ادبیات ایران پیش از اسلام :
ادبیات فارسی قبل از اسلام :
مجموعه فعّالیتهاى ادبى ایرانیان باستان که به دو صورت شفاهى و مکتوب و به تمامى زبانهاى ایرانى است. بخشى از آنها دولتى است، مانند سنگنوشتههاى شاهان و نوشتههاى روى سکّهها و بخشى دیگر، مبتنى بر داستانهاى ملّى، افسانهها و بعضى از آداب و رسوم اجتماعى است و پیکرة اصلى ادبیات شفاهى غیردینى پیش از اسلام را تشکیل مىدهد. امّا بیشتر آثارى که از این دوران به صورت مکتوب بر جاى مانده با دستگاههاى دینى زردشتى، بودایى، مانوى و مسیحى مرتبط است و بدنه اصلى ادبیات دینى ایران پیش از اسلام را مىسازد. در ایران پیش از اسلام، آثار دینى و ادبى معمولاً به کتابت درنمىآمده و بیشتر به صورت روایى، سینه به سینه، منتقل و حفظ مىشده است. مثلاً کتاب اوستا ، پس از سدهها انتقال شفاهى، سرانجام در دورة ساسانى به کتابت درآمد .
پایبندى ایرانیان به حفظ سنّت ادبیات شفاهى و نیز جنگها و تعصّبات دینى و فرهنگى و تغییر خطّ و زبان و بسیارى عوامل دیگر موجب نابودى گنجینه ادبى پرارزش ایران پیش از اسلام شده است. از اینرو، آنچه از زبانهاى مختلف ایرانى به صورت مکتوب باقى مانده در برابر حجم گستردة ادبیات ایران باستان بسیار ناچیز است.
زبانهاى ایرانى شاخه اى از زبان فرضى هند و ایرانى اند که از قدیمترین روزگاران تاکنون درون مرزهاى ایران یا بیرون آن متداول بودهاند و زبانها و گویشهایى را شامل مىشوند که از نظر ویژگیهاى زبانى وجوه مشترک دارند. از زبانهاى ایرانى، در طى تاریخى دراز، اسنادى در دست است که چگونگى تحوّل آنها را نشان مىدهد. تاریخ این تحوّل را مىتوان به سه دوره اصلى بخش کرد:
1. دوره باستان
2. دوره میانه
3. دوره جدید
از زبانهاى ایرانى دوره باستان، که از قدیم ترین زمان تا انقراض شاهنشاهى هخامنشى (330 ق م) در گستره بسیار پهناورى رواج داشته است، چهار زبان مادى، سکایى، فارسى باستان و اوستایى را مى شناسیم. در مآخذ باستانى اشاراتى به ادبیات شفاهى این چهار زبان شده است، ولى تنها از دو زبان اوستایى و فارسى باستان آثار ادبى مکتوبى برجاى مانده است.
از زبانهاى ایرانى دوره میانه، که پس از فروپاشى شاهنشاهى هخامنشى تا انقراض حکومت ساسانیان (651 م) و آغاز دورة اسلامى در مناطق مختلف متداول بوده، آثار ادبى عمدهاى در دست است. زبانهاى این دوره از نظر ویژگیهاى زبانى به دو گروه غربى (شامل زبانهاى پارتى یا پهلوى اشکانى و فارسىمیانه یا پهلوى ساسانى) و شرقى (شامل زبانهاى سغدى ، خوارزمى، سکایى و بلخى ) بخش مىشوند.
مانى و پیروان او، برخلاف سنّت ایرانى انتقال شفاهى آثار ادبى، به نگارش آثار خود بسیار اهمّیت مىدادند. از اینرو از آنها آثار ادبى ارزشمندى به زبانهاى ایرانى (فارسى میانه، پهلوى اشکانى و سغدى) برجاى مانده است.
1. دوره باستان :
الف. ادبیات مادى
از زبان مادى، زبان قوم آریایى ماد، که در غرب و شمال غرب ایران رایج بوده اثر مکتوبى در دست نیست (گرشویچ، «ادبیات کهن ایران»، بند 2 )، امّا در نوشتههاى مورّخان یونانى مانند کتسیاس ، هرودت و دینون به داستانهاى عشقى و حماسى مادى و اشعار این دوره اشاره شده است. مثلاً داستان غنایى زَرْیادْرِس و اوداتیس را مىتوان نام برد که در مآخذ متعدّدى دیده مىشود و به نظر بویس («زریادرس و زریر»، ص 477-463 ) داراى اصل مادى است و بعدها در شاهنامه فردوسى به صورت داستان «گشتاسب و کتایون» بازتاب یافته است. داستانهاى حماسى مادى، یا داستانهاى مربوط به کوروش، شاه هخامنشى، از دیگر آثار ادبى مادى است (گرشویچ، همانجا)
ب. ادبیات سکایى
از زبان سکاها، که طوایفى ایرانى بودند و در دو سوى دریاى خزر، دشتهاى جنوب روسیه و ماوراءالنّهر مىزیستند، اثر مکتوبى برجاى نمانده است (همان، بند 3 ). هرودت از افسانههایى مربوط به اصل و منشأ سکاها و نیز از داستانهایى به زبان سکایى دربارة اَریمَسْپى یک چشم و گریفین هاى محافظ طلا نام مىبرد (هرودوت، ج 2 ، ص. -203 205 .، 227 ). گرشویچ (همان، بند 4 ) احتمال مى دهد که داستان رستم ، قهرمان نامى شاهنامه ، که فقط در منابع سغدى و فارسى شناخته است، از داستانهاى حماسى سکایى باشد. داستانهاى حماسى زبان آسى، از زبانهاى ایرانى شرقى جدید، و میراث ادبى درخور توجّه این زبان که تا آغاز سدة نوزدهم م سینه به سینه روایت و حفظ مىشده است، احتمالاً بازتاب بخشى از بُنمایههاى ادبیات شفاهى سکایى باستان است.
ج. ادبیات فارسى باستان
زبان فارسى باستان، نیاى زبان فارسى امروزى، زبان قوم پارس بوده است که در دورة هخامنشیان (550ـ330 ق.م) بدان تکلّم مىشده است. تنها آثار مکتوب زبان فارسى باستان کتیبههاى برخى از شاهان هخامنشى به خطّ میخى است که علاوه بر سنگ، بر الواح زرّین و سیمین، سنگ وزنه، مُهر و ظرف برجاى مانده و کتابت آنها همزمان با تألیف آنهاست.
مهمترین کتیبههایى که به زبان فارسى باستان نگاشته شده است (براى آگاهى از متن کتیبهها، نک: کنت، ص. 156-116 ) عبارت است از: کتیبههاى داریوش در بیستون (مهمترین و مفصّلترین کتیبة داریوش به سه زبان فارسى باستان، اَکَّدى و ایلامى)، فارس (تخت جمشید و نقش رستم)، سوئز و الوند و کتیبههاى خشیارشا در تخت جمشید (که از آن میان سنگ نوشتة سه زبانه مشهور به دَیوَه از مهمترین کتیبه هاى این زبان است)، و الوند .
آنچه در این سنگْنوشته ها آمده مربوط به سیاست و حکومت است. هر متنى که به نام داریوش اوّل نوشته شده شامل مقدّمه، بخش اصلى و مؤخّره است و سنگْ نوشتههاى جانشینان او، جدا از کتیبة دَیوَة خشیارشا (که اندک تقلیدى از عبارت بندیهاى نوشتههاى داریوش در آنها دیده نمىشود و حکایت از تسلّط کافى نویسنده بر نوشتن دارد)، تکرار عبارات پیشین داریوش است. طرح اصلى کتیبهها به طور کلّى و با اندکى تفاوت (بسته به مراد نویسنده) به صورت زیر است:
ستایش اَهورَمزدا ؛
معرّفى شاه ؛
نام سرزمینهاى خراجگزار یا یاد کردن ساختن بنا ؛
ذکر فرو نشاندن شورشها ؛
دعا یا اندرز به شاهان آینده، همراه با شکرگزارى از اهورَمزدا .
کوشش داریوش براى تبدیل زبان فارسى باستان به زبانى ادبى هرگز به نتیجه نرسید. او، در سنگْنوشتهها، با لحنى به دور از مبالغه، با دقّت بیان، سادگى واژهها و کوتاهى جملات، یکنواختى زبان آنها را جبران مىکند.
این نوشتهها طبعاً عارى از تخیلات ادبى و صُوَر خیال است و، بهرغم ارزش آنها از نظر تاریخى و زبانشناختى، فاقد اهمّیت ادبى است (گرشویچ، همان، بند 15-5 ؛ تفضّلى، ص 23ـ31؛ زرشناس، زبان و ادبیات ایران باستان ، ص 15ـ21).
بنابر گزارش نویسندگان یونانى، ادبیاتِ حماسى زبان فارسى باستان نیز احتمالاً به صورت شفاهى وجود داشته است (همو، میراث ادبى شفاهى در ایران باستان ، ص 25ـ36). افسانة زوپیر ، یا برخى روایات مربوط به کوروش و داستانهاى مربوط به بردیاى دروغین، از آن جمله است (کریستنسن، کارنامة شاهان ، ص 82 ، 87ـ88).
د. ادبیات اوستایى
زبان اوستایى که در ایرانویج ، سرزمینى از نواحى شرق ایران (احتمالاً خوارزم، یا مرو و یا بلخ)، بدان سخن مىگفتهاند , زبانى است که کتاب دینى زردشتیان، اوستا ، بدان نوشته شده است. از این زبان جز کتاب اوستا و آثار وابسته به آن اثر دیگرى برجاى نمانده است. قدیمترین آثار این زبان به سدههاى دهم.- هشتم ق.م تعلّق دارد، امّا به سبب اهمّیت سنّت شفاهى، کتاب اوستا تا سدة چهارم.م مکتوب و مدوّن نشده بود. در این تاریخ، مقارن پادشاهى شاپور ساسانى (309ـ379 م) (کلنز، همانجا)، و پس از رسمیت یافتن دین زردشتى، این مجموعه با خطّى مخصوص به نام «دیندبیرى» (=.خطّ دینى)، که به همین منظور از روى خطّ فارسى میانة کتابى و خطّ پهلوى زبورى ابداع شده بود، با تلفّظ موبدان اواخر دورة ساسانى به کتابت درآمد .
اوستا یى که امروز در دست است و به صورت دست نوشته از 1278م به بعد استنساخ شده است , در حدود یک سوم یا یک چهارم اوستاى دورة ساسانى است. اوستا ى مکتوب روزگار ساسانیان، بنابر کتاب دینکرد (کتاب 8 ، فصل 1 ، بند 17-7 ) در 21 نَسْک (=.باب) تدوین شده بود. این کتاب تألیف عظیمى بود، دربر دارندة مطالبى دربارة ـ پیدایش جهان و رستاخیز، نجوم و پزشکى، زندگى زردشت و تاریخ انسان، حماسهها و اسطورههاى کهن و مجموعهاى از دانستنیهاى گوناگون. ـ همة اوستا از نظر زبان یکدست نیست. این تفاوت را مىتوان ناشى از اختلاف گویشى یا قدمت بعضى از بخشهاى آن دانست.
متنهاى اوستایى را براساس قدمت زبانى و ویژگیهاى دستورى و زبانشناختى و نیز از دیدگاه آموزههاى بنیادى و محتواى مذهبى مىتوان به دو دستة اوستا ى گاهانى و اوستا ى متأخّر بخش کرد:
1. اوستا ى گاهانى.. متنهاى گاهانى، که در حدود یک ششم از اوستا ى موجود را دربر مىگیرد، تنها مأخذ معتبر درخصوص زندگى زردشت است و در مجموع آموزة خالص بنیانگذار آن را باز مىنماید. اوستا ى گاهانى شامل این بخشهاست:
الف. گاهان ( گاتها یا گاثاها ) قدیمترین بخش اوستا ظاهراً سرودة خود زردشت مشتمل بر هفده سرود است که در اوستا ى کنونى جزئى از یسنا ست. اشعار گاهان هجایى است و از نظر ساختمانى با اشعار ودایى مشابهت دارد. متأسّفانه ناآشنایى کامل با اندیشههاى زردشت (مانند رابطة خاصّ انسان و داناى همه چیز)، مشکلات دستورى (صرفى و نحوى)، ابهامات واژگانى و پیچیدگى زبان شعر موجب شده است که اوستاشناسان در فهم و ترجمة گاهان با دشوارى مواجه شوند. ترجمه گاهان به زبان فارسى میانه (=.پهلوى) نیز کمک چندانى به فهم بهتر آن نمىکند. به نظر گرشویچ ، به رغم این دشواریهاى زبانى، عقاید رفیع و والاى زردشت از میان این اشعار غنایى دینى،که براى بیان اندیشههاى روشن و انسانى و تحوّلى در اندیشه، در قالبى زیبا و لطیف سروده شده، مشهود است. گاهان را به پنج «گاه» (=.بخش) تقسیم کردهاند و هر «گاه» داراى فصلهایى به نام «ها » است.
ب. «یسنهاى هفتها».. این بخش، که به نثر است و پس از گاهان قدیمترین بخش اوستا را شامل مىشود، «یسْنهاى هَپْتَنگهایتى » یا «یسْنهاى هفت فصل» نیز نامیده مىشود و مشتمل بر یسْنْهاى 35 تا 41 است.
ج. دعاهاى یسن 27 . در این بخش از اوستا ى گاهانى متن دعاهاى معروف زردشتى نظیر اَهُونَوَر ، اَشِمْ وُهُو و ینْگهِه هاتام آمده است.
2. اوستا ى متأخّر.. این بخش از اوستا تقریباً پنج ششم تمامى کتاب مقدّس زردشتیان را دربر مىگیرد و اوستاى جوان نیز نامیده مىشود. در این بخش، گرچه دشواریهاى زبانى کمترى وجود دارد، لکن با اشکالات بسیارى در فهم متن روبهرو مىشویم که حاصل تلفیق عقاید پیش از زردشت با گفتههاى او و جذب عناصرى از آیینهاى گوناگون در دین زردشتى به سبب گسترش آن در نواحى مختلف ایران است. اوستا ى متأخّر بازنماى دین زردشتى متأخّر و به طور کلّى نمایندة تفکّر مذهبى ایران پیش از اسلام است. دربارة تاریخ تألیف و تدوین آن نمىتوان به یقین سخن گفت. امّا احتمال دارد که یشْتهاى کهن، یعنى قدیمترین بخش اوستا ى متأخّر، به سدة هشتم یا نهم ق.م تعلّق داشته باشد (بویس، تاریخ آیین زردشتى ، ج. I ، ص 19 ). اوستا ى متأخّر بخشهاى زیر را شامل مىشود که از آن میان فقط ارزش ادبى یشتها را با گاهان مىتوان سنجید و دیگر بخشهاى آن ارزش ادبى چندانى ندارد:
الف. یسْنا .. یسن به معنى «ستایش و نیایش»، مشتمل بر دعاها و سرودهاى دینى و ذکر ایزدانى که براى شرکت در مراسم یسْنَه یا یسنا خوانده مىشوند و نثارهایى که به آنان تقدیم مىشود. این بخش از 72 «ها» (=.فصل) تشکیل شده و هر «ها» شامل بندهایى با اندازههاى متفاوت است. گاهان و «یسنهاى هفتها» در میان یسنها جاى دارند؛ از اینرو، این بخش 48«ها» را دربر مىگیرد.
ب. ویسْپْرَد . به معنى «همة ردان» (=.سروران)، شامل 24 «کرده» (=.فصل) و مطالب آن اغلب برگرفته از یسْنها و مکمّل آنهاست. که به خصوص در اعیاد مذهبى مانند گاهنبارها (=.جشنهاى فصلى) خوانده مىشود.
ج. خُرده اوستا . این مجموعه، که اوستاى کوچک نیز نامیده مىشود، دربر دارندة دعاها و نیایشهاى کوتاه مخصوص دینور زردشتى دربرابردعاىخاصّ روحانیان است. آذربادمَهْرَسْپندان، موبد موبدان زمان شاپور دوم ساسانى، این مجموعه را مدوّن کرد و مهمترین بخشهاى آن عبارت است از: نیایش، سى روزه و آفرینگان یا دعاهایى که همراه با اهداى نذورات خوانده مىشود (تفضّلى، ص 43).
د. وندیداد . صورت قدیمتر واژة وندیداد، ویدیوداد به معنى «قانون جدایى و دورى از دیوان» است. این کتاب در 22 فَرگَرْد (=.بخش) تدوین شده و در حقیقت رسالة عملیهاى است به صورت پرسش و پاسخ (اهورَمزدا به پرسشهاى زردشت پاسخ مىدهد). وندیداد نوزدهمین نَسْک از اوستاى دورة ساسانى و یگانه نسکى است که از آن دوران به صورت کامل به دست ما رسیده است. پرسشهاى وندیداد در باب قوانین تطهیر و کفّارة گناهان است. چند داستان اسطورهاى نظیر داستان جم (فرگرد 2) و بخش جغرافیایى مشروحى دربارة سرزمینهاى گوناگون (فرگرد 1) از دیگر بخشهاى وندیداد است. گرشویچ این بخشِ اوستا را مهمترین بخش آن و مرجعى آگاهى دهنده دربارة واقعیتهاى زندگى باستانى شرقایران مىداند.
ه... یشْتها * . یشت به معنى «ستایش و نیایش» و از نظر لغوى همریشه با واژة کهن یسْن و واژههاى «جشن» و «ایزد» در زبان فارسى است. این بخش شامل 21 یشت است و هر یشت به چند کرده (=.بخش) تقسیم مىشود. تفاوت یشْتها با یسنا در مضامین آنهاست. یسْنْ نیایشهایى عام براى آیینهاى مختلف ستایش و یشت سرودهایى در ستایش ایزدان است. یشتها از نظر کمّیت و قدمت یکسان نیستند (کریستنسن، مزداپرستى در ایران قدیم ، ص 55 به بعد). هر یشت بزرگ (از جمله یشت 5، 8، 10، 13، 17، 19) که داراى بخشهاى کهن است معمولاً شامل وصف، مدح و به یارى خواندن ایزدى است که آن یشت بدو اختصاص دارد و در جاى جاى آن اسطورهها و حوادث تاریخى به صورت ضمنى و بسیار فشرده و مبهم یاد مىشود. مىتوان گفت که بخشى از تمامى یشتها موزون است. برخى ایرانشناسان وزن آن را هجایى (براساس شمار هجاها در هر مصراع)، و گروهى دیگر ضربى (براساس تکیه) مىدانند (لازار، «وزن اوستاى متأخّر»، ص. 284 ؛ همو «تصنیف و وزن در یشتهاى اوستا »، ص. 228-217 ). برترى یشتها بر دیگر بخشهاى اوستا به سبب پویایى و شاعرانه بودن آن است که با ویژگى آیینى و دینى دیگر بخشهاى اوستا همخوانى ندارد. ایزدان در یشتها از مهارتها و ویژگیهاى حماسى و جذّابى برخوردارند و با زبانى شاعرانه وصف شدهاند. مثلاً مهر یشت، در 35 کرده، اثرى برجسته و بدیع از نظر توانایى توصیف و تشبیهات شاعرانه و صوَر خیال در ادبیات متقدّم هند و اروپایى است. قرینه سازى در نقل روایتهاى اساطیرى و حماسى مانند نبرد تیشتر با دیو «اپوش» در تیشتر یشت و کاربرد دو مجموعة متفاوتِ اسامى و افعال براى موجودات اورمزدى و اهریمنى از دیگر ویژگیهاى یشتها است .
علاوه بر متنهاى نسبتاً مشروحى که نام برده شد، متنهاى کوتاه ترى نیز در شمار متنهاى اوستاى متأخّر جاى دارند که عبارتاند از هیربدستان و نیرنگستان ؛ هادُخت نَسْک ، اَوْگمَدَیچا ؛ وَیثا نَسْک؛ آفرین پیغامبر زردشت؛ وِشْتاسْپ (=.گشتاسب) یشت و شمارى واژه و جملة اوستایى موجود در فرهنگ اویم ، شایست نشایست ، پرسشنیها و غیره آخرین بخش اوستاى متأخّر را تشکیل مىدهد (براى آگاهى از زبان و ادبیات اوستایى، نک: گرشویچ، همان، بند 43-16 ؛ تفضّلى، ص33ـ72؛ زرشناس، زبان و ادبیات ایران باستان ، ص21ـ31).
در میان متنهاى موجود اوستایى، گاهان و یشتها ارزش ادبى خاصّى دارند. این دو بخش اوستا ، که منظوماند، از نمونههاى والاى ادبیات متقدّم هند و اروپایى و داراى ارزش ادبى درخور توجّهىاند.
- ۹۸/۱۲/۰۶