شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

چرا شعر نیمایی مورد غفلت قرار گرفته است ؟

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۴۲ ق.ظ


لودینگ

شادان شهرو/ آنچه باعث عدم استقبال از شعر نیمایی شده است را باید در عدم شناخت شاعران ما از ساختار شعرنیمایی  جستجو کرد . وگرنه علاقمند به شعر نیمایی کم نیست  , دغدغه ی علاقمندان به شعر نیمایی این است که اصول و قواعد نظام مندی که بتواند مبنای آموزش شعر نیمایی واقع شود را در اختیار ندارند . آن چهار اصلی که نیما یوشیج , سنگ بنای شعر نیمایی را بر ساختار آنها گذاشته است بصورت کُلی گویی بیان شده اند. متاسفانه در این چند دهه , ما نیامده ایم تا ریز جزئیات هر اصل را استخراج کنیم و در اختیار علاقمندان به شعر نیمایی قرار دهیم . خود نیما یوشیج هم این مهم را انجام نداده است . ولی طبق متن  یکی از نامه هایش گویا  این قصد را داشته است که به این مهم بپردازد ولی مرگ نا به هنگامش او را از این مهم باز داشت . علاقمند به شعر نیمایی باید بداند که واحد شعری در شعر نیمایی چیست ؟ و آیا این واحد شعری با واحد شعری در شعر کلاسیک تفاوتی دارد یا ندارد ؟ اگر دارد این تفاوت ها در چیست ؟ دوست دارد بداند که کدام عامل باعث تنوع بندها در شعر نیمایی شُده است . دوست دارد بداند چرا بندها متنوع اند ؟ دوست دارد بداند کجا باید مصراع ها تمام گردند ؟ دوست دارد که بداند آیا قافیه در شعر نیمایی جای مشخصی دارد یا ندارد ؟ اگر جای مشخص دارد این جای مشخص را با در نظر گرفتن چه چیز اعمال کُند ؟ او از عروض نیمایی چیزی نمیداند و خود عروض نیمایی هنوز نیازمند بسط و توسعه است . و بعد از نیما هیچکس این مهم را انجام نداده است , بخصوص در استخراج  گوشه های گریز وزنی و دوربرگردانهای وزنی  /  و صدها پرسش ریز و درشت دیگر که علاقمند به شعر نیمایی به خاطر پاسخ شفاف نیافتن برای هر کدام از آنها , علاقمندی اش به یاس مُبدل شُده و به سمت کلاسیک  یا نثرسروده های بی وزن کشیده می شود . باید به او حق داد , زیرا هیچ مرجع معتبری  برای اینکه او این اصول و قواعد را با مراجعه  کردن به آنها  بیاموزد نمی یابد . او مشتاقانه جستجو می کند .  ولی نه منبع معتبری پیدا می کند و نه  کسی به پرسشهای او پاسخ میدهد .  فضای مجازی هم  پُر شده است از کلی گویی ها و تکرار آن کلی گویی ها . کلی گویی دردی از او دوا نمی کند . او  بدنبال جزئیات است . علاقمند به شعر نیمایی هست . متاسفانه , چشمه ای که این ذوق های تشنه را سیراب کند وجود ندارد .


  • ۹۸/۱۲/۲۲
  • شادان شهرو بختیاری

مطالبی در مورد ( شعر و شاعری ) کلیک کنید

نظرات (۱)

  • سپیده طالبی
  • سلام و عرض ادب و احترام

    جناب استاد شهرو گرانمهر

     

    بسیار عالی و دقیق به پرسشها و علامت سوال هایی که در ذهن یک نیمایی سرا وجود دارد اشاره فرمودید . امیدوارم در نزدیک ترین زمان ممکن با وجود اساتیدی توانا و مسلط بر این قالب شعری چون شما ، جامعه دوستداران این نوع از سرایش به پاسخهای خود دست یابند.

     

    سپاس و 

    پدرام باشید

    پاسخ:
    درود بر شما خانم طالبی گرانمهر

    .
    خوشبختانه تعداد آنهایی که دغدغه شعر نیمایی رو دارند کم نیست .  همانطور که جناب مرتضی امیری اسفندقه هم فرمودند و درست هم فرموده اند "  گرایشمندی به سمت نثرسروده های سپید به خاطر  نبودن درک درست از شعر نیمایی بود " یعنی درک درستی از شعر نیمایی در میان جامعه ادبی وجود نداشت .  جناب شاپور جورکش هم با نقل قولی که از فریدون توللی کرده اند که ایشان گفته بودند (  کاغذ و مداد بردم و رفتم گفتم آقاى نیما، خلاصه‌ى مطلبت را بگو، شعر نو چى مى‌خواهد بگوید؟ مى‌گفت هزارتا بازى درآورد تا این حرفها را نزند. فکر کرده بود من آمده‌ام اینها را بدزدم و توى انگلستان چاپ کنم.») و این نشان میدهد که خود نیما هم خیلی چیزهارو بروز نمیداد . اگرچه طبق یکی از نامه هایش به بستگانش میگوید نامه هایش را نگه دارند تا بعد توضیحات بیشتری بدهد .  این قصد را داشته که شفاف تر تئوری هایش را بیان کند . ولی متاسفانه عمرش بدنیا نبود و دچار ذات الریه شد و درگذشت . به هر حال , با درگذشت او , کارش ناتمام ماند . و جریان شعرسپید با ظهور شاملو  و حذف موسیقی بیرونی ( وزن )  با اینکه خود شاملو معتقد به شعر نامیدن سپید نیست .  و آنرا به عنوان یک گونه ی ادبی معرفی می کند که بین نثر و شعر قرار دارد . نه نثر است و نه شعر . حالا بماند که پیروان او کاسه ی داغ تر از آش می شوند و بر شعر نامیدنش پافشاری می کنند . با اینکه شاملو در جایی دیگر  در یک فایل تصویری وقتی نثرسروده ی مسیح مصلوب را میخواند در ابتدای آن به صراحت میگوید که اینها شعر نیستند . . اگر این فایل تصویری را پیدا کردم حتمن در وبلاگم خواهم گذاشت . 
    استاد شفیعی کدکنی که با نگاه آکادمیک به ادبیات نگاه میکند .  حرف کاملن بجایی زده اند . آنجا که میگویند (( در یک کلام «عطا»ی او همین هوای تازه و فضای فرنگی برای شعرِ فارسی است و «لقا»ی او هم سترون کردن یک نسل از راهِ حذفِ موسیقی از شعر و بدتر از آن «تَک‌الگویه» کردنِ فرهنگِ شعری جوانان. بدترین بدبختی برای هنرمند یک الگویه بودن است. حتی اگر‌ آن الگو حافظ باشد یا شکسپیر))

    در نگاه من هم , شاملو فقط بنیانگذار یک گونه ی ادبی ست . یک گونه ی ادبی که جایگاه آن  بین نثر و شعر
    , در ادبیات فارسی ست . و به هیچ وجه در طبقه بندی شعر قرار نمی گیرد .  تعبیری که شاملو برای سپید بکار می برد هم تعبیر درستی ست . آنجا که سپید را خواهرخوانده شعر معرفی می کند . نسبت خواهرخواندگی معلوم است . یعنی هیچ نسبت نسبی با شعر ندارد . یعنی یک گونه ی ادبی مجزاست . 

    ولی حکایت شعر نیمایی با سپید خیلی فرق دارد . نیمایی در امتداد شعر کلاسیک هست . صورت ارتقا یافته ی کلاسیک است . از گوشت و خون کلاسیک است .  یعنی تا این لحظه آخرین تحولی که در شعر فارسی روی داده , همین ( نیمایی ست )  و این جریان نیمایی هنوز هم کاملن محقق نشده . فعلن طفلی بیش نیست .  هنوز به دوران بلوغ خودش نرسیده است . مشکل امروز جامعه ادبی ایران به قول جناب اسفندقه همان نداشتن درک درست از نیمایی ست . 

    جناب اسفندقه باز هم درست فرموده اند که ( باید یکی بیاید و آنچه از شعر نیمایی محقق نشده را محقق کند ) 
    حالا شاید بپرسید که چه چیزی باید محقق بشود ؟؟ 
    یکی همان ( فرم شناسی ساختاری نیمایی ست ) و آن دیگری ( عروض نیمایی ست ) 

    ما هنوز , عروض مدون نیمایی نداریم . 
    در این عروض , باید تعداد بحرها مشخص بشوند .
    باید گوشه های گریز وزنی مشخص بشوند .
    باید دوربرگردانهای وزنی مشخص بشوند .
    باید اختیارات وزنی متناسب با نیمایی مشخص بشوند .

    و مهمتر از عروض . فرمشناسی نیمایی ست .
    تا دانش فرم شناسی نیمایی نباشد . شما با عروض میخواهید چکار کنید ؟؟
    مگرنه اینکه عروض باید در یک فرمی بخدمت گرفته شود ؟
    بدون دانش فرمی , دانش عروضی به درد نمیخورد . 
    اینها دو روی یک سکه هستند . 
    یعنی باید هم  شعر نیمایی را بر اساس فرم بشناسیم و هم عروض نیمایی را متناسب با آن فرم ها و آن چشم اندازهای بدیعی که نیمایوشیج ترسیم کرده اند تدوین کنیم  و بکار ببندیم. 

    همانطور که اشاره کرده ام برای شعر نیمایی با اینکه به حاشیه رانده شده است . افراد دلسوز و دغدغه مند کم نداریم .  ولی دلسوزی و داشتن دغدغه کاری از پیش نمی برد . باید آستین ها را بالا زد و اصول و قواعد حاکم بر شعر نیمایی را استخراج کرد . که این مهم همانطور که در جریان هستید دارد اتفاق می افتد و بدون شک در آینده ی نچندان دور نه تنها مشکل فرم شناسی شعر نیمایی را نخواهیم داشت بلکه علاقمندان به شعر نیمایی یک مرجع برای آموزش شعر نیمایی در اختیار خواهند داشت .  و بدون شک , شما هم در این رنسانس به اندازه ی خودتان سهم ایفا خواهید کرد . عروض نیمایی هم با طبقه بندی وزنی متناسب با نیمایی و استخراج گوشه های گریز وزنی و همچنین دوربرگردانهای وزنی  مشکلش حل خواهد شد . که این کار نیازمند نمونه سرایی عملی برای اجرایی کردن گریز از وزن و  ایجاد چندصدایی در شعر نیمایی ست .


     



    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/