آیا موسیقی جزو جداناپذیر شعر است یا حالتی عارضی دارد ؟(1)
🔰🔰🔰
🔴 پرسشگر : آیا موسیقی جزو لاینفک" شعر " است ؟ یا اینکه در شعر, حالت عارضی دارد؟
✳️/ . هر جا حرکت هست , موسیقی هم هست . اساس خلقت هم بر محوریت حرکت هست . اینکه آیا جهان ماده "حقیقت وجودی" دارد یا خیر ؟پاسخ ما این است که : خیر . حقیقیت وجودی ندارد . زیرا تمام جهان ماده متاثر از حرکت است . و جلوه های گوناگون آن ناشی از حرکت است . و چون هر جلوه ای که ناشی از حرکت است مجازیست . پس این جهان ماده هم یکی جهان مجازیست . و حقیقت وجودی ندارد برای ما , آنچه حقیقت وجودی دارد فقط و فقط همان جیزی هست که محرک این حرکت بوده است . موسیقی هم ناشی از حرکت است و از همان لحظه ای که استارت حرکت خورده است , پا به پای حرکت در جلوه های بی شمار خلقت. حضور داشته است .
🔴 سوال : شما می فرمایید که تمام جلوه های گوناگون جهان , همین جهانی که در آن زندگی می کنیم . " حتی خود همین فرایندی را که نام آن را زندگی گذاشته ایم را شامل می شود ", ناشی از حرکت هست . و چون ناشی از حرکت هست مجاازی است و چون مجازی ست , پس حقیقت وجودی ندارد . ؟؟
✳️/ ببینید , اینها را من شادان شهرو نمیگویم . علم و دانش بشری هست که میگوید : علم می گوید : مجموعه ای غیر قابل تصور از "حرکت های بنیادی" دست به دست هم داده اند تا ( اتم ) دارای حجم بشود و ماهیت وجودی پیدا کند . و از دست در دست دادن اتم ها , ملکولها و از دست در دست هم دادن مولکولها , عنصرها و از دست در دست هم دادن عناصر , مواد و از دست در دست دادن مواد این دنیای مادی حادث شده است .حالا بیاییم و از نگاه فیزیک مدرن , به همین جهان ماده نگاه کنیم .در فیزیک مدرن معتقدند که ماده یک" موج متراکم " است . و موج چیزی جز ,یک "حرکت" تلقی نمی شود . پس همه ی جهان از موج ساخته شده است . و چون موج هم از حرکت بوجود آمده است . پس تمام جهان از حرکت بوجود آمده است . موسیقی هم ناشی از حرکت هست . موسیقی , حالت شنیداری حرکت هست . وقتی میگوییم " حرکت " منظور بی نهایت حرکت هست که هر حرکتی متاثر از حرکتی قبل از خودش می باشد . ما از محرک اولیه هیچ شناختی نداریم . اینکه محرک اولیه آیا یکی ست یا چندتا , چیزی نمیدانیم . مذهبیون , نام محرک اولیه را خدا میگذارند , و خدا را غیر قابل تعریف میدانند . و غیر مذهبیون ,هم به شکل دیگری انفجار بینگ بنگ را شروع حرکت و حرکت را شروع حادث شدن حجم های مچازی بیشماری میدانند که جهانی را از نانو ذرات تا اجرام بزرگ سماوی ساخته است . موسیقی ناشی از حرکت هست .و با ایچاد اولین حجم در خلقت وجود داشته است . در اصل موسیقی ارتعاش یک حجم در حجم های بزرگتر و بعد از خود است پس با این حساب موسیقی.متغیر است . چون حجم ها متغیر اند . .
🔴 سوال : اگر امکان دارد این موضوع را کمی بازتر کنید ؟ اینکه چگونه ممکن هست تمام این حجم ها , کوه – دریا – جنگل و ... مجازی باشند ؟
✳️/ همانطور که میدانیم " اتم " خشت ساختمان خلقت است .
اجازه بدهید ( اتم ) را به اندازه ی یک زمین فوتبال در ذهنمان متصور شویم .
در چنین حالتی اتم " هسته ای " خواهد داشت به اندازه ی یک توپ فوتبال
حال اگر از فاصله ای دور به اتم نگاه کنیم , آنرا به شکل یک کره ی عظیم خواهیم دید .
🔴 سوال : حجم این کره ی عظیم از کجا ناشی شده است ؟
✳️: این حجم به خاطر حرکت الکترونها به وجود آمده است ( به این حجم ابر الکترونی هم می گویند.
🔴 سوال : آیا وجود این کره ی عظیم " واقعیت وجودی " دارد ؟
✳️: بله , واقعیت وجودی دارد
🔴 سوال : آیا " حقیقت وجودی " هم دارد ؟
✳️: خیر , حقیقت وجودی ندارد . زیرا اگر در یک لحظه , حرکت الکترونها متوقف شود . همان ابر الکترونی که از آن نام بردیم , از بین خواهد رفت و آن حجم که ناشی از حرکت الکترونهاست ناپدید خواهد شد . و فقط هسته ی آن که به اندازه ی توپ فوتبال هست باقی خواهد ماند .. پس نتیجه می گیریم که این حجم وجود خارجی نداشته است .و فقط ناشی از "حرکت" بوده است . یعنی این حجم , یک حجم مجازی بوده است .
حالا به سراغ "هسته" می رویم .
هسته از "پروتون" و "نوترون" تشکیل شده است .
پروتون به دور محور خودش می چرخد . ولی نوترون در جهت عکس حرکت پروتون , با سرعت بسیار زیاد , هم به دور خودش می چرخد و هم به دور پروتون .
این, حرکت , باعث می شوند که باز یک حجم مجازی دور پروتون تشکیل شود که به خاطر حرکت سریع نوترون ایجاد شده است .
🔴 سوال : اگر حرکت پروتون و نوترون متوقف بشود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
✳️: حجم ایجاد شده از بین خواهد رفت . و فقط از آن ذرات بنیادی باقی خواهد ماند . که حجمی به مراتب کمتر از قبلی دارد . اکنون اگر به دل ذرات بنیادی هم نفوذ کنیم و حرکات آنها را هم متوقف کنیم خواهیم دید که حجم ها یکی پس از دیگری ناپدید خواهد شد .همین حجم هایی که باعث تنوع در جهان خلقت شده اند . همان کوه و دریا و جنگلی که اسم بردید .
🔴 پرسشگر : فرمودید که موسیقی دارای مراتب هست . بهتر است وارد آن جنبه از موسیقی بشویم که در زبان حادت شده است .. و بخصوص در شعر که اوج لطافت زبان هست ؟؟
✳️/ موسیقی بصورت متغیر در کل خلقت هست. زیرا موسیقی در ذات حرکت هست . آنچه را زبان می نامیم زاده ی موسیقی ست و واژ ه ها چیزی جز لحن های معنادار نیستند . واژه هایی که زبان را می سازند در اصل, همان لحن هایی ( یا همان صوت هایی ) هستند که معنای هر کدام از آنها چیزی جز باز تاب صورت تخیلی جهان درونی و جهان بیرونی نیستند . پس با این حساب (تخیل) علاوه بر موسیقی در ذات هر واژه حضور دارد . واژه ی " کوه" هم یک لحن است و هم صورتی تخیلی از یک حجم برآمده ی بزرگ در جهان بیرون . واژه ی عشق , هم یک لحن است و هم صورتی تخیلی از یک احساس مرموز در جهان درون . . زبان زاده ی موسیقی ست . منتها موسیقی دارای حالت های متغیر است . چگونه به خدمت گرفتن واژه ها ( یا همان لحن های معنادار ) در تغییر حالت موسیقیایی در زبان موثر است . آنچه باعث متغیر بودن موسیقی در زبان شده است, ناشی از انتخاب واژه و چیدمان واژه می باشد . اینکه کدامین واژه ها ( یا همان لحن های معنادار ) را انتخاب کرده و در کدامین چیدمان بکار بگیریم , در شکل گیری موسیقی زبان دخالت مستقیم دارد . ما معتقدیم که زیان , چیزی جز موسیقی و تخیل نیست . ما معتقدیم که هم موسیقی و هم تخیل دارای مراتب هست . یعنی هر واژه ای در ابتدایی ترین شکل خود مرتبه ای از موسیقی و تخیل را به نمایش میگذارد . وقتی شما میگویید ( کوه ) , در اصل شما با کمک موسیقی دارید صورت تخیلی یک حجم برآمده ی بزرگ را به مخاطب منتقل می کنید . پس هر واژه ای در ابتدایی ترین حالت موسیقیایی و تخیلی خودش قرار دارد . منتها ,ملاک ما در موسیقی و تخیل در شعر بسیار فراتر از این حالت ابتدایی هست که هر واژه ای در زبان گفتار دارد . منظور ما بکارگیری در مراتب متعالی تر تخیلی و موسیقیایی واژه ها در چیدمان گفتاری هست . آنچه را صنایع ادبی می نامیم و با نام آرایه های لفظی و معنوی شناخته می شوند به کمک زبان می آیند تا در چیدمانی هارمونیک موسیقی زبان را به اوج ببرند . شعر , زبان احساس و عاطفه است . بدون یک موسیقی در حدکمال , شما هرگز موفق نخواهید شد که احساسات و عواطف خودتان را به تمامی به مخاطب منتقل کنیئ . شعر , فقط . فقط محتوا نیست . شعر , فقط و فقط تخیل نیست . شعر , فقط . فقط موسیقی نیست . شعر تعامل متعالی این سه با هم است . وگرنه گونه های ادبی دیگر هم فاقد تخیل و محتوا و موسیقی نیستند . آنچه , شعر را از گونه های ادبی دیگر مثل انواع نثرها و نثرسروده ها متمایز می کند . تعامل در اوج موسیقی و محتوا و تخیل است . وگرنه هر واژه ای در ذات خود بار موسیقیایی و تخیلی و معنایی دارد و اینها جدا از هم نیستند . بلکه در یک تعامل و مشارکت هست که واژه ها را بوجود آورده اند . داریم از واژه ها صحبت می کنیم نه از حروفی که حکم بربیرنگ بین واژه ها را به عهده دارند . (( شادان شهرو از مخالفان سرسخت این اندیشه ی غیردانشی هست که تلاش می کند موسیقی را چیزی عارضی بر پیکره ی شعر معرفی کند و از آن سایه ای بختک مانند بسازد که نفس شعر را سنگین کرده است . به زعم من , آنچه نفس شعر را سنگین می کند موسیقی نیست . بلکه اندیشه ی غیر دانشی آنهاست ))
- ۹۷/۰۸/۰۳