شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................


🔰🔰🔰

✳️ موسیقی جزو لاینفک زبان است . زبان , زاده ی موسیقی ست .موسیقی  هم در زبان گفتاری هست و هم در زبان نوشتاری , هم در شعر کلاسیک , هم در شعرنیمایی , هم در نثرسروده های سپید و حجم و موج نو  و ... هم در هر ابداع  ادبی دیگر  . 

شعر , اوج موسیقیایی زبان است . یعنی تعامل موسیقیایی در عالیترین شکل و مراتب آن در شعر اتفاق می افتد . موسیقی دارای فراز و فرود و مراتب است . دارای  فرایند است . مراتب دارد .  در دل واژه ها حضور دارد , در بین واژه ها حضور دارد , در کلیت هر کدام ازهنرهای کلامی وجود دارد  . حضور او در شعر ,چشمگیرتر از هر گونه ی ادبی دیگر است .تخیل هم به تنهایی ملاک شعر بودن نیست . موسیقی هم به تنهایی ملاک شعر بودن نیست . محتوا هم به تنهایی ملاک شعر بودن نیست . شعر , نامیست که روی اوج تعاملی در بخدمت گرفتن  هنرسازه های بافتاری و هنرسازه های ساختاری زبان در بیان احساس و عواطف و خرد انسانی گذاشته اند . وقتی از موسیقی در اوج تعاملی بافتاری و ساختاری زبان صحبت می کنیم یعنی داریم از موسیقی ای صحبت می کنیم که در اوج نظام مندی اش بر آن منطق ریاضی حکومت می کند .  وگرنه موسیقی در همه ی گونه های ادبی هست . ولی موسیقی در همه ی گونه های ادبی در آن اوجی که منطق ریاضی بر آن حاکم باشد به مانند گونه ی ادبی شعر نیست . موسیقی زبان نقش بنیادین در انتقال احساس و عاطفه بین انسانها داشته و دارد .  در شعر , چون بخدمت گرفتن موسیقی در اوج نظام مندی آن است , بهتر از هر گونه ی ادبی دیگر وظیفه ی بیان احساس و عاطفه را به عهده  گرفته است . . اینکه از موسیقی زبان بکاهیم تا که بیان محتوا در زبان چشمگیرتر باشد و مدعی شعر بودن آن باشیم  بیشتر به یک طنز شباهت دارد تا یک واقعیت . با کاستن موسیقی در زبان  یعنی ما نمیخواهیم  احساسات و عواطفمان را از تمام آن کانال رسانه ای  منتقل کنیم . با مدیریت فراز و فرود موسیقیایی زبان هست که در بیان احساسات می توانیم مخاطب را بخندانیم , بگریانیم , متاثر کنیم , به فکر فرو ببریم , او را به هیجان آوریم , او را آرام کنیم, به خشم آوریم , غفلت زدایی کنیم , او را بخوابانیم , او را بیدار کنیم , و ... این کاریست که ما در زبان با مدیریت آوامندی واژه ها در چیدمان گفتارمان هزاران سال است داریم انجام میدهیم .  یعنی احساس را بواسطه ی مدیریت لحن بیان منتقل کرده ایم .  وقتی موسیقی را در یک گونه ی ادبی به حداقل برسانیم یعنی مدیریت لحن بیان را به حداقل رسانده ایم . وقتی مدیریت لحن بیان به حداقل برسد , یعنی توان توان انتقال احساس و عواطف را به حداقل رسانده ایم . اینکه زبان نثرسروده ها ( که گونه ای ادبی بین نثر و شعر است ) یکدست به نظر میرسد به خاطر کاستن از توان موسیقیایی زبان است . 

کمرنگ کردن موسیقی در زبان , در آفرینش های ادبی , امکان پذیر بوده و هست . ولی وقتی از یک گونه ی ادبی بنام شعر یاد می کنیم . که آنرا اوج آفرینش زبانی در بشر است , بیاییم و از سر و دم موسیقی زبان بزنیم و باز مدعی باشیم شعر سروده ایم , مغایر با آن فرایندی ست که در اوج هماهنگی بافتاری و ساختاری در زبان شکل گرفته و نام آن اوج را شعر گذاشته ایم . 

اولن از شعریت شعر به میزانی که از موسیقی آن  کاسته می شود  , به همان اندازه کم می شود و در ثانی  تضعیف موسیقی برابر هست با تضعیف انتقال حسی و عاطفی سخنور به مخاطب , چرا که موسیقی زبان احساس و عاطفه در زبان است .  

همه ی گونه های ادبی در ادبیات فارسی ارزشمند و محترم هستند . و این احترام را وقتی بیشتر برمی انگیزد که هر گونه ی ادبی در جایگاه ادبی خودش معرفی و تبلیغ شود , نه در جایگاه غصبی , نه در جایگاه گونه های ادبی دیگر , که  اگر چنین شد که شده است , چیزی جز تخریب ذهن ادبی  جامعه بهمراه نخواهد داشت . 


✳️ دوباره مرور می کنیم :


وقتی شما میگویید ( کوه ) 
وقتی شما میگویید ( دریا )


این تلفظی که از دهان شما بیرون می آید , مرتبه ای از موسیقی است . وقتی شما میگویید (کوه )  یعنی احساس خودتان را در قبال یک حجم برآمده ی بزرگ در قالب یک لفظ ریخته اید .  وقتی شما می گویید ( دریا ) یعنی احساس خودتان را در قبال یک حجم شناور وسیع , در قالب یک لفظ ریخته اید .در ضمن , خود تلفظ کوه , در اصل صورتی تخیلی از یک حجم برآمده بزرگ در جهان واقع هست .و  دریا , صورتی تخیلی از یک حجم پهناور شناور ... .
✳️ هر واژه ای یک لحن معنادار است .یعنی لفظی هست که معنیایی را یدک می کشد .. اگر سیر پیدایش زبان را در بشر دنبال کنید خواهید دید که زبان به خودی خودش , موسیقی است . ولی منظور از ((موسیقی شعر)) چیزی فراتر از موسیقی معمولی حاصل از تلفظ واژه های گفتاری ست ..  زیرا هدف شاعر فقط انتقال پیام درون محتوای اثر  که نیست . بلکه همراه با پیام , می خواهد به بهترین شکل تاثیرگذارممکن , شدت و حدت  احساس و عاطفه اش را که متاثر از حالات متفاوت روحی و جسمی اوست را  به دیگران  منتقل کند .  حالا چرا به دیگران ؟؟؟ پاسخ کاملن روشن است . شاعر به دنبال گوشی میگردد ( ممکن هست  با او هم زمان و هم مکان هم نباشد ) تا با او درد دل کند و با تخلیه ی احساسی خود به آرامش روحی و روانی برسد . حتی اگر هم این گوش یک گوش خیالی باشد .  شاعر , خودش را در شعرش تخلیه می کند و دوست دارد که دیگران که ممکن هست  حتی با او هم عصر نباشند , با  شدت و حدت  احساسی  او همراه شوند . این چیزی هست که اکثر پژوهشگران ادبی ما در محاسبات خود اصلن لحاظ نمی کنند . گاه علاقمندان به مباحث شعر و شاعری , از عناصر شعر طوری سخن می رانند که انگاری این عناصر جدا از هم هستند . و شاعر باید مثل خشت آنها را روی هم بچیند تا بنای شعرش را برپا کند . این تفکر نشان از سطحی نگری این افراد در قبال شعر هست .

✳️ شعر فارسی می کوشد که به شاعر این امکان را بدهد که با بهره گیری از تمام  ظرفیت های موسیقیایی که واژه ها در اختیارش  قرار میدهند بتواند  پیام  درون محتوا را همراه با شدت احساس و عاطفه اش منتقل کند . این که گروهی فقط روی محتوا تمرکز می کنند و خیال می کنند شعر فقط محتواست و نیازی به عناصر دیگر ندارد نشان از عدم شناخت این گروه از فرایندی هست که قرار هست شعر خروجی آن باشد .  دیدگاه این گروه از نظر شادان شهرو کاملن مردود است . توصیه ی من به این گروه از دوستان این است که تا به شناخت کامل از شعر و عناصر شعر نرسیده اید از اظهار نظر خوداری کنید . زیرا یک فکر غلط  اگر کلیشه وار تکرار شود می تواند مثل یک عامل انتحاری موجب بهم ریختن  و متشنج کردن تمام سرحداتت شعر فارسی گردد . که این اتفاق ها متاسفانه  دارد می افتد و هر روز شاهد دیدگاه های انتحاری زیادی هستیم که سرحدات ادبیات فارسی را در تمام حوزه هایش نشانه رفته است  . و ایمان دارم  که از روی ناآگاهی  و شناخت سطحی زده می شوند نه از روی عناد و دشمنی با ادبیات کهنسال ایرانزمین .  خیلی از این دیدگاه ها را در صفحه ی word با ذکر نام  صاحب دیدگاه  ثبت کرده ام . نه به خاطر تخریب شخص . بلکه برای پژوهش و ریشه یابی عواملی که باعث می شوند چنین دیدگاه هایی خروجی آن باشد .
باز هم تکرار می کنم :
✳️ هر واژه ای یک " لفظ معنادار " است. وقتی هر واژه ای یک لحن و یک لفظ معنادار است ,  یعنی  ما داریم معنا را به واسطه ی لفظ منتقل می کنیم . و این شگردی بود که بشر نخستین به کمک آن توانست سنگ بنای سخن گفتن را بگذارد .  یعنی انتقال معنا به کمک لفظ .

✳️ پیدایش زبانها در تمام مناطق دنیا , به همین شکل  و با همین شگرد که الهام از طبیعت و غریزه ی بشر بود ,بوجود آمده است .سیر تحول زبان بسیار جالب و خواندنی هست
✳️ هر زبانی موسیقی خودش را دارد .یعنی , هیچ زبانی نیست که موسیقی نداشته باشد . زیرا زبان , از واژه هاست و واژه ها , لحن هایی هستند که معنایی را منتقل می کنند . یعنی اینکه هر زبانی در دنیا حاصل تسلسل لحن هاست . . یعنی اینکه "زبان" چیزی جز موسیقی نیست . منتها در همین زبان , با هنری روبرو هستنیم که در اوج  موسیقیایی خود قرار دارد . نام آنرا گذاشته ایم ( شعر } و این اوج موسیقیایی در زبانهای مختلف یکسان نیست .
✳️ زبان فارسی از لحاظ تلفظی و آوایی یا همان حالت موسیقیایی یکی از زیباترین زبانهای دنیا به شمار میرود . و شعر فارسی هم از دیرباز از شعرهای پیشرو در جهان بوده است  . حالت موسیقیایی زبان که حاصل چگونگی تلفظ واژه ها ( یا همان  لحن های معنادار می باشد) هست که  متمایز کننده ی  توان موسیقیایی زبانها از یکدیگر عمل می کند .توجه داشته باشید که داریم از لطافت موسیقیایی شعر در کنار بار محتوایی اش صحبت می کنیم .که قرار هست عمق و بعد و شدت و حدت حسی عاطفی شاعر را به مخاطب منتقل کند . صحبت از شعر است . وگرنه هر محتوایی را در هر گونه ی ادبی دیگر و حتی به واسطه ی هنرهای تجسمی و نمایشی و ... می توان منتقل کرد .  مقایسه دو شعر در دو زبان متفاوت  اگر به قصد شناخت توان لطافت موسیقیایی هر کدام باشد خوب است ولی چنانچه قیاس هنر شاعری باشد , ناپخته ترین کاری هست که  از شخصی می تواند سر بزند ..زیرا بستگی دارد که کدام مرتبه ی سخنوری را شعر می نامیم . شاید زبان مورد قیاس یک کشور در اوج سخنوری اش که حاصل تعامل متعالی موسیقی و تخیل و محتوا هست در حد نثرسروده های ما باشد نه در حد شعر کلاسیک و نیمایی ما . و از همه مهمتر اینکه آبشخور محتوایی شعر در هر فرهنگی متاثر از همان فرهنگ و باورمندی مردمانش می باشد . زیبایی از نسبیت پیروی می کند و معیار زیبایی یک معیار ثابت و پیش فرض نیست . نگاه هر ملت با توجه به فرهنگ و باورمندیهایش به زیبایی متغیر هست . قیاس باید درون جوزه ای باشد نه بین حوزه ای .آنهم با درنظر گرفتن اشتراکات مردمشناسی و فرهنگی و زیست محیطی و جنسیت و سطح آگاهی و .... . تازه  بیشتر کشورها دارای یک فرهنگ غالب هستند که ریشه در خرده فرهنگهای آن کشور دارد . حالا بین دو تا شاعر که علاوه بر فرهنگ غالب تحت تاثیر خرده فرهنگهای متفاوت هستند چگونه میخواهد قیاس صورت بگیرد . عمق و بعد زیبایی و زشتی. در میان انسانها متفاوت است .
🔵 پرسشگر :شما , ادبیات فارسی را از دو حوزه ی 1- نثر 2- شعر ,... به سه حوزه ی 1- نثر  2- نثرسروده  3- شعر  , تقسیم کرده اید .
✳️ 🔴 بحث موسیقی در (شعر فارسی )سوای موسیقی در (زبان فارسی) هست ., شعر اوج هنرسخنوری در بشر است . و به تناسب و تفاوتهای زبانی در بین ملل مختلف , خروجی های متفاوت دارد .  شاید خیلی از کشورها , آنچه را شعر می نامند در حد نثر سروده های ما هم نباشد

🔵  پرسشگر :  چکونه از بیشترین ظرفیت "موسیقیایی زبان" در شعر که آنرا اوج هنرسخنوری  می نامید باید استفاده کنیم .؟؟؟

✳️/ کمی به پاسخ آن فکر کنیم .:  ما در شعر فارسی , موسیقی را از لحاظ آموزشی در سه بخش ( 1- موسیقی بیرونی 2- موسیقی درونی 3- موسیقی کناری ) آموزش میدهیم ولی برای شاعر ظدن باید ذوق شاعری داشت . و این ذوق را با شناخت قواعد تکمیل کرد .  شاعری که هم ذوق دارد و هم شناخت ساختاری از قالب و قواعد آن دارد  ,در حین  سرودن شعر دیگر نگاه جداگانه به موسیقی کناری و میانی و درونی  ندارد . تمرکز او رویپیام حسی – عاطفی هست که به واسطه ی شعر میخواهد به دیگران مخابره کند . او تمرکزش روی انتخاب احسنت واژه ها و چیدمان آنهاست تا درست آن حس را منتقل کند . همه ی آن 6 موارد که نام برده شد , در ذهن او یکجا آستین بالا میزنند

✍️ یادمان باشد که ما یک ((موسیقی درون واژه ای)) داریم و یک ((موسیقی بین واژه ای))

✍️ وقتی میگوییم هر واژه ای یک "لحن معنادار" هست یعنی بصورت همزمان هم موسیقی و هم معنی را در دل خود دارد .خب , حالا وقتی واژه ها پشت سرهم قرار میگیرند تا یک چیدمان بنام مصراع (در ابیات شعر کلاسیک) و یا چینوازه ( در بندهای شعر نیمایی) و یا  جمله (در نثرها و نثرسروده ها)  را بسازند  . اینجا علاوه بر موسیقی درون واژه ای , موسیقی بین واژه ای هم خودش را نشان میدهد . یعنی بار موسیقیایی مضاعف می شود . حالا این چگونه اجرایی کردن موسیقی بین واژه ای هست که مثل نخ تسبیح عمل می کند تاباعث پیوستگی موسیقی درون واژه ای واژه ها ( که بر حسب جایگاه آنها می تواند موسیقی میانی باشد و یا کناری )  در مصراع ها و چینواژه ها باشد ..

✳️ شعر , هنری هست که این نخ تسبیح را دارد . و باید داشته باشد . زیرا شعر اوج سخنوری هست . در اوج سخنوری همه ی عناصری که در فرایند بوجود آمدن شعر دخالت دارند باید با تمام ظرفیت خود بکار گرفته شوند . فرق شعر با شعر منثور و نثر ادبی در استفاده از توان بالقوه ی عناصری هست که سخن را به هنر تبدیل می کند . اگرچه خود سخن گفتن در ابتدای امر بزرگترین خلاقیت هنری انسانهای نخستین بوده است  . شعر , اوج هنرهای کلامی است . این اوج بودن به این معنی هست که یک فرق هایی با دیگر هنرهای کلامی باید داشته باشد که دارد .

✳️ نثر سروده ها , یک گونه ادبی بینابین هستند . و جایگاه آنها در کل ادبیات فارسی بین نثر هست و شعر ,   و این بینابین بودن به معنی این نیست که  آنچه در بالاتر از او قرار دارد ( یعنی شعر ) و یا آنچه در پایین تر از او قرار دارد( یعنی نثرادبی ) هنرهای قوی تر از او و یا ضعیف تر  از او می باشند . چنین استدلالی بچه گانه خواهد بود و نزد هیچ خردمندی پذیرفتنی نیست .
✳️ حالا شاید بپرسید که چه لزومی دارد این تقسیم بندی ها را .در بین  گونه های ادبی که ادبیات ما را شکل دادند لحاظ کنیم ؟ پاسخ کاملن روشن است . زیرا اگرچه در هنر بودن هر کدام شکی نیست ولی از لحاظ  کارکرد و زیرساخت هنری  با هم فرق دارند .
✳️ در این مسئله شکی نیست که شعر ( خواه کلاسیک باشد و خواه نیمایی ), توانایی انتقال  احساس و عاطفه  را در بالاترین سطح ممکن نسبت به گونه های ادبی دیگر دارد . و این مهم به کمک موسیقی اتفاق می افتد .  و موسیقی باید برای انتقال احساس و عاطفه ی شاعر در حالات مختلف روحی  که شاعر تجربه می کند بتواند ,  قابلیت مانور دهی را به شاعر بدهد .  و شعر نیمایی از این لحاظ ( کاربرد موسیقی در انتقال احساس و عاطفه به بهترین شکل ممکن ) در اوج هنرهای کلامی هست 

🔵 نیما , روی واژه ها خیلی تاکید می کند .

✳️ سخنوری , دارای مراتب هست  .حالا به نظر شما آیا موسیقی در شعری که آنرا  اوج سخنوری می نامیم  باید در اوج باشد یا خیر ؟؟ منظور از اوج موسیقیایی یعنی بیشترین بهره برداری  از ظرافت ها و ظرفیت های موسیقیایی زبان ., و شعرفارسی با تکیه بر آنچه تجربه اش را بیش از هزار سال داشته است  میکوشد بدنبال ظرفیت ها و ظرافت های متعالی تر و کارآمدتر قدم بردارد تا بتواند بهتر بازگو کننده  عمق و شدت و حدت عواطف و احساسات شاعر با توجه به باورمندیهایش  باشد ., زبان علم که نیست . .. یادمان باشد که ما داریم از شعر فارسی صحبت می کنیم . شعر فارسی هم قالب دارد و هم قاعده . آنپه را شعر نو می نامیم  , در اصل تمام فول کردن قالب و قواعد شعر فارسی هست .
✳️ وقتی داریم  از سر و دم موسیقی شعر میزنیم و از قالب و قاعده خارج می شویم  و باز با سماجت  آنچه باقی مانده است را شعر می نامیم , به همان مضحکی می ماند که یخ را بخار کرده  و دوباره  آنرا یخ بنامیم . از دیدگاه من  , نثرسروده ها چون از تمام ظرافت ها و ظرفیتهای موسیقی استفاده نمی کنند و در ثانی به قالب و قاعده ای که توجیه کننده ی قالب باشد پایبند نیستند  به هیچ وجه در دسته ی شعر فارسی نمی توانند قرار بگیرند . ولی چون در مراتب سخنوری فراتر از نثر قرار دارند به همین منظور منصفانه ترین راه آن است که در ادبیات فارسی  بیاییم و بین شعر فارسی و نثر فارسی  . یک دسته بندی جدیدی بنام نثرسروده ها لحاظ کنیم تا حریم و حرمت هر دسته شکسته نشود . ما معتقدیم که با ظهور شاملو به وسعت ادبیات ما اضافه شد . خود شاملو هم  در یکی از نثرسروده هایش, بنام  ( مسیح مصلوب )  که خوشبختانه فایل صوتی آن با صدای خود شاملو وجود دارد به صراحت تمام بیان می کند که آنچه من میگویم شعر نیست . اگرچه خیلی ها آنها را شعر میدانند . خود صاحب اثر و بنیانگذارش میگوید شعر نیست . در جای دیگری می نویسد که  سپید خواهرخوانده ی شعر فارسی هست . حتی نسبت نسبی هم برایش قایل نشده است . حکم خواهرخواندگی واضح است . یعنی از یک گوشت و خون و استخوان نیستند . یعنی اینکه سپید, یک گونه ی نوظهور  از جنس شعر فارسی نیست . خود شاملو بهتر از هر کسی میداند که جایگاه سپید در کجای ادبیات فارسی قرار دارد . اصطلاح شعر منثور دارد جایگاه ادبی سپید را مشخص می کند . که بین شعر و نثر هست . اگرچه سپید فقط یکی از نثرسروده هاست و به اعتقاد ما , حجم و موج نو و گفتار و ... هم در دسته ی نثرسروده ها قرار میگیرند .
✳️ شعر حاصل فرایندی هست که از هماهنگی و درست نشستن یک سری عناصر بوجود می آید . این را من شادان شهرو نمیگویم .سابقه ی کاربردی و تجربی شعر فارسی از رودکی تا نیما دارد میگوید .گاه دوستانی را می بینم که  در محاسبات خود خیلی از عوامل و عناصری که در فرایند تبدیل سخن به شعر دخالت دارند  را نادیده  می گیرند و یا کوچک و بی اهمیت جلوه میدهند .
✳️ اهمیت و جذابیت شعر  فقط در جنبه ی موسیقیایی آن  خلاصه نمی شود بلکه ما معتقدیم که این لطافت و ظرافت  موسیقیایی باید از دل محتوایی  که  آن محتوا در ظرف مناسب و در شان با آن ( که قالب باشد  )ریخته شده ,شنیده شود. در شعر , تخیل و محتوا و موسیقی  و قالب قاعده مند جدای از هم نیستند . بلکه بازتاب و علت و معلول همدیگر هستند . اینطور نیست که بدون هیچ قالب و قاعده ای ,  محتوا را در حالتی که ضعف موسیقیایی دارد بکار ببریم و مدعی شویم  شعر سروده ایم . شما اگر آب را در ظرفی بریزید و به .ان برودت بدهید تا یخ بزند . در اصل , شما آبی دارید که به یخ تبدیل شده . حالا اگر یخ را که شکل قالب را بخود گرفته را حرارت بدهیم و  به بخار تغییر شکل بدهد . آیا باز هم می توانیم مدعی یخ بون او باشیم ؟؟؟؟ .  . هر کدام از اصولی که در فرایند شعر دخالت دارند دارای اهمیت هستند .  نیمایوشیج تقویت کننده اصول شعر بود نه تخریب کننده ی آن. تمام تئوریهای او برای تقویت شعر فارسی در نظر گرفته شده است .  چرا باید گروهی فقط موسیقی را و گروهی دیگر فقط محتوا را پیراهن عثمان بکنند برای انتقام جویی از یکدیگر . شعر فارسی محدودیت موسیقیایی ندارد . اگرچه مراتب موسیقیایی با توجه به عواطف و احساسات شاعر دارد . .
✳️ در فرایندی که خروجی آن شعر است عناصری شرکت دارند که علت و معلول همدیگر هستند .گفتیم هر واژه ای یک لحن معنادار هست . یعنی در دل هر واژه معنی و موسیقی حضور دارد . وقتی واژه ها در یک چیدمان قرار میگیرند , علاوه بر موسیقی درون واژه ای , موسیقی بین واژه ای هم خودش را نشان میدهد .
✍️ آنچه را موسیقی شعر می نامیم حاصل پیوستگی لفظی ( لحن های معنادار ) که همان واژه ها هستند  می باشد و آنچه را محتوا می نامیم , حاصل پیوستگی معنایی ( لحن های معنادار ) که همان واژه ها هستند می باشد .
✍️ پس محتوا و موسیقی در تعامل باهم اند نه در تقابل با هم  . در ضمن هر واژه ای که آن را یک لحن معنادار میدانیم بازتاب احساس بشر در برخورد با خود و محیط و دیگران هم هست .



  • ۹۷/۰۸/۰۴
  • شادان شهرو بختیاری

نظرات (۲)

  • وحیده پوربافرانی
  • سلام استاد
    مثل همیشه بهره مند شدم و آموختم

    زنده باشید
    🍀🌹
    پاسخ:
    خیلی خوش آمدید مهربانو
    ممنونم از توجهتون
    درود و سپاس

    ۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

    ۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

     

    هم میهن ارجمند! درود فراوان!

     با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن

    "وب بر شاخسار سخن "

    هر ماه دو یادداشت ملی میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.

    خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.

     

    آدرس ها:

     

    http://payam-ghanoun.ir/

    http://payam-chanoun.blogfa.com/

     

    [گل]

     

    ۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

    ۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/