شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

سمفونی طوفان / شعر نیمایی / شادان شهرو :

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۴۵ ق.ظ



چند روزیست که من با دل خود درگیرم
چند روزیست که از بودن با خود سیرم
حالم از حالِ خودم , می گیرد


نازنینی دارم ,
که نگاهش سرد است
خم ابروی کجش ... انگاری ؛
دشنه از رو بسته است
شاید از من سیر است ...!! , 

شاید از من خسته است ... !!

جذبه ی پنجره ها زنگ زدست 

کوچه هم انگاری,... 

مثلِ خرمشهرِ جنگ زدست

یا که در پنجره ها حسی نیست 

یا که احساسِ پسِ پنجره ها را , دستی , ...

تازگی سنگ زدست


نازنینا چه شُدست ؟
نفس ِ گرم ِ مسیحا چه شُدست ؟

گفته بودی که (منم ) تاج سرت ... تاجت کو ؟؟؟
یا تو انداخته ایم ,... یا ... زِ سرت افتادم
.....؛
همچو اشک از سَر ِ مُژگان ِ ترت افتادم...؛
چون سپیـدار , بـه ضـرب تـبرت افتادم...؛
مَنفعت سَهم من از کسب غم عشق چه بود ؟
سود ناکرده , به پای ضررت افتادم...؛
( من ) مگر ( ناز ) تو بودم که به یک چرخش چشم
از مُژه چکه کُنان , از نظرت افتادم...؛
هیچ دادی به خودت زحمت برداشتنم؛
با وجودی که همان دور و برت افتادم...؛

چیست این عشق که پرداخته ام ...؛
پیش قسط هوس او جان را.
چیست این عشق , که بنواخته است ...؛
در دلم (( سمفونی طوفان )) را

دیگر از چشمه ی چشم تو نمی جوشد مهر..؛
دیگر از پنجره ات ماه نمی تابد روی...؛
لـَرزش دسـت تـو در پـرده ی ادراکـم نیسـت...؛
کوچ کردست از آن کوچه خُداوند اساطیری عشق
مانده ام اینکه کجا گـُم کـردم
سُست دندان لق ِ شیری ِ عشق

همچو آهوبچه ای لرزان پای
دل من ترسیدست...؛
وحشت از وَحشی چشمت دارد
گُرگ در بیشه ی چشمت دیدست .

گر تواناست ...، دوتـا زُلف تو در جَذب توریست ...
چشم تـو ... خانه ی تیمی ست ...پُر است از تروریست ...؛

نقد دل را به کسی باید داد...؛
که امانت دار است .
شب به پای بُـنه ای باید خُفت ...؛
که یکی بیدار است .

نازنینا چه شُدست ؟
چه شُد آن ناز که در پرده شناور می شد ؟
چه شُد آن ماه که در پنجره رویت می شد ؟

کاش می شد که بپرسم با سوز ...؛
کاش می شد که بخوانم با ساز ...؛
قـبــله گــردان ِ مـن ای مـایـه ی نــاز...؛
مگر از یادت رفت :
تا که بَقال لبت سَهم ِ شکر می پیمود...؛
سَهم ِ من زَهر هَلاهِل دادی .
مگر از یادت رفت :
تا که دل در کنف زُلف تو دلبر بستم ...؛
نگرفتی دستم .
همـه ی نـاز تـو در شُعبده ی آن خَم بود.
همـه ی ترس ِ من افتادن بود.

خوب دانم کـه تـو از یـاد نبردی , آن را ...؛
بخُصوص آن شب ِ مهتـاب و لب ایـوان را ...؛ 


پنج عاشقانه ی نیمایی ( به ترتیب شماره خوانده شوند ):

1- ماه ایوان - ماه کیوان

2- بی تاب

3- سمفونی طوفان

4- نکاه مشکوک

5- رفتم از یاد تو هم

  • ۹۷/۰۸/۲۳
  • شادان شهرو بختیاری

نیمایی های شادان شهرو بختیاری

نظرات (۱)

  • وحیده پوربافرانی
  • سلام استاد بزرگوار
    بسیار بسیار زیبا و لذت بخش
    عاشقانه ها همیشه برای من متفاوت بودند و این شاهکار نیز..

    چیست این عشق که پرداخته ام
    پیش قسطِ هوسِ او جان را

    هزاران درود
    قلمتان سبزترین
    پاسخ:
    سلام و عرض ادب خانم پوربافرانی گرانمهر
    ممنونم از حضور همیشه پرمهرتان
    نظر لطف شماست گرامی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/