شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

شادان بلاگ : *** وبگاه رسمی شادان شهرو بختیاری *** : shadan shahroo bakhtiari

شادان شهرو بختیاری : shadan blog

🔰🔰🔰
......................................
💦 شادان شهرو بختیاری💦
......................................
shadanblog74@gmail.com
......................................✍️
نقاشی ها و عکس هایی که
در بالای اشعار استفاده شده
از فضای نت ذخیره و با تصاویر
دیگر تلفیق شده اند . 💦
.....................................

نیمایی , قالبی برای فردای شعر فارسی:

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۸ ق.ظ


🔰🔰🔰

🔘🔙 بصورت غیر محسوس گشت و گذاری در اشعار ارسالی کاربران سایت شعر نو داشتم . چشمم به یک غزل ارسالی افتاد که یک بانوی بزرگواری آن را ارسال کرده بودند . وقتی غزل ایشان را خواندم دیدم غزل ایشان ردیف دارد ولی قافیه ها و وزن شعر مخدوش است . بصورت خصوصی کلی برای ایشان قلم فرسایی کردم و با زبان ساده و همه فهم توضیح دادم که متوجه بشود ریتم و قافیه ها ایراد دارند و برای برطرف کردن آنها ساده ترین راهکارها را توصیه کردم .
✳️خدا شاهد است هیچگاه در قلم فرسائی هایم انتظار قدر دانی را از هیچ کس نداشته و ندارم . چرا که خودم را مکلف می دانم آنچه تجربه کرده ام و به آن ایمان و آگاهی دارم را به دیگران منتقل کنم . و مختص شعر هم نیست . ولی پاسخی که دریافت کردم مرا به فکر فرو برد . به این فکر که که چقدر شعر نیمایی مظلوم واقع شده است . به نظر شما آن بانوی محترم چه پاسخی برای من ارسال کرده بود ؟ و غزل ایشان چه ربطی به شعر نیمایی داشت !!
(🔴 🔙 ایشان خیلی محترمانه در پاسخ به من نوشته بودند : از بابت زحماتی که کشیدید ممنونم . درست می فرمائید قافیه ها ایراد دارند . ولی می تواند که شعر نیمایی باشد .)

✳️ببینید  , نگاه به شعر نیمایی در چه وضعیتی هست . شاعران مبتدی ما در ذهن خود این را جای داده اند که هرگاه در شعر کلاسیک ناموفق بودند و شعر کلاسیک آنها کم و کسری قافیه و ریتم داشت خیلی راحت آنرا شعر نیمایی معرفی می کنند . چرا این ذهنیت ایجاد شده است ؟  این دردآور است . ولی با همه ی دردآوری اش نشان میدهد که  هیچ مرجع و بستر مناسبی که معرف شعر نیمایی باشد یا وجود ندارد و یا اگر وجود هم دارد ناشناخته مانده است . من معتقدم که شاعرانی که توان سرودن شعر نیمایی را دارند در این برهه ی خاص که درک درستی از شعر نیمایی در میان علاقمندان به شعر وجود ندارد باید در نقل تجارب خود به دیگران احساس وظیفه کنند .. برای همین است که از شاعران متبحر و مجرب  در شعر نیمایی که اکثرآ هم بصورت تفننی  شعر نیمایی می سرایند ( برخلاف اسلاف نیمایی سرایان که اولویت اولشان در شعر , نیمایی بود ) می خواهم شعر نیمایی را در اولویت های اول شان قرار دهند . و ایمان دارم که  در این زمانه ی عزلت نشینی شعر نیمایی , از  هر شاعری که در این عرصه  با عشق قدم بر می دارد و قلم می رقصاند , کسی قدردانی نخواهد کرد . برای همین است که میگویم به چشم وظیفه ی شخصی در قبال شعر نیمایی  به آن نگاه کنیم و این الویت دادن  را برای شناخت بهتر علاقمند به شعر نیمایی در دستور کار خودمان قرار دهیم .

✳️همیشه باید یادمان باشد که بین ( اندیشه های نیما ) و ( اشعار نیما ) تمایز قائل شویم . اشعار نیما نمونه ی کامل اندیشه های او نیستند . اندیشه ی او که چراغ راه شاعران آینده است فراتر از اشعاری هست که آن شادروان سروده است . در ضمن اشعار سروده شده ی نیما آن ظرافت ها و ظرفیت ها که در تئوری هایش بیان می کند را به تمامی ندارند  . چرا که نسبت به اندیشه های نیما بسیار ضعیف اند .
با این وجود , اینها چیزی از عظمت آن بزرگ مرد و تئوریسین بزرگ کم نمی کند .
او حکم رودکی را دارد در شعر نو فارسی , و ما این انتظار را از او نداریم که در بالفعل کردن آنچه  در تئوریهایش بیان نموده موفق عمل کند و یا به همه ی آنها بپردازد . عمر او در مبارزه  برای جا انداختن این تفکر گذشت که  در زیرساخت شکل گیری شعر فارسی فراتر از وزن عرف شده و قافیه ی عرف شده و واحد شعری عرف شده که مصراع نام دارد و همچنین فراتر از نگاه متحجر عرف شده که بساط مقلدپروری را گسترانده , هم می توان  شعر فارسی سرود .  ( یادمان باشد که هر ملتی به تناسب زبان و فرهنگ خود مختصات شعری خودش را دارد .  و شعر در هر ملتی متکی به اولویت هایی ست که برای خلق این هنر کلامی  با توجه به خصوصیات زبانی خود قائل است )  
✳️ بههر حال در کنار آن وظیفه ی شخصی که در قبال شعر نیمایی برای خودمان باید قائل باشیم باید چشممان به شاعران آینده هم  باشد , شاعرانی که  تجربیات ما را پله خواهند کرد برای رسیدن به آنچه نیما در تئوریهایش در سر می پروراند .

✳️ هدف ( نیما ) صدمه زدن به شعر هزارساله ی کلاسیک نبود . بلکه هدف او پر و بال دادن به آن بود . نیما مثل هزاران شاعر دیگر احساس کرد که در شعر کلاسیک گاهی تساوی ارکان و الزام عرف شده ی قافیه به تناسب قالب باعث می شود که شاعر فضای کمتری برای به پرواز در آوردن احساس و اندیشه اش داشته باشد . اگرچه این تشخیص , پیشینه ای قبل تر از نیما هم داشت و حتی صدای مولانا را در آورده بود , منتها این نیما بود که دست به قلم شد و با یادآوری آن محدودیت های مقطعی که شاعران را آزار میداد هم دغدغه ها را نوشت و هم راهکار خروج از این چرخه ی تکراری هزار ساله ...

✳️ البته راهکارهای نیما بیشتر  تشریح کلی از ایده آلهایش هست . ایشان هیچگونه قواعدی که معرف قالب سیال شعر نیمایی باشد را ارائه نمیدهند .  و نقطه ی ضعف شعر نیمایی  در معرفی خودش به علاقمندان در همین نداشتن قواعد نظام مند هست . ( که در قواعد شادان سعی خواهیم کرد به این مهم بپردازیم )

✳️ تفکر غلطی است که نیما وزن را و قافیه ( عرف شده ) را از شعر فارسی حذف و یا کمرنگ کرده است . چرا که او با وزن و قافیه  عرف شده ی شعر کلاسیک چنانچه به اقتضای احساس و اندیشه  روزآمد بیاید مشکلی ندارشت . او مخالف کلاسیک سرایی هم نیست . نگاه او به ظرافت ها و  ظرفیت هایی هست که  شعر فارسی بصورت نهادینه و بالقوه دارد ولی متاسفانه بالفعل نشده است . او این ظرفیت ها و ظرافت ها  را فراتر از چهارچوب  آنچه امروزه با نام شعر کلاسیک می شناسیمش می دید . و درست هم می دید .

او می گفت چه لزومی دارد ارکان شعر طبق روال عرف شده مساوی بکار گرفته شوند . وقتی این تساوی جولان اندیشه را از شاعر می گیرد .
✍️ شاملو هم یکی از شاگردان نیما بود که در خانه ی جلال آل احمد که همسایه ی دیوار به دیوار نیما بود همراه شاعران دیگری که مجذوب اندیشه های نیما شده بودند خدمت نیما می رسید . خانم سیمین دانشور همسر جلال آل احمد که محفل های شعر در خانه ی ایشان برپا می شد در خاطراتی که تعریف کرده است می گوید : از میان دوستداران و شاگردان نیما , احمد شاملو به نیما پشت کرد و مسیر خودش را رفت .
✍️ بله این حق احمد شاملو هست که راه خودش را برود و حرف خودش را بزند . از این بابت من او را می ستایم . مشکل اینجاست که راهی را که احمد شاملو بعد از جدا کردن مسیر خودش از نیما رفته است را در امتداد راه نیما معرفی می کنند .  راه احمد شاملو , هیچ ربطی به مسیری که نیما هموار کرده است ندارد . 

✳️ راه نیما را فقط چند شاعر انگشت شمار ادامه دادند و خلاص ..بعد از آن نیما به حاشیه رفت و مسیر احمد شاملو که وزن و قافیه را  از روی اختیار از شعر فارسی حذف کرد و از نگاه من شعریت را از شعر فارسی برداشت مورد توجه سیل بی شماری قرار گرفت که مسیر شاعر شدن را هموار یافته بودند .( شادان شهرو تمام جریاناتی که با نام شعر بعد از نیما ظهور پیدا کرده اند مثل سپید و حجم و گفتار و غیره را در دسته بندی شعر فارسی قرار نمیدهد و همه ی آنها را زیرمجموعه ی یک گونه ی نوظهور ادبی در ادبیات فارسی بنام " شعر منثور یا نثرسروده " میداند که این گونه ی نوظهور ادبی با اینکه وامدار نثر و شعر هست . نه شعر است و نه نثر . بلگه گونه ی مستقلی ست  که در حوزه ی ادبیات فارسی ظهور پیدا کرده است . و دسته بندی خودش را دارد  . در این رابطه بعدآ مطالبی را ارسال خواهم کرد و توضیحات بیشتر و مفصل تری خواهم داد )

✳️ اگرچه احمد شاملو در ابتدا مقید به شعر کلاسیک و اندیشه های نیما بود و در این مسیر مدتی را هم قدم زد و  قلم رقصاند . ولی از آنجایی که راهش را کج کرد دیگر نباید او را در مسیر نیما به شمار آورد .

✳️ در مورد توان و ظرفیت شعر نیمایی باید بگویم که شعر فارسی در سبک نیمایی اش دارای توان و ظرفیت اعجاب انگیز و حیران کننده اای شده است که اگر این توان و ظرفیت خوب شناسانده شود و خوب معرفی گردد . همگان را شگفت زده خواهد کرد . درست است که نیما یوشیج در زمانه ای نزدیک به ما در گذشته ظهور کرده است ولی آن سبک سرایشی که او بنا کرده است نیاز آینده ی و فردای شعر فارسی ست .

✳️ امروز این سبک در حاشیه است . ولی نسل های آینده به آن روی خواهند آورد و آنرا دوباره احیاء خواهند نمود .و به شعر فارسی بعد از آنهمه راه های به سراب رفته جهت خواهند داد . 

🔴 🔙شاید این مطالبی که اکنون نوشته ام برای شمایی که وارد گود شعر نیمایی نشده اید اغراق تصور شود . من به شما حق می دهم که چنین تصوری داشته باشید . آنهایی که وارد این گود شده اند حرف هایم را بهتر درک و تحلیل و هضم خواهند کرد .چرا که تا وارد این عرصه نشوید نخواهد توانست آن عظمت را کشف و آن توان را به چشم ببینید. . زیرا نیمایی , قالبی ست برای فردای شعر فارسی  ...



  • ۹۷/۰۷/۲۹
  • شادان شهرو بختیاری

نظرات (۵)

  • سپیده طالبی
  • سلام و عرض ادب و احترام
    استاد گرامیم

    بینهایت سپاس گوی تان هستم و بی صبرانه منتظر ادامه آموزه های شما گرامی خصوصا برای بحرهایی که ترکیبی هستند مانند بحر مضارع

    در پناه خداوند باشید

    پاسخ:
    سلام خانم طالبی گرانمهر
    ممنونم از نظر لطفتون
    و شرمنده از تاخیر در پاسخدهی 
    اون مباحث حتمن ادامه خواهد داشت
    به خاطر ضعف بینایی هر دوتا چشمم را عمل کرده ام . 
    فعلن که دنیا را تار تر از قبل از عمل می بینم . 
    بعد از بهبودی به ادامه ی پرسشهای مطرح شده در حد دانسته هایم خواهم پرداخت .
    و صد البته آنچه میدانیم  نماینده ی تمام و کمال  آنچه باید بدانیم و باید کشف کنیم نخواهد بود .
    ولی همین مقدار  دانش هم برای زمانه ای که در آن به سر می بریم کفایت می کند .
    طی کردن الباقی مسیر  نیازمند همت آیندگان و انباشت تجربه نظری و عملی نسل ما و آنها خواهد بود . 
    به هر حال این مسیر طی خواهد شد و  شعر نیمایی چهره ی قاعده مند خودش را به تمام و کمال به همگان نشان خواهد داد . 


  • سپیده طالبی
  • درودی دگر باره و عرض ادب و احترام
    حضورتان جناب استاد شهرو بختیاری گران قدر

    بسیار سپاسگزارم برای توضیحات مبسوط و کامل تان پس در خصوص وزتهای مختلف الاکان هم در شعر نیمایی بنا بر ضروت شعر و مفهوم مورد نظرمان امکان تکرار و یا حذف ارکان آن وزن را نیز داریم .
    فقط یک مورد برایم هنوز جای سوال دارد و آن اینکه با توجه به تبصره ای که ذکر کردید یعنی (تبصره : در رکن آخر مصراع ها شما می توانید صورت های مختلف رکن حذفی را از رکن های سالم و یا مخبون متناسب با نیاز مفهوم در مصراع به خدمت بگیرید)  و مثالی که برای انواع ترکیب زحافاتی که میتوانیم برای وزن (فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن) داشته باشیم ارایه فرمودید ، در خصوص رکن آخر در وزن های مختلف الارکان ما باید صورت های مختلف حذفی را از کدام رکن بگیریم ؟ چون در این وزن ذکر شده برای مثال هر چهار رکن، رکن اصلی و زحافات بحر رمل هستند و بنظرم با توجه ترکیب نمونه یکی از چینواره ها که شما آوردید ( فعلات فاعلاتن فعلات فاعلات  ) رکن آخر از رکن اصلی (فاعلاتن) گرفته شده است ولی گاه این ارکان ترکیب چند رکن از زحافات دو بحر هستند مثلا در بحر مضارع (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن ) در اینجا چه باید کرد؟
     
    جناب استاد گران قدر شما همچنین در خصوص انواع بندها در شعر نیمایی صحبت فرمودید آیا میتوانم از حضورتان درخواست کنم که دراین زمینه هم اگر امکان دارد توضیحات بیشتری بفرمایید و یا چگونه میتوانم در خصوص فرم و خصوصیات انواع بندها در اشعار نیمایی اطلاعات کسب نمایم .

    و سوال دیگری هم برایم مطرح است که شاید از نظر شما خیلی پیش پا افتاده باشد و آنرا به کمی تجربه من در شناسایی وزن عروض مرتبط بدانید ولی ذهن مرا گاه خیلی درگیر میکند .
    همانطور که مستحضر هستید و برای شما هم اتفاق می‌افتد سرودن یک شعر اغلب با یک بداهه آغاز میشود . گاه در حد یک بند یا چند بند شعری در ذهن شکل میگیرد حال باید داستانی را که بر آن اساس پردازش کرده ام در بندهای دیگر شعر آورده و شعر را تکمیل نمایم. وقتی بداهه را تقطیع میکنم باید وزن شعر را در بحرهای فرعی موجود و متداول تشخیص داده و مشخص کنم چون ترجیحم اغلب حفظ ساختار بداهه ام است و ادامه شعر بر همان وزن .دراین مواقع بین چند وزن سرگردان می‌شوم شاید هم هنوز گوشم و مهمتر گوش ذهنم با موسیقی وزنهای مختلف به خوبی آشنایی پیدا نکرده است در این مواقع چه باید کرد به قولی روش مهندسی معکوس کار چگونه باید انجام شود چون به ظاهر باید تشخص وزن ساده باشد ولی اتفاق می‌افتد که وزن حاصله از تشخیص مان کاملا با وزنها و بحر های متداول مطابقت ندارد آیا سرودن در وزنی غیر از بحرهای متداول اشکال یا امکان دارد یا ما بدرستی وزن را تشخیص نداده ایم؟

    مجددا بخاطر زماین که از شما گرفتم عذرخواهم و بینهایت متشکر هستم برای پاسخی که به سوالات قبلی م فرمودید .

    در پناه خداوند باشید

    پاسخ:
    سلام مجدد خانم طالبی گرانمهر

    ببینید خانم طالبی , شما وقتی کتاب عروض بدست می گیرید . آن  عروضی که می خوانید برای شعر کلاسیک تنظیم شده . یعنی برای شعری تنظیم شده که دارای تنوع قالب هست و قالبهایی مثل :غزل و قطعه و قصیده و رباعی و مستزاد و غیره و ذالک  .

    در شعر کلاسیک صحبت از الزام تساوی مصراع ها هست . یعنی دارای ارکان برابر هستند . یعنی اینکه آن کتاب عروضی که شما میخوانید برای مصراع های برابر  تنظیم شده . چون تساوی مصراع ها جزو الزامات سرایشی شعر کلاسیک است . شعر کلاسیک نمی تواند از آن تخطی کند . 

    مشکل شما این است که خیال می کنید همان عروضی که در شعر کلاسیک استفاده می کنیم را باید عینن در شعر نیمایی استفاده کنیم .  در صورتی که اینطور نیست .

    وقتی نیما یوشیج الزام تساوی مصراع ها را برداشت . و بنیانگذار شعر نو نیمایی شد . این تحول در ساختار و فرم سرایش شعر فقط مختص قالب و  واحد سرایش شعر نبود . بلکه این تحول و نگاه نو شامل کاربرد عروض در شعر نو هم بود .

    در شعر نیمایی دیگر صحبت از الزام تساوی ارکان در مصراع ها نیست . و چون این الزام وجود ندارد پس  عروض حاکم بر مصراع هایی که  از قید و بند تساوی رکن , رها شده اند  هم  دیگر به شکل سابق نیست .

    به آنچه می نویسم خوب دقت کنید:

    اوزان بحر رمل مخبون در شعر کلاسیک  به قرار زیر است :

    1- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
    2- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
    3- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
    4- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
    5- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

    آن 5 وزنی که در بالا از بحر رمل مخبون ذکر کردیم , مربوز به شعر کلاسیک است .  و هر کدام از این 5 وزن یک اسم عروضی دارند  . و در شعر کلاسیک . شاعر کلاسیک سرا  یکی از این وزنها را که انتخاب کرد باید در تمام شعرش همان وزن را رعایت کند .  چون قالب های شعر کلاسیک بر اساس تساوی مصراع ها هستند .  و تساوی مصراع ها بخاطر برابری ارکان هست . 
    نام عروضی 5 وزن بالا به قرار زیر است :

    1-  رمل مثمن مخبون 
    2- رمل مثمن مخبون محذوف
    3- رمل مثمن مخبون مقصور
    4- رمل مثمن مخبون اصلم
    5- رمل مثمن مخبون اصلم مسبع

    در شعر کلاسیک شما این اجازه را ندارید از هر کدام از این وزنها که مبنای سرایشی شماست وارد وزن دیگر شوید . اگر وزن اولی را انتخاب کردید باید تمام شعرتان در همان وزن سروده شود .

    ولی در شعر نیمایی  چنین محدودیتی وجود ندارد . چون الزام مساوی بودن ارکان در مصراع ها  وجود ندارد . و مصراع ها می توانند کوتاه یا بلند باشند .  وقتی می گوییم کوتاه و بلند , یعنی ارکان برابر ندارند . وقتی  رکن ها برابر نیستند , دیگر این تقسیم بندی پنجگانه  در شعر نیمایی معنایی ندارد . همانطور که مشاهده می کنید این 5 وزن فقط در رکن آخر متفاوت از هم هستند .  و به خاطر همین تفاوت هست که در شعر کلاسیم هر کدام را یک وزن مستقل و جدا محسوب کرده اند . ولی در شعر نیمایی هم کوتاه و بلندی مصراع ها و تعداد رکن ها دست خودتان است و هم در رکن آخر  صورت حذفی رکن اصلی را به اشکال مختلف  و فراتر از  رکن آخر در این 5 وزن ذکر شده می توانید داشته باشید .  یادتان باشد که مبنای وزنی در شعر نیمایی ( بحر ) است .  

    مثلن اگر شعر نیمایی شما  دارای رکن  فعلاتن و  صورت های حذفی آن در آخر مصراع ها باشد .  میگوییم این شعر در بحر رمل سروده شده و خلاص ..  دیگر صحبت از مخبون و مقصور و اصلم و اسبع  نیست .  اینها مال شعر کلاسیک هست نه  شعر نیمایی .(( دقت کنید  که فعلاتن مخبون فاعلاتن هست )  این دست خود شاعر نیمایی سرا هست که  شعرش در بحر رمل  بر مبنای رکن فاعلاتن باشد و یا مخبون آن که فعلاتن هست .  در رکن آخر ( یعنی آخر مصراع ها ) هم آزاد است از هر کدام از صورت های حذفی  فاعلاتن و یا فعلاتن استفاده کند . منتها شرط و شروطی هم دارد .  یعنی رکن آخر  اگر رکن حذفی بود باید صورتی از صورت های حذفی رکن  قبل از خود باشد  که یا رکن اصلی است و یا مخبون آن 

    مثلن :

    فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعل ( =فع لن )
    فاعلاتن فاعل (=فع لن )
    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لات
    فاعلاتن فاعلات فعلات

    فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
    فعلاتن فعلات فع لن


    در حین سرودن هر بند باید دقت کنید که چیدمان رکنی به اقتضای مفهوم ,  اختلال در فرم و موسیقی ایجاد نکند .


    هرگاه دیدید که مصراعی از مصراع های بند شما اختلال موسیقیایی ایجاد می کند , شک نکنید که به خاطر دو چیز است . 

    1-  چیدمان رکنی مصراع ,زیادتر از حد لازم است 
    2- چیدمان رکنی مصراع  ,کمتر از حد لازم است .

    حد لازم یعنی آنچه تصویر و مفهوم از ما  ( رکن ) می طلبد . 


    حالا فرض می کنیم که شعر نیمایی ما از تکرار فاعلاتن و فعلاتن باشد > 

    فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلاتن
    فعلاتن فعلات
    فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن  فع لن
    فاعلاتن فع لن ( =فاعل )

    فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلن 
    فاعلاتن فعلن
    فاعلاتن فعلن فع ( =فا )
    فعلاتن فع لن

    تذکر : کوتاه و بلند بودن مصراع ها و کاربرد رکن های حذفی  وقتی قابل قبول است که در فرم بند و به تناسب تصویرپردازی مفهومی اعمال شده باشد . یعنی باید فرم متناسب با بیان اندیشه مان را بخدمت بگیریم . 

    .........................................................................................
    در تُنک لحظه ی مانایی که ... 
    عشق می نامندش ..
    مادرم را گفتم :
    ای که عادت زده ی ورد و دعا و ذکری
    به همین ماه ِ خرامان شده از غره به سلخ
    زندگی , ذائقه ای دارد تلخ

    فاعلاتن فعلاتن فاع
    فاعلاتن فع لن
    فاعلاتن فع لن
    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
    فعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلان
    فاعلاتن فعلاتن فع لان

    .......................................................................................

    همچنان می خوانند
    کبک ها در تاراز
    من , ندیددم آنجا
    که یکی خط بکشد
    بین آبشخور تیهو با باز


    فاعلاتن فع لان
    فاعلاتن فع لان
    فاعلاتن فع لن
    فعلاتن فَعَلُن
    فاعلاتن فعلاتن فع لان

    ...........................................................................


    دست من بود به هر کودک بازیگوشی
    بال می بخشیدم
    و به او میگفتم
    هر کجایی که دلت خواست بپر

    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
    فاعلاتن فع لن
    فاعلاتن فع لن
    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلان
    ..............................................................................................................


    دقت کنید که کروکی فرمی هر بند به اندازه مفهوم  رکن بندی شده .  آنقدر که تصویر شفاف به مخاطب ارائه دهد . 
     

    ادامه باشد برای فرداشب ....




    کروکی یک شعر نیمایی در بحر رمل 
  • سپیده طالبی
  • سلام و عرض ادب و احترام
    جناب استاد شادان شهرو بختیاری گران قدر

    مطالبی که در بخش ( مطالب شادان ) ارایه فرمودید بسیار آموزنده و به خصوص برای من مفید بود و بسیار سپاسگزارتان هستم .
    در پاسخ به یکی از دوستان در همین پست شما موردی را مطرح کرده اید در مورد وزن عروضی و تفاوت عروض نیمایی با عروض کلاسیک بدین صورت که :

    در عروض کلاسیک هر بحرعلاوه بر وزن اصلی دارای اوزان متعددی ست که نوع زحافات در شکل گیری آنها دخیل هستند . و شما فقط مکلف به استفاده از یک وزن چه اصلی و چه فرعی از یک بحر هستید .  در عروض نیمایی این محدودیت کاربردی وجود ندارد مثلن شما اگر در بحر رمل قصد سرودن شعر نیمایی را دارید , تمام اوزان زیرمجموع بحر رمل را با تمام زحافات آن اوزان می توانید استفاده کنید .

     

    چیزی که من تاکنون از قواعد و قوانین وزن سیال حاکم بر عروض نیمایی درک کرده بودم این بود که ما موظف هستیم در یک بحر (بحر فرعی زیر مجموعه بحر اصلی) سروده نیمایی خود را بسراییم فقط و فقط با استفاده از زحافات تعریف شده برای همان بحر (بحر فرعی زیر مجموعه بحر اصلی) و تغییر بحر مجاز نیست ولی این مجوز را داریم که بدون بر هم زدن ترتیب ارکان مشخص شده برای آن بحر ، ارکان را تکرار یا از تعداد تکرار آنها بکاهیم و نیز میتوانیم در رکن آخر کاهش و یا افزایش هجا داشته باشیم .
    همچنین چینواره یا لخت ما زمانی کامل میشود که علاوه بر پوشش کشش چینواره به لحاظ آوایی و هارمونی موسیقیایی برای گوش و نیز استقلال معنایی آن ( نسبت به چینواری ماقبل یا بعدی خود) و اینکه معنا کامل شده باشد ) ، از ابتدا تا انتهای آن زیر مجموعه ای کامل از ارکان مشخص شده در وزن عروضی مربوطه باشد.

    در اوزان چند پایه که در آن ها بحور متناوب‌الارکان هستند نیز نکرار و یا کاهش ارکان بر اساس تناوب همان تعداد پایه متناوب ارکان ( بهتر است چنین باشد)  میتواند صورت پذیرد و اما برای بحور مختلف الارکان کار بنظرم مشکل تر است چرا که اگر ترتیب یا تکرار و یا کاهش رکن داشته باشیم کاملا موسیقی این بحر تغییر کرده و درست نیست.

     

    حال برمیگردیم به جمله ای که شما بیان فرمودید و برای من سردرگمی ایجاد نموده است ، فرمودید (در عروض نیمایی این محدودیت کاربردی وجود ندارد مثلن شما اگر در بحر رمل قصد سرودن شعر نیمایی را دارید , تمام اوزان زیرمجموعه بحر رمل را با تمام زحافات آن اوزان می توانید استفاده کنید .) آیا منظور شما استاد گرامی این است که در هر بحر فرعی ( زیر مجموعه های بحر رمل ) از تمام زحافات آن بحر فرعی میتوان استفاده کرد که اگر منظور شما این باشد درست است و من درک درستی داشته ام و همانطور که توضیح دادم بایستی به چینش واژه برای ارکان مشخص شده در بحور اقدام نمود و این امر بعنوان قانون و قاعده برای ما مشخص شده است.
    ولی من برداشتم از جمله شما این است که ما در سرودن یک شعر نیمایی مجوز داریم ومیتوانیم از تمامی زحافات تمامی بحرهای فرعی رمل استفاده کنیم . آیا اینگونه است ؟ ولی دقیقا چگونه این کار باید انجام شود؟

    چون بعنوان نمونه مثلن ما این ترکیب ارکان را داریم  (فاعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن) برای بحر فرعی ( رمل مثّمن مکفوف سالم غروض ضرب ) و نیز مثلا ترکیب زحافات  (فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن) را داریم برای بحر فرعی ( رمل مثّمن مشکول محذوف ) حال با چه قاعده ای میتوانیم از تمامی آنها و البته با درنظر گرفتن قواعدی که برایمان مشخص شده و قبلا ذکر کردم ، آنها را در چینواره های یک بند و یا بندها بکار ببریم و اگر این کار بخواهد برای بحر مضارع تعمیم یابد (بجز بحر مضارع اخرب مکوف که دارای ویژگیهای مناسبی برای اختیارات شاعری است و ... ) یا بحور دیگری که مختلف الارکان هستند کار این چینش ارکان و ایجاد سیالیت وزن چگونه میتواند باشد.
    اگر منظور شما را درست متوجه نشده ام عذرخواهم و امیدوارم بنده را عفو بفرمایید


    و سوال دیگرم در مورد بحرهای فرعی است که بطور کلی مختلف الارکان هستند و بهر حال حداقل چهار یا بیشتر رکن به خودی خود دارند و تکرار این تناوب چند پایه ای ممکن است سروده را به سمت بحر طویل سوق دهد در این بحور و در شعر نیمایی به احتمال قوی دیگر سیالیت وزن را نخواهیم داشت .درست است؟

    پیشاپیش از صعه صدرتان برای خواندن پرحرفی هایم و نیز پاسختان تشکر و قدردانی می نمایم

    پاسخ:

    درود خانم طالبی گرانمهر

    عمدتا اشعار فارسی در 19 بحر سروده می شوند .

    از این 19 بحر , تعداد 7 بحر متفق الارکان هستند . یعنی وزن آنها  حاصل تکرار یک رکن  است.

    و 12 بحر  دیگر , مختلف الارکان هستند . یعنی وزن آنها از تکرار دو رکن بصورت متناوب بدست است .

    هر بحر یک وزن اصلی دارد و تعدادی  هم وزن فرعی

    شما بعنوان شاعر نیمایی سرا در ابتدا باید مشخص کنید که:

    1-     قصد سرودن در کدام بحر را دارید .

    2-     مشخص کنید از اوزان متفق الارکان است یا مختلف الارکان .

    3-    مشخص کنید که آیا قصد سرودن در وزن اصلی آن بحر را دارید و  یا خیر اینکه میخواهید به اختیار خودتان  در حین سرایش نیمایی گریز از وزن اصلی به اوزان فرعی بزنید  . ( چنانچه چنین قصدی دارید یعنی شما  بصورت خود خواسته میخواهید در سرودن شعر نیمایی (( گریز درون بحری )) انجام دهید .

     

    ( گریز درون بحری ) به مراتب راحت تر از ( گریز بین بحری ) هست .

     

     

    برای مثال عرض میکنم .

    در بحر رمل یک وزن اصلی داریم که از تکرار ( فاعلاتن ) بدست می آید .  چون تکرار رکن فاعلاتن می باشد  پس جزو متفق الارکانها به حساب می آید .

    چون تکرار 4 بار فاعلاتن هست و وزن اصلی بحر رمل  می باشد و فاقد ذحافات هست به آن  / رمل مثمن سالم / می گوییم .

     

    فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن  >>> رمل مثمن سالم >>>  متفق الارکان.

     

    گریز درون بحری یعنی اینکه به اختیار  از وزن اصلی یک بحر  وارد اوزان فرعی همان بحر بشویم . چنین عملی در شعر نیمایی صورت می گیرد . و شعر کلاسیک اجازه چنین گریزی را ندارد مگر اینکه قالب شعر یک قالب ترکیبی باشد مثل غزل مثنوی . یعنی در وزن اصلی غزل را بسراییم و سپس با گریز درون بحری و با تغییر قالب وارد اوزان فرعی همان بحر بشویم .

     

    اوزان فرعی بحر رمل  به قرار زیر هست :

     

    1-    رمل مثمن محذوف  ( یعنی بجای چهار بار تکرار فاعلاتن , سه بار تکرار شده و رکن چهارم آن محذوف رکن اصلی است )

     

    فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلن

     

    2-    رمل مثمن مقصور ( بجای تکرار 4 بار فاعلات , 3 بار تکرار شده و در رکن چهارم مقصور آن یعنی فاعلان بکار میرود )

     

    توجه : در شعر نیمایی بر خلاف شعر کلاسیک که موظف به رعایت تعداد رکن در هر وزن هست . این الزام برداشته شده است . (  یعنی شما بعنوان شاعر نیمایی سرا اختیار تام دارید با حفظ رکن , تعداد آنها را کم و یا زیاد کنید .  شاعران کلاسیک به هیچ وجه اجازه چنین کاری را ندارند . و این مختص نیمایی ست )

     

    مخبون ( فاعلاتن ) می شود ( فعلاتن )

     

    در شعر نیمایی این اجازه را دارید  که از صورت مخبون فاعلاتن که فعلاتن می شود  استفاده کنید .

     

    یعنی وقتی نیمایی شما  در بحر رمل هست  شما از تمام اوزان این بحر +  اختیار در بخدمت گرفتن  تعداد رکن (( یعنی هر تعداد رکنی مورد نیاز مفهوم  / چه فاعلاتن باشد و چه فعلاتن / که مصراع های شما نیاز دارند تا در فرم ( یعنی نوع بند انتخابی که ساده باشد یا مرکب و یا پیوندی و غیره   ) می توانید استفاده کنید .

     

    تذکر :

    در مصراع های شما هیچگاه نباید فعلاتن قبل از فاعلاتن بیاید . یعنی رکن مخبون نباید قبل از رکن سالم آن بیاید . مگر در حالت دوری

     

    ببینید خانم طالبی گرامی  , بر خلاف شعر کلاسیک که باید بر اساس یکی از وزنهای بحرها سروده شود و تخطی از تعداد رکن را ندارند ,  شعر نیمایی  با بستر آفرینشی بیشتر و فارغ از آن حد و حدود ها و چون ملزم به رعایت تعداد رکن نیست این اجازه را دارد که از تمام اوزان یک بحر در یک شعر استفاده کند .  . .

     

     

    ببینید وقتی ما میگوییم وزن (( رمل مثمن مخبون اصلم ))  که شامل ارکان زیر است :

     

    فاعلاتن / فعلاتن / فعلاتن / فع لن

     

    رعایت آن بهمین شکل برای شعر کلاسیک هست نه برای شعر نیمایی .

    شما خیلی راحت می توانید یکی از رکن ها ( فعلاتن ) را حذف کنید به این شکل :

     

    فاعلاتن / فعلاتن / فع لن

     

    و یا تعداد رکن های ( فعلاتن ) را به تعداد مورد نیاز مصراع تان اقزایش دهید  به این شکل :

     

    فاعلاتن /فعلاتن/فعلاتن/فعلاتن/فع لن

    حتی می توانید ( فاعلاتن)  را هم به تعدادی که مفهوم در مصراع تان می طلبد افزایش بدهید . به این شکل :

     

    فاعلاتن/ فاعلاتن / فعلاتن /فعلاتن / فع لن

     

    تذکر : تکرار فاعلاتن باید , بعد از فاعلاتن باشد و به هیچ وجه نباید بعد از فعلاتن استفاده شود . چون اولویت اول با رکن سالم هست , بعد با رکن مخبون و بعد با رکن محذوف و مقصور

     

    تبصره : در رکن آخر مصراع ها شما می توانید صورت های مختلف رکن  حذفی را از رکن های سالم و یا مخبون متناسب با نیاز مفهوم در مصراع به خدمت بگیرید . البته با رعایت موارد زیر :

     

    1-    فاعلاتن  >>>  رکن سالم >>> دارای ارکان حذفی به قرار زیر هست :

    -        فاعلات

    -        فاعلا

    -        فاعل ( فع لن )

    -        فاع

    -        فا ( فع )

    -        ف

     

    2-     فعلاتن >>> مخبون رکن سالم , دارای ارکان حذفی به قرار زیر هست :

    -        فعلات

    -        فعلا

    -        فعل

    -        فع ( فا)

    -        ف

     

    همانطور که مشاهده می کنید شما این اجازه را دارید که از تمام اوزان بحر رمل در شعرتان استفاده کتید ( رمل سالم , رمل محذوف , رمل مقصور,) + صورت مخبون های هر کدام

     

     

    رویه ای که شاعران نیمایی سرای ما در سرودن شعر نیمایی در پیش گرفته اند  عمدتا  گریز درون بحری هست آنهم در یک بحر .

     

    ولی نوع دیگری از گریز وزنی داریم که به آن گریز بین بحری میگوییم . گریز بین بحری  یعنی گریز از یک بحر به بحر دیگر .  این شکل گریز , سخت ترین شکل گریز می باشد و باید کاملن حساب شده اقدام کرد  و این اقدام بدون آشنایی کامل با انواع بندها در شعر نیمایی و بخدمت گرفتن فرم و یا فرم هایی از بندهایی که متناسب با گریز بین بحری نیاز هست به نتیجه نخواهد رسید  .

     

    به بندهایی که گریز وزنی از یک بحر به بحر دیگر را انجام میدهند , (( بند گریز از وزن میگوییم )) گاه در گریز از وزن بین بحری تنها فرم یک بند اینکار را انجام میدهد و گاه نیازمند فرم های متنوع از بندها هستیم . بستگی دارد که تفاوت ریتم وزنی که از آن خارج می شویم با وزنی که قصد ورود به آن را داریم چقدر هست .  هرچه فاصله ی لحنی آنها زیاد باشد نیازمند بخدمت گرفتن فرم های بیشتری از بندهای متنوع هستیم و از همه مهمتر اینکه گاه نیازمند بخدمت گرفتن یک وزن میانجی برای دوربرگردان وزنی هستیم .

     

    خانم طابی گرانمهر . این نوع گریز ( منظور گریز بین بحری هست ) نیازمند تجربیات سرایشی بسیار بالاست .  تا شاعران نیمایی سرا یاد نگیرند که :

    1-    تفکیک بند , اصل بنیادینی هست که در شعر نیمایی باید رعایت شود

    2-     تا یاد نگیرند که واحد سرایشی ما برخلاف شعر کلاسیک ( بند ) هست و بندها دارای فرم های متعدد هستند .

    3-    و تا زمانی که تجربیات کافی در به خدمت گرفتن انواع بندها را بدست نیاورده اند . ورود آنها از گریز درون بحری به گریز بین بحری بی فرجام خواهد بود . 


    .............................................................................


    پرسیده اید که (( رکیب زحافات  (فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن) را داریم برای بحر فرعی ( رمل مثّمن مشکول محذوف ) حال با چه قاعده ای میتوانیم از تمامی آنها و البته با درنظر گرفتن قواعدی که برایمان مشخص شده و قبلا ذکر کردم ، آنها را در چینواره های یک بند و یا بندها بکار ببریم ))


    پاسخ : از ذحافات هر رکن در جایگاه رکنی خودش در مصراع استفاده کنید . ما میتوانیم چنین مصراع هایی داشته باشیم که نمونه ههایی ذکر می شود :


    فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن

    فعلات فاعلاتن فعلات

    فعلات فاعلن

    فعلات فعلات فعلات و فاعلات

    فعلات فاعلاتن فعلات فاعلات

    فعلات

    فعلات فاعلات

    فعلات فاعلن

    فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن


    تذکر : در شعر نیمایی وقتی ما میگوییم مصراع . یعنی واحدهای سرایشی بنیادینی که سازنده بندها هستند .  و چون انواع مصراع داریم پس شاهد انواع بند هم هستیم . 

    مثلن در بند اساس ] میتوانیم چنین داشته باشیم :


    .................... فعلات فاعلاتن فعلات فاعلن

    .................... فعلات فاعلن

    ..................... فعلات فاعلاتن فعلات

    تذکر :  اینکه هر رکن دارای ذحافات متعدد به تعداد حروفش هست به این معنی نیست که در هر مصراع  هر دحافی را استفاده کنیم . باید ببینیم که مفهوم در فرم بند از من شاعر کدام ذحاف را در رکن آخر تقاضا می کند . 

    ***

    پرسیده اید که :

    (( بحرهای فرعی است که بطور کلی مختلف الارکان هستند و بهر حال حداقل چهار یا بیشتر رکن به خودی خود دارند و تکرار این تناوب چند پایه ای ممکن است سروده را به سمت بحر طویل سوق دهد در این بحور و در شعر نیمایی به احتمال قوی دیگر سیالیت وزن را نخواهیم داشت))


    پاسخ : شاعری که با تنوع فرم بندها آشنایی دارد .  و در بندهای مقفی و غیر مقفی کارکشته است . هیچگاه به سمت بحر طویل سوق پیدا نخواهد کرد .


    هر بند دارای فرم سرایشی خاص خودش هست .  آن شاعرانی باید این دغدغه را داشته باشند که اولن با تنوع بندها آشنا نیستند و ثانیا چون تنوع بندها را نمی شناسند , اصل تفکیک بند را هم رعایت نمی کنند . در نگاه آنها شعر نیمایی یعنی تسلسل مصراع های کوتاه و بلندی که  عدم تساوی رکن بر آن حاکم است . مثل اکثر نیمایی هایی که در سایت شعر نو میخوانیم . و آدم جرات نمی کند به شاعرش بگوید بالای چشمت ابروست .


    شاعری که تفکیک بند را رعایت می کند و مهمتر از آن  مفهوم را در بندی میریزد که فرم متناسب با آن مفهوم است  و میداند که هر بند حکم یک واحد شعری مستقل هست . چرا باید در دام بحر طویل بیفتد . 


    هر بند دارای مصراع های ( آغازبند - میان بند - پایان بند ) هست . که هر کدام یک وظیفه را در بند به عهده دارند . 

    تا مادامی که به وظایفشان درست عمل می کنند . با هیچ مشکلی روبرو نخواهند شد .



  • وحیده پوربافرانی
  • ممنون از لطف و وقتی که صرف کردین استاد
    استفاده بردم

    به امید آن روز...


  • وحیده پوربافرانی
  • سلام استاد عزیز
    بهره مند شدم از فرمایشات و متن درخور توجه تان

    متاسفانه بنده هم از کسانی بودم که در اوایل روی آوردن به سرودن و شعر گمان می کردم اگر شعری در قید و بند قافیه و ردیف و اصول نباشد، می توان آنرا نیمایی نامید، تا زمانیکه سرنوشت، شما استاد فرهیخته را سر راه بنده قرار داد و در مورد سبک ها و تفاوت و ارتباطشان آگاه تر شدم.
    زمان تحصیل در دبیرستان، یا وجود تغییر نظام آموزشی به جدید، باز هم کتابهای ادبیات و نگارش چندان پربار و اصولی نبودند که به سبک ها و مقوله ی شعر، ریشه ای بپردازند یا حداقل در تعریف و شناساندن آنها کاری انجام دهند و بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان، چند سال بعد که به همان کتابها منتها چاپ جدیدشان، مراجعه کردم به نظر در این زمینه بهتر از قبل می آمدند اما همچنان ضعف داشتند.
    متاسفانه از یک طرف ضعف سیستم آموزشی و از طرفی بی توجهی خانواده به تعلقات و سطح آگاهی فرزندان در زمینه ی ادبیات و زبان پارسی و ...، باعث می شود که مثلا یک پارسی زبانِ نوعیِ سی ساله با مدرک دکترا، هنوز هم تعریف درستی از سبک نیمایی در ذهن نداشته باشد.
    گاهی با دوستانی که در کلاسیک تبحر دارند و دستی بر قلم، از نیمایی صحبت می کنم و با وجود اینکه خودم هم در سرودن نیمایی کم کارتر از پیش شده ام، از آنها می خواهم که در این سبک هم فعالیتی داشته باشند تا نیمایی از این مهجوریت کمی فاصله بگیرد اما جوابی که از آنها دریافت می کنم این است که نیمایی فوت و فن خودش را دارد و ما ناواردیم و کاش جواب همه تنها این بود. بعضی ها هم می گویند نیمایی سبکیست که شاعر قبل از کلاسیک باید در آن قلم فرسایی کند با وجود اینکه در اصل خلاف این تصور صادق است، ضمن اینکه اکثریت علاقه ای به این سبک ندارند.
     
    به این موضوع بارها فکر کرده ام که چرا دیگر علاقه ای به سرودن در سبک وزین نیمایی بین شاعران نیست و گاها به این نتیجه رسیده ام که شاید ذهن، با توسل به سبک کلاسیک سست و تنبل بار می آید و به محدودیت یک قالب اکتفا می کند و دلیل دیگر هم ممکن است این باشد که شاعران تصور می کنند سبک نیمایی قاعده مند و دارای چارچوب نیست و همین باعث می شود که از آن دوری کنند و از طرفی هم لذتِ خواندن و سرودن قالبهای به روز شده ی سبک کلاسیک مثل غزل مرکب، غزل مثنوی ، پست مدرن و ... لذت وافری که خواندن و سرودن در سبک نیمایی دارد را از آنها می گیرد.
    به هر صورت هرچه هست امیدوارم آگاهی شاعران از توانایی های بیشمار سبک کلاسیک بیشتر شود و همچنین طرفداران این سبک، تا این سبک با این همه پتانسیل مهجور نماند و از یادها نرود.

    باز هم متشکرم از این همه دلسوزی و حس مسؤلیت در قبال فرهنگ و ادب این مرز و بوم 
    🙏🍀🌹
    موفق باشید استاد جان 

    پاسخ:
    درود و سپاس  فراوان مهربانو

    بله همینطور است که می فرمائید
    در مورد شعر نیمایی دو نوع نگاه متفاوت  در میان شاعران معاصر وجود دارد که شما گرامی به پارادوکسی که در این دو نوع نگاه هست اشاره فرمودید .

    آن دسته که می گویند شعر نیمایی فوت و فن خاص خودش را داردو ما شناختی از آن فوت و فن نداریم  کاملن منطقی با شعر نیمایی برخورد کرده اند و درست می فرمایند . چرا که شعر نیمایی هم در وزن و هم در قالب  متفاوت از شعر سنتی و کلاسیک هست . 

    قالب و وزن عروضی در شعر کلاسیک متفاوت از قالب و وزن عروضی در شعر نیمایی ست .
    شعر نیمایی , هم در قالب و هم در وزن ( سیال ) هست . یعنی دارای یک دستورالعمل ثابت و پیشفرض نیست که طبق آن عمل کنیم .  و این به خاطر تفاوت ساختاری  قالب و نوع بکارگیری وزن عروضی هست .
    شاعران  کلاسیک سرا با قالب های ثابت روبرو بوده اند .  وقتی میگوییم غزل و یا میگوییم مثنوی و یا میگوییم رباعی  در اصل داریم نوع قالب را هم معرفی می کنیم . یعنی اینکه شعر کلاسیک دارای ظرف های متعددی ست که  هر ظرف مختصات و گنجایش خودش را دارد . در ضمن در شکل گیری برخی قالب ها وزن عروضی علاوه بر نوع به خدمت گرفتن واحد شعری که مصراع هست و موسیقی کناری که قافیه نام دارد دخالت دارد . مثلن قالب دوبیتی علاوه بر تعداد مصراع ها و جایگاه قافیه , متاثر از وزن عروضی هم هست . یعنی در یک وزن عروضی مشخص می توانید به قالب دوبیتی شکل و فرم بهید وگرنه قالب دیگری بنام رباعی در خیلی چیزها با قالب دوبیتی اشتراک ساختاری دارد . تازه همین رباعی  وزن های عروضی خاص خودش را دارد که در دو شاخه ی دوازده تایی معرف رباعی هستند . یعنی خارج از این اوزان و در وزن دیگری سروده شود , دیگر رباعی نمی تواند باشد .

    عمده ی تفاوت ساختاری قالب سیال نیمایی با قالب های  ثابت کلاسیک در واحد شعری است . واحدی که مبنای تعریف  شعر است . مبنایی که  خشت می شود تا امارت قالب قد بکشد . تفاوت نیمایی با کلاسیک از همین واحد شعری شروع می شود  ( فعلن داریم از تفاوت ساختاری قالب می گوییم و کاری با تفاوت وزن عروضی نداریم )

    واحد شعری در شعر کلاسیک چیست ؟؟؟
    در شعر کلاسیک ما یک واحد شعری کوچکتر ولی  بنیان ساز داریم بنام ( مصراع ) و یک واحد شعری بزرگتر بنام ( بیت )
    مثل واحد چول کشورمان که ریال هست ولی از یک واحد بزرگتر بنام تومان هم استفاده می کنیم . 

    واحد کوچکتر ( واحد ساختاریست )
    واحد بزرگتر ( واحد  کاربردی )

    همانطور که ر ( ده ریال)  یک واحد پولی کاربردی بنام (تومان ) می سازد . هر دو تا مصراع هم یک واحد شعری کاربردی بنام ( بیت ) می سازد . 

    ما بیشتر با واحدهای کاربردی مانوس شده ایم تا با واحدهای زیرساختی و مبنایی .
    ولی شعر چه کلاسیک باشد و چه نیمایی بر اساس واحدهای شعری ساختاری شکل می گیرند . واحدهایی که ما از آنها غافل می شویم . مثل عرف شدن تومان در بین مردم که ریال را به حاشیه برده است .  شما وقتی جنسی می خرید , و  نرخ آن را می پرسید , فروشنده نمیگوید ( ده هزار ریال ) بلکه میگوید ( هزارتومان ) 

    همیشه واحدهای مبنایی  در انزوای عرفی قرار دارند .

    برگردیم به اصل موضوع 

    گفتیم که در شعر کلاسیک , واحد شعری ساختاری ( مصراع ) هست . و هر دو مصراع , یک واحد کاربردی بنام ( بیت ) می سازند .  که واحد بیت یک مبنای عرف شده ست . 

    همانطور که ( ریال )باید پشتوانه ای  داشته باشد تا  به آن ارزش  و بها بدهد . ( مصراع ) هم باید پشتوانه ای داشته باشد تا دارای ارزش بشود >

    آنچه به ریال ارزش میدهد ذخایر طلا و نقره  در خزانه ی بانک مرکزیست .

    سوال :
    به نظر شما آنچه به ( مصراع ) که واحد زیرساختی شعر کلاسیک هست , ارزش می دهد چیست ؟؟؟؟؟

    پاسخ :
    شاید خیلی ها به این موضوع کمتر فکر کرده باشند . ولی پاسخ کاملن واضح است .  آنچه به مصراع , کا واحد زیرساختی شعر کلاسیک هست بها و ارزش میدهد ( وزن عروضی ) است .

    یعنی اینکه بدون پشتوانه ی وزن عروضی  , واحد ساختاری مصراع  دارای هیچ ارزشی نیست . 

    پس با این حساب ( واحد شعری  ساحتاری مصراع ) ارزش خودش را از چه چیزی دارد ؟ از وزن عروضی .

    آنچه را قالب ثابت می نامیم و دارای تنوع هستند , ساخته و پرداخته ی واحد شعری مصراع هستند که این مصراع ها به واسطه ی وزن عروشی دارای ارزشی شده اند که آنرا از مثر متمایز کرده است .  که هنری را بوجود آورده اند بنام ( شعر فارسی ) که این شعر , فرزند خلف ( نظم فارسی ) هست .  یعنی در ابتدا ما ( نظم ) داشته ایم و بعدها به چیچیدگی هایی در تخیل در بخش محتوایی  رسیده ایم که آنرا ( شعر ) معرفی کرده ایم .  نظم و شعر در بسیاری از فاکتورهای ساختاری اشتراک دارند . تنها تفاوت آنها در نوع بکاری گیری  تخیل در تصویرسازیست . تخیل دارای مراتب هست .  یا واقع گراست و یا واقع گریز ( غیرواقع ) 
    در اصل آنچه را شعر می نامیم یک حالت متعالی از نظم هست .  با این وجود هیچ نظمی نیست که رگه هایی از شعریت نداشته باشد و هیچ شعری نیست که ریشه  هایی در نظم نداشته باشد .  تفاوت در درصد به خدمت گرفتن نوع تخیل هست . اینکه تخیل واقع گرا ( وقوع پذیر ) غالب باشد یا تخیل  غیرواقع یا وقوع ناپذیر . ( به این مبحث در بخش خودش خواهیم پرداخت )

    و اما برگردیم به سراغ شعر نیمایی و قالب سیال :
    در شعر نیمایی واحد شعری (چینواژه) هست  .  و چینواژه ها یک واحد بزرگتر بنام ( بند ) می سازند .

    واحد شعری نیمایی( چینواژه ) یک فرق بسیار عمده با واحد شعری کلاسیک( مصراع) دارد .  در شعر کلاسیک , ما با انواع مصراع روبرو نیستیم .  ولی در شعر نیمایی  چینواژه ها  دارای تنوع هستند . وقتی میگوییم دارای تنوع هستند , یعنی کاربرد وسیع تری نسبت به مصراع دارند . 

    شما در شعر کلاسیک , تنوع (بیت) ندارید . ولی در شعر نیمایی  ما تنوع(بند) داریم . اگر در شعر کلاسیک تنوع مصراع داشتیم , تنوع بیت هم می توانستیم داشته باشیم . ولی اینطور نیست . و از این لحاظ دارای ضعف ساختاری نسبت به شعر نیمایی ست . ( در قواعد شادان در مبحث بندها  که وارد شدیم قوت واحد شعری چینواژه ها را در شکل دهی به انواع بندها را خواهید دید . )

     و اما در مورد وزن عروضی و تفاوت عروض نیمایی با عروض کلاسیک :
    در عروض کلاسیک هر بحرعلاوه بر وزن اصلی  دارای اوزان متعددی ست که نوع زحافات در شکل گیری آنها دخیل هستند . و شما فقط مکلف به استفاده از یک وزن چه اصلی و چه فرعی از یک بحر هستید .  در عروض نیمایی این محدودیت کاربردی وجود ندارد . مثلن شما اگر در بحر رمل قصد سرودن شعر نیمایی را دارید , تمام اوزان زیرمجموع بحر رمل را با تمام زحافات آن اوزان می توانید استفاده کنید .

    در اصل , نیما یوشیج بزرگ  در قدم اول از لجاظ کمیت تعداد اوزانها را به تعداد بحرهاکه مبنای آن اوزان ها بودند  تقلیل داد و با اینکار کیفیت وزن شعر را بسیار بسیار بالا برد .  کاری که در شعر کلاسیک اصلن امکان پذیر نیست .  و تخطی از اصول عرف شده ی آن محسوب می شود .  و اگر هم بخواهند اینکار را بکنند , دیگر شعر کلاسیک نیست . 

    برای مثال : شما در شعر نیمایی نمیگویید که وزن شعر من  ( مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف ) است .  پون شما این اختیار تام را دارید که از تمام اوزان بحر مضارع در یک شعر استفاده کنید . پس در معرفی وزن شعر نیمایی تان فقط می گویید وزن شعر من ( مضارع ) است . یعنی فقط اسم بحر را می آورید و تمام .

    همانطور که مشاهده  می کنید , شعر نیمایی هم از لحاظ واحد شعری قوی هست و هم از لحاظ وزن عروضی  قدرت مانوردهی فوق العاده ای دارد .  تمام قوت ساختاری و بافتاری شعر کلاسیک فقط قسمتی از توان شعر نیمایی ست .  یعنی شما در شعر نیمایی می توانید  به تقارن چینواژه ها  که تداعی کننده ی مصراع ها هستند برسید ولی در شعر کلاسیک نمی توانید آن نظم از پیش تعریف شده را برهم بزنید .  حتی در قالب مستزاد که روح نیمایی در آن جولان میدهد از یک نظم  یکدست ساختاری تبعیت می کنید .

    امیدوارم توضیحات بالا جواب دسته ی دومی باشد که میگویند شعر نیمایی ,  سبکی است که قبل از کلاسیک باید تجربه کرد . قالب سیال و وزن سیال نیمایی فراتر از قالب ثابت و وزن یکدست کلاسیک هست .  بدون شک چنین حرفهایی از روی عدم شناختاز ساختار و بافتار شعر نیمایی هست . حتی در شعر نیمایی ما دارای تنوع قافیه هستیم . 
    مگر می شود برای رسیدن به یک ساختار ساده از یک ساختار پیچیده شروع کرد .  شما با تمام توان کلاسیک تازه می توانید مجوز ورود به شعر نیمایی را کسب کنید . شعر کلاسیک مثل کنکوری هست که قبل از ورود به شعر نیمایی باید در آن قبول شوید .  شما در شعر کلاسیک یاد می گیرید که در یک قالب ثابت از یک وزن مشخص استفاده کنید . وقتی به تجربه عملی در انواع قالب ها و انواع وزن ها رسیدید تازه می توانید از تنوع وزن در یک شعر  استفاده کنید .  شما تمام وزن های بحر رمل را بصورت جدا در شعر کلاسیک باید تجربه کنید تا بعد بتوانید در شعر نیمایی شعری در بحر رمل  بدون محدودیت وزن های زیرمجموعه ای آن بسرائید .

    مدر شعر کلاسیک واحد شعری مصراع , یک واحد شعری ساده هست . شما در شعر کلاسیک با این واحد شعری ساده به اولین تجربیات خود در شاعری می رسید تا بعدها در شعر نیمایی که  واحد شعری آن شش حالت بنیادی دارد را بتوانید بکار بگیرید 

    در شعر کلاسیک واحد بیت به همان سادگی واحد مصراع هست .  ولی در شعر نیمایی ما با تنوع بند روبرو هستیم که این تنوع حاصل تنوع چینواژه هاست . . 


    حرف بسیار هست و حوصله کم
    خانم چوربافرانی گرانمهر ممنونم از توجهتان و علاقمندی تان به اوج سرایش شعر فارسی که نیمایی نام دارد
    من شک ندارم که ظرفیت ها و ظرافت های شعر نیمایی در آینده ای نچندان دور بهتر از امروز شناخته خواهد شد و اقبال به شعر نیمایی  بیشتر از امروز خواهد بود و روزی خواهد رسید که  شاعران  کمال شاعری خودشان را در نیمایی خواهند جست و شاعری که  وارد گود نیمایی نشده باشد , شاعری خودش را ناتمام قلمداد خواهد کرد .










     
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    http://www.shereno.com/9986/