کبکی میانِ حنجره ام گیر کرده است / نیمایی / شادان شهرو :

این « حرص کُهنه » چیست مَرا پیر کرده است 
این « رفته دل » کُجاست؟ چرا دیر کرده است!!

تا حرص کُهنه ام - رَجَز اَشکبوس - خواند...
کبکم خروس خواند

شاید که از مرحله ها پَرت بوده است،...
آنکس که گفت : عُمر بشر تا چهل ، خوشی ست.
این عُمرِ قد کشیده ی من از چهل گذشت ...
گُلبانگ این خروس نه از روی دلخوشی ست.
« کبکی » میان حنجره ام گیر کرده است.
.
.
.

شادان شهرو / ۹۵/ ملارد