از دور دیــدمـت بـه تمــامی بَغَـل شُدم ( غزل )
جمعه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۴:۲۴ ق.ظ
از دور دیــدمـت بـه تمــامی بَغَـل شُدم
در موج خیزِ مویِ تو یکباره حل شُدم
در من ,هزارغُنچه رُزِ "مثنوی"شکُفت
اُفتـاد تا به چشم تو چشمم ,"غزل" شُدم
غافـل , نگاهِ تُـردِ تو از من عبـور کرد
راضی بـه ایــن عنـایــت حَـدِ اَقَـل شُدم
خورشیدطالعی وطوافِ تو واجب است
با اینکه زُهـره بـودم و حالا زُحَل شُدم
سَروی به صاف قامتیِ صبرِمن نَرُست
من کـوه بوده ام , به تواضع کُتَـل شُدم
یک عُمر کعبه بودم و دورم شلوغ بود
امـروز را نبین که چنین بی مَحَل شُدم
بُغضی صلیب گشت ومسیحی عروج کرد
اکنون , سیـاه پـوشِ مسیـحی هُبَـل شُئم!