نیمایی , قالبی برای فردای شعر فارسی:
🔰🔰🔰
🔘🔙 بصورت غیر محسوس گشت و گذاری در اشعار ارسالی کاربران سایت شعر نو داشتم . چشمم به یک غزل ارسالی افتاد که یک بانوی بزرگواری آن را ارسال کرده بودند . وقتی غزل ایشان را خواندم دیدم غزل ایشان ردیف دارد ولی قافیه ها و وزن شعر مخدوش است . بصورت خصوصی کلی برای ایشان قلم فرسایی کردم و با زبان ساده و همه فهم توضیح دادم که متوجه بشود ریتم و قافیه ها ایراد دارند و برای برطرف کردن آنها ساده ترین راهکارها را توصیه کردم .
✳️خدا شاهد است هیچگاه در قلم فرسائی هایم انتظار قدر دانی را از هیچ کس نداشته و ندارم . چرا که خودم را مکلف می دانم آنچه تجربه کرده ام و به آن ایمان و آگاهی دارم را به دیگران منتقل کنم . و مختص شعر هم نیست . ولی پاسخی که دریافت کردم مرا به فکر فرو برد . به این فکر که که چقدر شعر نیمایی مظلوم واقع شده است . به نظر شما آن بانوی محترم چه پاسخی برای من ارسال کرده بود ؟ و غزل ایشان چه ربطی به شعر نیمایی داشت !!
(🔴 🔙 ایشان خیلی محترمانه در پاسخ به من نوشته بودند : از بابت زحماتی که کشیدید ممنونم . درست می فرمائید قافیه ها ایراد دارند . ولی می تواند که شعر نیمایی باشد .)
✳️ببینید , نگاه به شعر نیمایی در چه وضعیتی هست . شاعران مبتدی ما در ذهن خود این را جای داده اند که هرگاه در شعر کلاسیک ناموفق بودند و شعر کلاسیک آنها کم و کسری قافیه و ریتم داشت خیلی راحت آنرا شعر نیمایی معرفی می کنند . چرا این ذهنیت ایجاد شده است ؟ این دردآور است . ولی با همه ی دردآوری اش نشان میدهد که هیچ مرجع و بستر مناسبی که معرف شعر نیمایی باشد یا وجود ندارد و یا اگر وجود هم دارد ناشناخته مانده است . من معتقدم که شاعرانی که توان سرودن شعر نیمایی را دارند در این برهه ی خاص که درک درستی از شعر نیمایی در میان علاقمندان به شعر وجود ندارد باید در نقل تجارب خود به دیگران احساس وظیفه کنند .. برای همین است که از شاعران متبحر و مجرب در شعر نیمایی که اکثرآ هم بصورت تفننی شعر نیمایی می سرایند ( برخلاف اسلاف نیمایی سرایان که اولویت اولشان در شعر , نیمایی بود ) می خواهم شعر نیمایی را در اولویت های اول شان قرار دهند . و ایمان دارم که در این زمانه ی عزلت نشینی شعر نیمایی , از هر شاعری که در این عرصه با عشق قدم بر می دارد و قلم می رقصاند , کسی قدردانی نخواهد کرد . برای همین است که میگویم به چشم وظیفه ی شخصی در قبال شعر نیمایی به آن نگاه کنیم و این الویت دادن را برای شناخت بهتر علاقمند به شعر نیمایی در دستور کار خودمان قرار دهیم .
✳️همیشه باید یادمان باشد که بین ( اندیشه های نیما ) و ( اشعار نیما ) تمایز قائل شویم . اشعار نیما نمونه ی کامل اندیشه های او نیستند . اندیشه ی او که چراغ راه شاعران آینده است فراتر از اشعاری هست که آن شادروان سروده است . در ضمن اشعار سروده شده ی نیما آن ظرافت ها و ظرفیت ها که در تئوری هایش بیان می کند را به تمامی ندارند . چرا که نسبت به اندیشه های نیما بسیار ضعیف اند .
با این وجود , اینها چیزی از عظمت آن بزرگ مرد و تئوریسین بزرگ کم نمی کند .
او حکم رودکی را دارد در شعر نو فارسی , و ما این انتظار را از او نداریم که در بالفعل کردن آنچه در تئوریهایش بیان نموده موفق عمل کند و یا به همه ی آنها بپردازد . عمر او در مبارزه برای جا انداختن این تفکر گذشت که در زیرساخت شکل گیری شعر فارسی فراتر از وزن عرف شده و قافیه ی عرف شده و واحد شعری عرف شده که مصراع نام دارد و همچنین فراتر از نگاه متحجر عرف شده که بساط مقلدپروری را گسترانده , هم می توان شعر فارسی سرود . ( یادمان باشد که هر ملتی به تناسب زبان و فرهنگ خود مختصات شعری خودش را دارد . و شعر در هر ملتی متکی به اولویت هایی ست که برای خلق این هنر کلامی با توجه به خصوصیات زبانی خود قائل است )
✳️ بههر حال در کنار آن وظیفه ی شخصی که در قبال شعر نیمایی برای خودمان باید قائل باشیم باید چشممان به شاعران آینده هم باشد , شاعرانی که تجربیات ما را پله خواهند کرد برای رسیدن به آنچه نیما در تئوریهایش در سر می پروراند .
✳️ هدف ( نیما ) صدمه زدن به شعر هزارساله ی کلاسیک نبود . بلکه هدف او پر و بال دادن به آن بود . نیما مثل هزاران شاعر دیگر احساس کرد که در شعر کلاسیک گاهی تساوی ارکان و الزام عرف شده ی قافیه به تناسب قالب باعث می شود که شاعر فضای کمتری برای به پرواز در آوردن احساس و اندیشه اش داشته باشد . اگرچه این تشخیص , پیشینه ای قبل تر از نیما هم داشت و حتی صدای مولانا را در آورده بود , منتها این نیما بود که دست به قلم شد و با یادآوری آن محدودیت های مقطعی که شاعران را آزار میداد هم دغدغه ها را نوشت و هم راهکار خروج از این چرخه ی تکراری هزار ساله ...
✳️ البته راهکارهای نیما بیشتر تشریح کلی از ایده آلهایش هست . ایشان هیچگونه قواعدی که معرف قالب سیال شعر نیمایی باشد را ارائه نمیدهند . و نقطه ی ضعف شعر نیمایی در معرفی خودش به علاقمندان در همین نداشتن قواعد نظام مند هست . ( که در قواعد شادان سعی خواهیم کرد به این مهم بپردازیم )
✳️ تفکر غلطی است که نیما وزن را و قافیه ( عرف شده ) را از شعر فارسی حذف و یا کمرنگ کرده است . چرا که او با وزن و قافیه عرف شده ی شعر کلاسیک چنانچه به اقتضای احساس و اندیشه روزآمد بیاید مشکلی ندارشت . او مخالف کلاسیک سرایی هم نیست . نگاه او به ظرافت ها و ظرفیت هایی هست که شعر فارسی بصورت نهادینه و بالقوه دارد ولی متاسفانه بالفعل نشده است . او این ظرفیت ها و ظرافت ها را فراتر از چهارچوب آنچه امروزه با نام شعر کلاسیک می شناسیمش می دید . و درست هم می دید .
او می گفت چه لزومی دارد ارکان شعر طبق روال عرف شده مساوی بکار گرفته شوند . وقتی این تساوی جولان اندیشه را از شاعر می گیرد .
✍️ شاملو هم یکی از شاگردان نیما بود که در خانه ی جلال آل احمد که همسایه ی دیوار به دیوار نیما بود همراه شاعران دیگری که مجذوب اندیشه های نیما شده بودند خدمت نیما می رسید . خانم سیمین دانشور همسر جلال آل احمد که محفل های شعر در خانه ی ایشان برپا می شد در خاطراتی که تعریف کرده است می گوید : از میان دوستداران و شاگردان نیما , احمد شاملو به نیما پشت کرد و مسیر خودش را رفت .
✍️ بله این حق احمد شاملو هست که راه خودش را برود و حرف خودش را بزند . از این بابت من او را می ستایم . مشکل اینجاست که راهی را که احمد شاملو بعد از جدا کردن مسیر خودش از نیما رفته است را در امتداد راه نیما معرفی می کنند . راه احمد شاملو , هیچ ربطی به مسیری که نیما هموار کرده است ندارد .
✳️ راه نیما را فقط چند شاعر انگشت شمار ادامه دادند و خلاص ..بعد از آن نیما به حاشیه رفت و مسیر احمد شاملو که وزن و قافیه را از روی اختیار از شعر فارسی حذف کرد و از نگاه من شعریت را از شعر فارسی برداشت مورد توجه سیل بی شماری قرار گرفت که مسیر شاعر شدن را هموار یافته بودند .( شادان شهرو تمام جریاناتی که با نام شعر بعد از نیما ظهور پیدا کرده اند مثل سپید و حجم و گفتار و غیره را در دسته بندی شعر فارسی قرار نمیدهد و همه ی آنها را زیرمجموعه ی یک گونه ی نوظهور ادبی در ادبیات فارسی بنام " شعر منثور یا نثرسروده " میداند که این گونه ی نوظهور ادبی با اینکه وامدار نثر و شعر هست . نه شعر است و نه نثر . بلگه گونه ی مستقلی ست که در حوزه ی ادبیات فارسی ظهور پیدا کرده است . و دسته بندی خودش را دارد . در این رابطه بعدآ مطالبی را ارسال خواهم کرد و توضیحات بیشتر و مفصل تری خواهم داد )
✳️ اگرچه احمد شاملو در ابتدا مقید به شعر کلاسیک و اندیشه های نیما بود و در این مسیر مدتی را هم قدم زد و قلم رقصاند . ولی از آنجایی که راهش را کج کرد دیگر نباید او را در مسیر نیما به شمار آورد .
✳️ در مورد توان و ظرفیت شعر نیمایی باید بگویم که شعر فارسی در سبک نیمایی اش دارای توان و ظرفیت اعجاب انگیز و حیران کننده اای شده است که اگر این توان و ظرفیت خوب شناسانده شود و خوب معرفی گردد . همگان را شگفت زده خواهد کرد . درست است که نیما یوشیج در زمانه ای نزدیک به ما در گذشته ظهور کرده است ولی آن سبک سرایشی که او بنا کرده است نیاز آینده ی و فردای شعر فارسی ست .
✳️ امروز این سبک در حاشیه است . ولی نسل های آینده به آن روی خواهند آورد و آنرا دوباره احیاء خواهند نمود .و به شعر فارسی بعد از آنهمه راه های به سراب رفته جهت خواهند داد .
🔴 🔙شاید این مطالبی که اکنون نوشته ام برای شمایی که وارد گود شعر نیمایی نشده اید اغراق تصور شود . من به شما حق می دهم که چنین تصوری داشته باشید . آنهایی که وارد این گود شده اند حرف هایم را بهتر درک و تحلیل و هضم خواهند کرد .چرا که تا وارد این عرصه نشوید نخواهد توانست آن عظمت را کشف و آن توان را به چشم ببینید. . زیرا نیمایی , قالبی ست برای فردای شعر فارسی ...
- ۹۷/۰۷/۲۹
سلام و عرض ادب و احترام
استاد گرامیم
بینهایت سپاس گوی تان هستم و بی صبرانه منتظر ادامه آموزه های شما گرامی خصوصا برای بحرهایی که ترکیبی هستند مانند بحر مضارع
در پناه خداوند باشید