویر دیگر تلفیق شده اند . 💦 .....................................
«... و چه مجازات سنگین تری از تصور این استدلال در ذهن معلم برای شاگردانش»
سلام و عرض ادب و احترام استاد گرامیم
بله برای یک معلم هدفمند و مسئول، این تصور مجازات است و مجازات سختی است، ولی در مقابل یک شاگرد با همین تصور است (شاگرد بودن) که باید خود، کار و ظرفیتش را ارتقا دهد چرا که میخواهد و باید بخواهد که بیشتر و بیشتر بداند مقام و احترام و حفظ این سمت شاگردی برای معلم، همواره باقی خواهد بود حتی اگر معلمش از این مجازات روزی رهایی یابد.
با احترام و سپاس از پست زیبا و انگیزشی تان
پاسخ:
با درود بیکران
بله ،نگاه شاگرد به استاد هم می تواند از زاویه ی خاص نگرشی که شاگرد به استادش دارد پیروی کند ، مثلن از زاویه ی احترام و پاسداشت و زحمتی که استاد در آموزش برای شاگردانش کشیده است .
ولی نیچه ، (در اینجا ) از زاویه ی انتظاراتی که یک استاد در قبال آموزش فن یا دانش به شاگردانش دارد طرح موضوع می کند، استادی که انتظار دارد شاگردانش نه تنها در فن و دانشی که آموخته اند باید در آن به استادی برسند بلکه آن فن یا آن دانش را ارتقاء هم بدهند ، نه اینکه در ذهن خودشان سدی بنام استاد در برابر پیشرفت و ترقی خودشان بسازند . البته یک استاد بمعنای واقعی خود شاگردش را رها نمی کند . ولی میکوشد فرصت اندیشدن و استقلال فکری را خارج از دانش سیستماتیک که بر حفظ کردن استوار است در ذهن شاگردان با روحیه ی جستوگرانه نهادینه کند .زیرا از درون یک سیستم نمی توان معایب آن سیستم را بخوبی درک و شناسایی کرد و لازم هست که گاه از بیرون سیستم نظاره گر سیستم شد . بیرون آمدن از یک سیستم نیازمند معتاد نشدن به آن سیستم هست . اینجاست که میگوید سنگین ترین مجازات برای یک استاد ، این است که شاگردانش همواره در حد همان شاگردبودن باقی بمانند ، مثلن ما از نیما و شاملو و تمام جریانات ادبی معاصر ، خیلی چیزها را آموخته ایم ولی همانطور که خود نیما در آثارش بارها گوشزد کرده نباید در او (نیما ) در همان سیستمی که او استارت آنرا زده خودمان را حبس کنیم و متوقف بشیویم و یا اینکه از شاملو و براهنی و احمدی نباید در برابر خودمان سد بسازیم ، خود نیما از آیندگان میخواهد که نقاط قوت و ضعف نظریات او را شناسایی کنند و راهی که او آغازگرش بوده است را ادامه دهند و این زمانی محقق می شود که هم بر آن سیستم اولیه اشراف داشته باشیم و هم بدون اینکه معتاد به آن بشویم این توان را داشته باشیم که خارج از آن سیستم بتوانیم به آن نگاه بیندازیم . ، یعنی باید فضای دیدمان را از نیما کاملتر و وسیع تر کنیم ، و بارها این دانش و این فن باید پوست بیندازد تا به کمال خودش برسد و در اوج کمال خودش بتواند بسترساز جریان تازه تری را فراهم نماید ، چرا که هیچ جریان ادبی ای همیشگی نبوده و نیست و با پوست اندازی زمانه و تغییر نسل ها , نگرش ها هم تغییر می کند . و هر تغییری متناسب با زمان خودش نیازمند بسترسازی مواق با آن خواهد بود .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
«... و چه مجازات سنگین تری از تصور این استدلال در ذهن معلم برای شاگردانش»
سلام و عرض ادب و احترام استاد گرامیم
بله برای یک معلم هدفمند و مسئول، این تصور مجازات است و مجازات سختی است، ولی در مقابل یک شاگرد با همین تصور است (شاگرد بودن) که باید خود، کار و ظرفیتش را ارتقا دهد چرا که میخواهد و باید بخواهد که بیشتر و بیشتر بداند
مقام و احترام و حفظ این سمت شاگردی برای معلم، همواره باقی خواهد بود حتی اگر معلمش از این مجازات روزی رهایی یابد.
با احترام و سپاس از پست زیبا و انگیزشی تان